قضات ”عدل گستر”! بار ديگر بر حكم اعدام

شهلاجاهد تاكيد كردند!

 

شهلا جاهد زني بي پناه ، كه خود بازيچه اي در دستان ديار زن ستيزان بوده  و قتيل نظامي است كه زنان را به هيچ ميانگارد و آنان را سركوب نموده و به نابودي ميكشاند و چند همسري را آنهم به شيوه هاي غير رسمي،  مشروعيت ميبخشد،  تا زنان به بازيچه اي در دستان مردان تبديل شوند.  اكنون قضات ولايت،  بعد از اينكه او چند سال زندان ، تحقير و ترس از اعدام را متحمل گرديده، مجددا بر حكم اعدام او صحه گذاشتند! شهلا جاهد كه در خانواده اي فقير و محروم به دنيا آمده بود ، براي گذران زندگي،  مجبور به تحمل مردي شده بود كه خود متاهل بوده و  در كنار زندگي اصلي اش،  براي خوشگذارني،  شهلاي بي پناه را به كنيزي گرفته بود. شهلا اين درد مجسم و اين فرياد خاموش زنان بي پناه ، در لحظاتي عصياني تحمل اين شرايط توهين آميز را از دست ميدهد و دچار اشتباهي بزرگ در زندگي ميشود. اشتباهي كه شايد جبران ناپذير باشد،  ولي پاسخ آن مرگ نيست! چرا كه قبل از هر چيز روح زن مقتول و روح شهلا،  هر دو با هم به وسيله مردي كه آنها را به تملك خويش گرفته بود، در مسلخِ استثمار جنسي قرباني شده بود. شهلاي نگونبخت اين حقيقت را تازه درك كرده ، كه بجز زن مقتول ، مردي كه او را به كنيزي و بردگي ربوده بود ، روح او را نيز به قتل رسانده است. شهلا در تمامي دوران زندگي دختري مهربان ، دلسوز براي مردم و خانواده فقير خويش بود،  پس چرا به موجودي عصياني و خارج از كنترل تبديل شده و باعث مرگ زن ديگري ميشود؟ در يك نگرش ساده شايد در دنياي عوام الناس به او هزار و يك مارك بزنيم،  ولي حق شهلا اين نيست . شهلا قرباني نظام مردسالار حاكم است كه به مانند هزاران زن ديگر،  قتيل اين نظام زن ستيز بوده است.  نظامي كه روح و روان انسانها و  بطور خاص زنان  را به مسلخِ نيستي كشانده و انسانهايي كه خداوند آنان را اشرف مخلوقات نام نهاده ، به موجوداتي خارج از نرمهاي انساني تبديل ميكند و انسانيت ، عشق و عواطف آنان را از بين برده و كينه و انتقام را جايگزين آن كرده است و بدين سان،  خط ماندگاري نامشروعش را در حاكميت ادامه ميدهد. زيرا اگر بجاي كينه و عداوت ، عشق وعاطفه در جامعه ما حاكم شود ، ديكتاتوري ولي فقيه هيچگاه نميتوانست به حاكميت خويش ادامه دهد.  

قوانين نا عادلانه حاكم ميگويد: اگر مردي زن خود را به قتل برساند ، چون ديه خون مرد دو برابر زن است ، در صورتيكه خانواده زن قدرت مالي پرداخت نصف ديه خون مرد را داشته باشند ميتوان آن مرد را اعدام نمود! و در غير اينصورت،  قصاص محقق نخواهد شد! در حالي كه درست به عكس،  در صورتيكه زني شوهر و يا مردي را به قتل برساند ، ميتوان او را در جا اعدام نمود. حتي اگر از ناموس خويش دفاع كرده باشد. (نمونه افسانه نوروزي و يا فاطمه كه بدليل اينكه شوهرش ميخواسته به دخترش تعرض كند ، با زدن ضربه اي سنگين به سر شوهر ، او را به بطور ناخواسته به قتل ميرساند ويا نازنين دختر 17 ساله اي كه براي حفاظت از ناموس خود و دختر ديگري ، پاسداري را كه ميخواسته به وي تعرض كند  ، در دفاع از خودش به قتل ميرساند و  در حال حاضر او نيز همچنان زير اعدام بسر ميبرد) .

شهلا گفته بود كه اقرار قتل را به زور از وي گرفته اند ، ولي حتي اگر او اين قتل را انجام داده باشد،  با توجه به شرايط نابسامان و وضعيت روحي وي چنين حكمي نبايد شامل او  بشود. چرا كه او چندين سال برده جنسي مردي بوده كه همه چيزش را از وي ربوده و بعد از مدتي او را به حال خويش گذاشته و به دنبال زندگي ديگري رفته است. شهلا در آن شرايط روحي ديگر چيزي براي از دست دادن نداشت.  البته همه بي پناهي و مظلوميت اين زنان به اسارت گرفته شده و زير اعدام را درك ميكنند،  ولي واقعيت اين است كه نبايد به اعدامهاي اخير،  در كادر فرد و قانون نگريست. در حكومتي كه ما در آن زندگي ميكنيم، احكام همگي جنبه سياسي و اجتماعي خاص خودشان را دارند و اين احكام هميشه جبري را به جامعه القا ميكند.

بسيار ساده انگاري است كه فكر كنيم ، علت چرخاندن جوانان در خيابانها بر روي الاغ و با پاهاي زنجير شده و يا به صليب كشيدن آنان با چوبهايي كه به  دستانشان مي بندند و تحقير و توهين هاي اين چنيني ، فقط كينه فردي است و يا حكم دادگاه و ....  ! يا اعدامهاي خياباني و شلاق زدن در ملا عام و از اين قبيل،  فقط رابطه بين آن فرد و مجريان قانون است. واقعيت اين است كه تمامي اين اعمال ضد انساني بخاطر زهر چشم گرفتن از ساير عناصر جامعه است ، و الا هر نظامي با هر ميزان درك و فهم اندك،  بخوبي درك ميكند كه اين اعمال در ملاعام و اين ميزان اعدام ، باعث بي اعتباري حكومت در جامعه بين المللي و داخل ايران خواهد شد و دشمنانش فزوني خواهند يافت. ولي در پرتگاه سرنگوني، لاجرم بين بد و بدتر ، مجريان اين نظام،  بد را انتخاب ميكنند. به عبارتي بين اينكه با دادن مينيمم آزادي هاي سياسي ، نظامشان در عرض چند روز شكاف عميق بردارد و اعتراضات عمومي باعث جارو شدن كل حاكميت شود، ترجيح ميدهند، با ايجاد  رعب و وحشت و گسترش اعدامها  و سركوبي شديد زنان، چند صباحي بيشتر به زمان حاكميت خويش بيفزايند.  پس اعدام شهلا جاهد، يا كبري ، يا فاطمه و نازنين و....  را نبايد صرفا يك مسئله،  بين قانون و اين زنان بي پناه  ديد . بلكه اعدام آنها در وهله اول يك اخطار به كل جامعه ، براي سكوت و پاسيويته هرچه بيشتر در برابر ظلم و نابرابري است . ولي جوانان و زنان آزاده ايراني ديگر كاسه صبرشان به لب رسيده و اين جنايات نيز راه بند آنان براي ادامه مبارزه اي بي امان نخواهد شد و براي فرا رسيدن زندگي بهتر و فارغ از ستم آخوندي تلاش خواهند كرد.

يادآوري ميكنيم كه روز يكشنبه 2 مهرماه در مقابل دفتر سازمان ملل،  در اعتراض به قوانين زن ستيزانه و همچنين به حمايت از خانواده هاي زنان زير اعدام، و رساندن فرياد مظلومانه آنان به گوش جهانيان ، گرد هم جمع خواهيم آمد و حمايت خود را ازخانواده هاي كبري رحمانپور، شهلا جاهد، نازنين فاتحي و فاطمه حقيقت پژوه   و دلارا ، كه اين تجمع را اعلام نموده اند اعلام ميداريم. 

محل تجمع : مقابل دفتر سازمان ملل – خيابان قائم مقام فراهاني نرسيده به خيابان بهشتي

ساعت تجمع: 5 عصر

اي زنــــدگي ، از آن كـــه اصـــالت تـــرا بــــود

جـــاويــــد،  رو بــــه ســـوي تـــو بــي بــاك ميـــرويــم

 

انجمن دفاع از حقوق زنان در ايران- 28شهريور 85

anjomanzananazadeh@yahoo.com

http://defaazzanan.blogfa.com

 

HOME