پاسخ دانش آموزان معلم اعدامی ، فرزاد کمانگر به نامه بابا آب داد او

18.12.86

فعالان حقوق بشر در ایران

نامه 1:

سلام ای خواسته ی شگرف،عزیز رویایی،همه می گویند شکی نیست تو با پرستو همراه بهار میایی

باغبان باغ عشق سلام ،امروزکه فرسخ ها از وجود نازنینت دورم احساس می کنم به اندازه ی شاهرگ حیات به من نزدیکی چون طنین صدایت را همواره در گوش دارم واندرزهایت را حلقه ای آویز گوشم کرده ام.بهترین درودها را به وسعت لحظات شاد باهم بودن برایت ارمغان دارم. دیشب نامه ات(بابا آب داد)را خواندم و اطمینان پیدا کردم هنوز بچه هایت را فراموش نکرده ای و با گریه به خواب رفتم خوابی از جنس بلور خوابی به امید فردا بازهم در کلاس حاضرشوید سرحال امیدوار با یک دنیا آموختنی ها.

آقای کمانگر عزیز، هرگز فراموش نخواهم کرد زمانی که خبر از مرگ همکلاسیمان کوروش را شنیدی چه بر سرت آمد وچگونه برایش گریه کردی و اکنون هم هنوزدر غمش برایش می نویسی ویا روزی که سرگل دختر بیچاره ای را که به زور از نیمکت های شکسته ی کلاس سرد وتاریکش جدا کردند واو را به خانه نابخت شوهر فرستادند ، بگذار از سرنوشتش برایت بگویم هر چند که مطمئن هستم بسیار اندوهگین ات می کنم. او را نیز مانند کوروش با جسدی بی جان به همان روستا بازگرداندند، اما با90% سوختگی ناشی از خود سوزی. آقای معلم عزیزم بدان که بسیاری از بچه هایت به نوعی کوروش وسرگل می شوند. همین را بگویم که همه آرزوهایی را که از ما می پرسیدی می خواهید آینده چگونه باشد، در حد یک آرزو ماند فقط خوشبختانه یک آرزوی من که هنگام خردسالی داشتم که کاش می شد فرشتگان را دید به حقیقت پیوست ومن یکسال تجربه با فرشته بودن را داشتم..

ای بهترین، هیچگاه کلمه ی خدا حافظی برایم خوشایند نخواهد بود چون یاد آور خاطره تلخ پایان سال تحصیلی را با تو در ذهنم تداعی میکند چه سخت از ما دور شدی و ما همه بخاطر آخرین روز دیدار کنارت گریه کردیم .مطمئن هستم که همه را بیاد داری. من لیلا 21ساله هستم ودر دوم دبیرستان ازدواج کردم و اکنون بچه ای سه ساله دارم که آرزو داشتم که روزی فرزندانمان نیز پشت همان نیمکت هارا با تو تجربه کنند .من هنوز بعد از گذشت نه سال کلاس درسم را باتو تجسم میکنم و به آن روز ها غبطه می خورم اما اکنون چگونه برای فرزندم از تو بگویم؟ بگویم خوب بود عاشق و دلسوز بود.او چه جواب خواهد داد؟مطمئن می گوید مادر بیا تا خوب نباشیم،هیچگاه عاشق و دلسوز نباشیم. پس کجائید آن خوب...؟

به امید رهایی و آزادی معلم و برادر خوب و همیشگی و سر مشق زندگیمان فرزاد کمانگر

لیلا دانش آموز کلاس چهارم نسترن ، نیمکت سوم

 

نامه 2:

نگذارید بر خاطرات رنگارنگ کودکیمان رنگ سیاهی بنشیند

ما خواهان آزادی بی قید وشرط آموزگار دلسوزمان آقای فرزاد کمانگر هستیم . ما از ستم ، از رنج ، از زندان ، از باید ها و از هر که و هر آنچه تو را در بند می کشد بیزاریم. ما از معلممان آموختیم برای آزادی و شرافت انسانیت فریاد بر آوریم ، زندگی را با تو میخواهیم و ما با امید به ورزیدن نسیم صلح و آزادی در هر کوی و برزن زین مرز و بوم صبحگاهان که گل های شقایق در بستری از خون تولدی دیگر می یابند با خطی سرخ بر سینه سفید دفترمان بنگاریم:

تا شقایق هست زندگی باید کرد

امروز می خواهیم خاطرات شیرین و لطیف کودکیمان راکه با معلم عزیزمان داشتیم بر روی کاغذ بکشیم تا بدانیم ما نیز تو را همواره در یاد خود سر بلند می دانیم و فراموش نخواهیم کرد.در این لحظه که برای تو می نویسیم چشمانمان پراز اشک با هم یک صدا فریاد می زنیم (ما خواهان رهایی معلممان هستیم) بگذارید خاطرات دوران کودکیمان خاطراتی همراه با حسرت نباشد.اگر هر کدام از ما هم به اندازه ی این معلم دلسوز برای جامعه ای که در آن زندگی می کنیم از خودمان گذشت داشتیم بخاطر ترقی دیگران مسلماَََُُ جامعه ی عدالتمندی داشتیم . کدام معلم است که هر ماه حق وحقوقش را با دیگران تقسیم کند و کتاب بچه هایش رااز روی نیمکت بردارد و دزدکی پولی لای آنها بگزارد وکدام است که به اندازه ی فرزاد کمانگر شوق درس خواندن و امید به زندگی را به دانش آموزانش بدهد،معلمی که به ما آموخت به سرزمین مان عشق بورزیم و برای سر بلندیش بکوشیم و در مدحش سرود بخوانیم.پس ما به چه شوقی بتوانیم درس بخوانیم وقتی که برادرمان را در کنج زندان پرپر می کنند چگونه به آینده ی خویش امیدوار باشیم .آیا این انصاف است کسی را که هنوز دانش آموزانش به امید حرفهای او درس می خوانند تا به هدفشان برسند این گونه مجازات کنید؟ کسی که دانش آموزانش هنوز چشم به راه آمدنش هستند.کسی که خدمت را افتخار می دانست،او که نحوه زندگی کردن را به ما آموخت اکنون حق زندگی را از خودش می گیرید؟

ما با چه امیدی درس بخوانیم تا مفید باشیم در حالی که یکی از بهترین الگوهایمان را به دار میکشند.کسی که هر لحظه زندگیمان با او خاطره ایست،ما زندگی را با او میخواهیم،ما منتظر دستان پر مهرش هستیم،ما به قیمت جانمان او را می خواهیم چون او بسیار به آینده ی ما امیدوار بود،پس بگذارید آینده را نیز با او تجربه کنیم.

از طرف دانش آموزان معلم سر بلند فرزاد کمانگر - رویا،صنوبر و...

HOME