”آن
فرو ريخته
گل هاي پريشان
در باد.....”
دوستان
قديمي تر
ميگفتند ، روز
خجسته آزادي،
در 27 سال قبل ، به
راستي كه چه
شور انگيز
بود. روزي كه
فواره هاي
عشق, قلبها را از
رابطه هاي صاف
وبي غل و غش
سرشار كرده
بود. صفاي
صميمي دلهاي
اميدوار به
همه مردم، زندگي بهتر
و آزادي و
رفاه
را نويد
ميداد. هر جا مي
نگريستي اميد
بود, اميد به
آينده اي زيبا
كه پيش روي
انسان لبخند
مي زد, شايد هم اين
زيبايي از
درون قلبهاي
مهربان مردمي
كه بهاي آن را
با خون و فدا و
از خود گذشتگي
داده بودند در
آسمان دلها مي
تراويد و همه
را از عطر
زندگي سرشار
ميكرد . اما چه
زود اين دريچه
زيبا كه
روياهاي ما را
به تصوير
كشيده بود به
دست كينه جويي
شب پرستان
واپسگرا بسته
شد, و ما
شاهد به خاكسپاري
روياي
زيبايمان، با هق هق
گريه هاي
دردناك پدران
و مادرانمان
بوديم و
با روي كار
آمدن حاكمان
مذهبي قانون
چماق جاي
عدالت و
برابري و
مساوات را
گرفت!
از آن
پس سير نزولي
نفي آزادي ها
آغاز شد .
روزها در پي ايام
گذشت و هر روز
حلقه هاي ستم
و نابرابري و
سركوب قطور تر
گرديد . ديگر
چشمهاي
مردمان به
اكراه بر روي
روزنامه ها گشوده
ميشد ، چرا
كه بسياري از روزها صفحات
روزنامه از عكس
جوانان و نوجواناني
كه توسط حكام
تازه به دوران
رسيده اعدام شده
بودند پر
شده بود.
آري اين
زنگي شمشير به
دست
مست خون
است و ندارد
خبري
لحظه
اي تا پسري
ميميرد
مادري
را شرري مي
گيرد!
بدينسان
روزنامه ها
تبديل به رنج
نامه گشتند. در
آن دوران حتي
نگاه هاي اين
شقايق هاي
بخون خفته با هر
وجدان بيداري
از آزادي سخن
مي گفت . اما
اين خونهاعظش
ضد انساني
سلطان عمامه
دار را خاموش
نمي كرد او
خواهان
نابودي كامل
نسلي بود كه در
قفاي آزادي مي
دويدند تا
بالاخره ” شب
بد ، شب دد ، شب
اهرمن ” و
شبهاي
رودررويي
نسلي سرفراز و
آزاديخواه با
ديو سيرتان
زمانه در سال 1367 فرا
رسيد . با
فتواي ولي
فقيه ،
زندانها در
سراسر مهين
غرق در خون شد.
نظام حاكم به
قتل عام فجيعي
دست زد و در
مدت زمان
كوتاهي چندين
هزار زنداني
را به اشكال
مختلف به
شهادت رساند. به دليل
گستردگي
فاجعه حتي آيت
الله منتظري
هم كه در آن
زمان وليعهد
خميني لغب
گرفته بود ، در
مقابل اينهمه
خون به ناحق
ريخته شده
نتوانست موضع
گيري نكند و
فرياد اعتراض
سر داد و نوشت
اين از عدالت
اسلامي به دور
است ، چرا جوانان
زير 18 سال ،
زنان حامله و
جوانان را
گروه ، گروه
به مسلخ برديد
مگر گناه آنها
چه بود جز
انديشه آنان و
مگر ميشود
انديشه را با
اعدام از بين
برد! البته
ولي فقيه حتي
از وليعهد خود
هم در نگذشت و
او را از
وليعهدي عزل و
خانه نشين نمود
و او را
ديوانه لغب
داد ! در
آن روزها جوخه
هاي مرگ مانند
كركس هاي
آدمخوار شبانه
روز در
زندانهاي
مخوف سراسر
كشور درحال
اعدام بود .
سرزمين تب دار
ايران زمين در
اين روزهاي
سخت سراسر
گلگون شده بود
و از خونهاي
به ناحق ريخته
شده ،آسمان سخت
گريست و ماه نور خود
را از
پاسداران شب
پرست به جانب
ديگر گردانيد،
آناني كه
نيمه شبان
اجساد زندانيان
قتل عام شده
را در گورهاي
جمعي دفن مي
كردند و به
گمان خويش اين
خاك پر غرور، ولي
داغدار ، جنايات
آنان را خواهد
پوشاند! اما
سخت در اشتباه
بودند چرا كه
اينبار خاك
بود كه سخن مي
گفت.....
چند
ماه بعد خاك
پر غرور
گورستان
خاوران كه جوانان
وطن را در خود
جاي داده بود
، براي افشاي
اين جنايت
دردناك و صبعانه
اجساد شكنجه
شده را برملا
نمود و حتما
عكسهاي
گورهاي دسته
جمعي كه دست و
پاي شهداي قتل
عام شده از آن
بيرون آمده
است را ديده
ايد . آري از اين
همه شقاوت
آسمان گريست و
زمين سينه چاك
كرد و اجساد
قربانيان
كينه و شقاوتِ
حاكمان دين
فروش را براي
ثبت در تاريخ به
نمايش گذاشت. هرچند
اين جنايت در
خفا انجام ميشد،
اما خون
پاك اين
جوانان
آزاديخواه به
غليان در آمد
و باد صبا
صداي
مظلومانه و حق
طلبانه آنان را
به گوش همگان
رساند. صدايي
كه قلبهاي
بيدار بشري را
به لرزه در
آورد و خواب
آشفته گان را
آشفته تر
ساخت. اين
دليران گلگون
كفن همواره در
قلب ما و در
قلب تاريخ
جاودان
خواهند ماند و
ما تا به ابد
مرداد خونين
سال 67 را با ياد
آنان كه در
مقابل ستم
حاكم
ايستادگي
كردند و به حاكمان
جبار ” نـــــــــــــه
” گفتند،
گرامي
ميداريم.
آن فروريخته
گلهاي پريشان
در باد
كز مي
جام شهادت همه
مدهوشانند
نامشان
زمزمه نيمه شب
مستان باد
تا
نگويندكه از
ياد ، فراموشانند
و ما
با آنها عهد
مي كنيم كه
هيچگاه
فراموششان نخواهيم
كرد و فرياد
مظلوميت آنان
خواهيم بود. در
هر كوي و برزن
فرياد مي زنيم
كه چه مظلومانه
در راه آزادي
جان باختند .
به راستي آنان
چه مي خواستند
كه اين گونه
قتل عام گشتند
؟
آيا
غير از اين
بود كه براي
آزاديِ بيان و
فرياد حق
طلبانه عليه
تبعيض و نابرابري
در نظام حاكم جان
خود را فدا
كردند؟ آري
واقعيت اين
است كه نظام
متحجر كنوني هيچگاه
توان پاسخ
گويي به مسائل
و مشكلات مردم
را نداشته و
ندارد به همين
خاطر ، براي
سرپوش گذاشتن
بر روي اين
واقعيت ، ميخواهد
با سركوب سلطه
خويش را بر
ميهن ما ايران
ابدي كند و
لاجرم دست به
چنين جناياتي
مي زند كه حتي
شنيدن آن براي
هر انسان
آزاده اي
دردناك است.
واينجا
بايدگفت كه :
نعره كن
اي سرزمين جان
سپردن نعره كن
نعره
كن اي خاك
خسته , خاك
گلگون نعره كن
انجمن
دفاع از حقوق
زنان در
ايران- 28تير
85
anjomanzananazadeh@yahoo.com