مصاحبه واحد حقوق کودک با محمد مصطفایی وکیل فعال در حوزه کودک |
واحد حقوق کودک مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران،
با محمد مصطفایی، فعال حقوق بشر و وکیل دادگستری که پرونده تعداد زیادی
از نوجوانان محکوم به اعدام را بر عهده دارد در خصوص حقوق کودک و میزان
رعایت آن با عنایت به کنوانسیون بین المللی حقوق کودک به گفتگو نشسته
است که عینا در پی می آید :
از دیدگاه حقوق تا چه حد به حقوق کودک در ایران اهمیت داده می شود؟ (منظور تمام حقوق که در کنوانسیون بین المللی حقوق کودک) به نظر من و آن طوری که تاریخ نشان داده در این 3 دهه ای که ما در آن بودیم یا حتی قبل از انقلاب کمتر توجهی به حقوق کودکان شده. حقوق کودکان آن طور که باید و شاید نه مورد توجه مسئولین قرار گرفته و نه حتی خانواده ها. خوب ما در جامعه می بینیم که وضعیت کودکان ما در حال حاضر به چه صورتی است. ما همچنان کودکان کار را داریم کودکانی داریم که مورد آزار و اذیت خانواده های خودشان قرار می گیرند و کودکانی داریم که مورد کم لطفی و بی مهری دولت قرار می گیرند. و اگر بخواهیم جمع بندی کنیم به نظر من کودکان آن حقوقی که باید داشته باشند و نسبت به آنها ارائه شود و آن اولویت هایی که باید برایشان در نظر گرفته شود را نه ما در دولت دیدیم که وجود داشته باشد و نه در جاهای دیگری از دستگاه های حکومتی از جمله دستگاه تقنینی. ما این انتظار را همیشه از دستگاه تقنینی داریم که بخواهد مصوبه ای را در مورد حقوق کودکان به تصویب برساند و برای آنها امتیازهایی را قائل شود و مسئولین اجرایی بخواهند آن را اجرا کنند. کمتر پیش آمده که ما در قوانین داخلیمان به حقوق کودکان اهمیت دهیم. ولی مهم ترین مصوبه ای که مجلس گذرانده در مورد حقوق کودکان و آن هم برمی گردد به مصوبات بین المللی، کنوانسیون حقوق کودک است در کنوانسیون حقوق کودک، مقررات خیلی خوبی درج شده و اهمیت ها و اولویتهایی به حقوق کودکان داده شده که ما کمتر در قوانین دیگرمان شاهد آن هستیم و اگر هم بخواهند مسئولین حتی مفاد این کنوانسیون را عمل کنند خوب خیلی از معضلاتی که کودکان دارند و در حال حاضر ما شاهد آن هستیم را می تواند برطرف کنند یعنی این اختیار را دستگاه تقنینی (قانونگذار) به دیگران به خصوص مسئولین داده که بخواهند از کنوانسون حقوق کودک متابعت کنند و تمام مقرراتی که بر خلاف شرع نیست را اجرا کنند آنهایی که بر خلاف شرع نیست را هم شورای نگهبان طی نظریه ای اعلام کرده و هیچ ابهامی در اجرای این کنوانسیون وجود ندارد. آیا عدم آگاهی خانواده ها و سازمان ها باعث عدم اجرای مفاد کنوانسیون شده؟ یا عدم آگاهی اطفال؟ چرا با وجود کنوانسیون، مسائل نقض حقوق کودک اتفاق می افتد (مثل کودک آزاری)؟ در مورد کنوانسیون برخی از افراد از جمله مسئولین عقیده دارند که ما می توانیم به کنوانسیون اهمیت ندهیم چون جرئی از قوانین داخلی ما نیست و یا اینکه بالاخره ضعف هایی در برخی دستگاه های اجرایی وجود دارد که به گونه ای استنکاف می کنند از اجرای کنوانسیون. ولی به هر حال می شود در دولت کارهایی انجام داد از جمله تقویت انجمن های حمایت از حقوق کودکان که در ایران کم هم نیستند یا فراهم کردن امکانی برای افراد که بتوانند با تاسیس انجمنها بتوانند قدمی بردارند برای حفظ حقوق کودکان. اما ما کمتر می بینیم در موردحقوق کودک به خصوص در مورد مسائل و مواردی که در کنوانسیون است توجهی شود. در قضیه اعدام های زیر 18 سال وضعیت به چه صورت است؟ من قبل از اینکه به این سوال پاسخ بدم بهتر است ببینیم جایگاه کنوانسیون حقوق کودک درکشور ما به چه صورتی است. کنوانسیون حقوق کودک به دلیل ضرورت و اهمیتی که در جامعه و سطح بین الملل احساس میشد توسط اکثر قریب به اتفاق کشورهای دنیا پذیرفته شده و ایران هم در سال 1372 این کنوانسیون را با شرطی پذیرفته است. در دی ماه سال 72 کنوانسیون وارد صحن علنی مجلس شد و مورد بحث و بررسی قرار گرفت و با یک ماده واحده ای تصویب شد که گفتند اگر در آینده یا حال مقرراتی از کنوانسیون خلاف شرع شناخته شد آن ماده قابلیت اجرا ندارد. شورای نگهبان در بهمن ماه همان سال هم طی نظریه ای موارد خلاف را مشخص کرد که من در خیلی جاها آن را عنوان کردم: · بند 1 ماده 12 " از سوی حکومتهای امضاکننده اين پيمان نامه، حق کودکی که که توانايی ساختن نظر شخصی خودش را دارد، به رسميت شناخته ميشود. کودک در تمامی امور مروط به خود، آزادی بيان و اظهار عقيده شخصی را که مطابق سن و رشد اوست، دارد" که گفتند خلاف شرع است یعنی آزادی عقیده را برای کودکان خلاف شرع دانستند. · بند1 ماده 13 " کودک حق آزادی بيان دارد و اين حق در پيوند با آزادی آگهانش است که کودک بدون ترس از محدوديتهای حکومتی، دانستنيها و افکار متنوع خود را در قالب کلمات، دست نويس يا چاپ، کارهای هنری يا هر طريق و يا هر وسيله ی انتخابی ديگر، بيان کرده، دريافت نموده و يا به ديگران بدهد." که آزادی بیان را هم خلاف شرع دانستند. · بند2 ماده 13 اجرای اين حق ميتواند از طرف قوانين ديگری که لازم هستند، محدود شود: الف) بخاطر حفظ حقوق يا شهرت فردی ديگر. ب) بخاطر حفظ امنيت ملی، نظم عمومی، اخلاق و عفت عمومی و يا سلامتی جامعه." بند 1 ماده 14 که در مورد آزادی اندیشه و عقیده و مذهب برای کودکان است. "حکومتها به حق کودک برای آزادی افکار، وجدان و مذهب توجه ميکنند. " · بند 3 ماده 14 "آزادی مذهب و جهان بينی تنها در شرايط قانونی تعيين شده قابل تحديد است که آنهم بخاطر حفظ امنيت ملی، نگهداری نظم اجتماعی، حفظ سلامتی و يا عفت عمومی و يا وقتی منافی حقوق اوليه و آزادی ديگری باشد." · بند 2 ماده 15 "اجرای اين حق نبايد با امنيت ملی و نظم عمومی مبادرت داشته و منافی اخلاق عمومی و يا برخلاف حقوق اوليه و آزادی ديگری باشد."که باز هم در مورد مسائل مذهبی است. · بند 1 ماده 16 " محدوده شخصی و خصوصی هيچ کودکی قابل تعرض نيست. اين محدوده که شامل همه جوانب مربوط به امور خانوادگی، مسکونی، حيثيتی و مکاتبات شخصی است، نبايد بطور عمد يا غيرقانونی آسيب ببيند." که این را دهم از موارد غیر شرعی دانستند و گفتند خانواده ها می توانند به صورت خود سرانه در امور خصوصی دخالت کنند. · ماده 29 " حکومت های عضو پيمان تاييد می کنند که تربيت بايد: الف) شخصيت، استعداد و توانايی های روانی و جسمی کودک را تقويت و شکوفا نمايد. ب) احساس احترام و توجه به حقوق بشر و آزادی های پايه ای مصوب سازمان ملل متحد را، در کودک پرورش دهد. ج) نسبت به والدين، هويت فرهنگی و زبان و ارزش های ملی سرزمين پدری ايجاد علاقه و توجه نموده و احترام به فرهنگ ديگر سرزمين ها را تقويت کند. د) کودک را برای زندگی در يک جامعه آزاد بر پايه تفاهم، صلح، تحمل دگرانديشان و ديگرباشان، تساوی حقوق زن و مرد و دوستی خلق ها و گروههای قومی يا ملی_ مذهبی، آماده کند. ه) علاقه و توجه به کودک را نسبت به محيط زيست و طبيعت بيشتر کند. 2) اين ماده و ماده 28 اجازه ندارند چنان تفسير شوند که موجب اخلال يا خدشه در آزادی شخص حقيقی و يا شخص حقوقی ديگری شوند. در تاسيس مدارس آموزشی هم با توجه به رعايت بند 1، بايد حداقل استانداردهای تعيين شده حکومتی موجود باشند." این را هم برخلاف شرع دانستند. اینها مواردی بودند در کنوانسیون حقوق کودک که برخلاف شرع دانسته شدند ولی موارد خیلی مهمی هستند در کنوانسیون حقوق کودک که بر خلاف شرع هم دانسته نشدند ولی به آنها اهمیت هم داده نمی شود. در کنوانسیون حقوق کودک چیزی که خیلی ارزش دارد این است که برای کودکان اهمیت و ارزش خاصی قائل شده و برای آنها امکانات خاصی در نظر گرفتند یعنی دقیقاً با توجه به روحیه کودکان و خصوصیات اخلاقی و رفتاری آنها از لحاظ روانشناسی و جامعه شناسی مورد تحقیق و بررسی قرار دادند و یک جمع بندی کردند که حاصل آن جمع بندی کنوانسیون حقوق کودک است و به خاطر همین است که از طرف کشورها مورد قبول قرار گرفته است. در مورد ماده 37 آن هم که در خصوص حق حیات برای کودکان است خوب چون روی این کنوانسیون کسانی کار کردند که دانشمند بودند و مدت ها و دهه های مختلف روی حقوق کودکان کار کردند و آمارهای مختلفی داشتند و در نهایت با توجه به شرایط و خصوصیات کودکان این مقررات تصویب شده. بنابراین وقتی می گوئیم کودک کسی است که سنش کمتر از 18 سال است یعنی واقعاً شخص زیر 18 سال از آن اراده ای که افراد بزرگسال برخوردار هستند برخوردار نیستند. بنابراین زمانی که ما می گوئیم کسی فاقد اراده است مثل مجنون. ما در مجنون می گوئیم، جنون رافع مسئولیت کیفری است یعنی کسی که جنون داشته باشد به دلیل اینکه تسلطی روی اعمالش ندارد او را نمی توانیم مجازات کنیم یا کسی که مسلوب الاختیار می شود به وسیله خوردن مشروبات الکلی. یا ما در قانون مجازات اسلامی در ماده 49 گفتیم اطفال رافع مسئولیت کیفری هستند ولی قید مشخصی را برای اطفال در نظر نگرفتیم و این یکی از خلل هایی است که در قوانین ما وجود دارد و جزو ابهاماتی است که باید حل شود. ما دقیقاً نگفتیم اطفال در چه سنی دارای مسئولیت کیفری می شوند ما مسئولیت حقوق آنها را مشخص کردیم گفتیم اگر دختری بالای 9 سال و پسری بالای 15 سال باشد طبق ماده 1210 مدنی اینها مسئولیت مدنی دارند یعنی بالغ محسوب می شود. اما آمدند تقسیم کردند گفتند ما بالغ داریم و رشید داریم. رشید کسی است که سنش بالای 18 سال است و اگر کسی سنش پائین 18 سال باشد می بایست اثبات شود که رشید است یعنی اثبات کنیم که دارای رشد فکری و عقلانی است یعنی می تواند معامله انجام دهد بنابراین کسی که سنش کمتر از 18 سال است در کشور ما نمی تواند معامله انجام دهد نمی تواند گواهینامه رانندگی بگیرد نمی توان رای بدهد ولی اگر بالای سن 18 سال داشته باشد محدودیتی ندارد ولی وقتی که همین کسی که سنش کمتر از 18 سال است مرتکب جرم می شود ما مانند بزرگسالان وی را مجازات می کنیم یعنی اگر مجازات جرمی اعدام باشد وی را اعدام می کنیم یعنی هیچ فرقی نکرده و می گویند ما بعد از اینکه 18 سالش شد وی را اعدام می کنیم. ولی من پونده هایی دیدم که شخص به 18 سال هم نرسیده و اعدام شده. منتهی چیزی که ملاک قرار می گیرد برای اعمال مسئولیت کیفری زمان ارتکاب جرم است. یعنی اگر کسی سنش کمتر از 18 سال بود و مرتکب جرم شد باید مجازات هایی برایشان در نظر بگیریم که برای بزرگسالان نمی آوریم. کودکان باید محجازاتشان متفاوت از بزرگسالان باشد. چون آنها رشد فکری نداشتند خیلی از علما و مجتهدین هم همین را می گویند مثل آقای اردبیلی و آقای مکارم شیرازی که می فرمایند رشد عقلی در مورد افراد در میزان مجازاتشان تاثیر دارد. بنابراین نباید مجازات اعدام در این موراد صورت بگیرد. آیا در این زمینه اصلاحات قانونی صورت گرفته است؟ ببینید وقتی کنوانسون حقوق کودک به تصویب رسید یعنی یک قانون به تصویب رسید طبق ماده 9 قانون مدنی ما تمامی عهودی که طبق قانون اساسی به تصویب می رسد و ایران به آنها می پیوندد لازم الاجراست و در حکم قانون است و با قانون هیچ فرقی ندارد و تمام مراجع قضایی و اجرایی مکلفند این قوانینی که در مجلس به تصویب رسیده را اجرا کنند و کنوانسیون حقوق کودک هم یک قدم به جلو بوده منتهی به آن عمل نمی شود. من تا به حال ندیدم در خصوص یک رای استناد شود به مفاد کنوانسیون حقوق کودک که مثلاً به استناد فلان ماده کنوانسیون حقوق کودک این مجازات برای فرد درست نیست. وضعیت پرونده هایی که شما در خصوص اعدام های زیر 18 سال دارید به چه شکل است؟ من می توانم بگویم تمام کسانی که کمتر از 18 سال مرتکب جرم می شوند وضعیت واقعاً خطرناکی دارند وقتی آن فرد متوجه می شود که حکم به محکومیتشان صادر شده از حالات عادی خارج می شوند و وضعیت روحی روانی آنها به شدت به هم می ریزد و هر زو خواب اعدام می بینند و به همین دلیلی خیلی از آنها دوست دارند تکلیفشان زودتر معلوم شود چون وقتی آن فرد هر روز در تنهایی خودش کابوس طناب دار را ببیند دیگر مرده است. بنابراین هیچ کدام از آنها وضعیت خوبی ندارند. وقتی ما می گوئیم به نام خداوند بخشنده مهربان، این بخشندگی و مهربانی برای بنده های خدا هم هست مخصوص خدا نیست باید ما هم عمل کنیم. ولی من تا به حال متاسفانه این بخشندگی را برای کودکان ندیدم. دستگاه قضایی ما این خلل را دارد که اکثر قضات می گویند خوب اگر یک نفر کسی را کشت (دختر بالای 9 سال و پسر بالای 15 سال) باید اعدام شود یعنی این باید وجود دارد و بنابراین حکم به اعدام می دهند. ما نباید ببینیم که در آینده چه تغییراتی صورت خواهد گرفت وقتی ما یک مقرراتی داریم باید به آن عمل کنیم. من ندیدم یک قاضی این جرات و جسارت را داشته باشد که به استناد کنوانسیون حقوق کودک رای صادر کند در صورتی که کنوانسیون حقوقئکودک یک قانون است در کشور ما. ماده 37 کنوانسیون صراحت دارد در ممنوعیت اعدام کودکان "حکومت ها تضمين می کنند که: الف) هيچ کودکی مورد شکنجه قرار نگيرد و رفتار غير انسانی و توهين آميز با او نشود. اجرای مجازات اعدام و حبس های طولانی مدت برای کودکان تا قبل از پايان سن هجده سالگی ممنوع است. ب) توقيف و حبس های غيرقانونی و بر پايه ی تصميم های شخصی، ممنوع است. حکم زندانی شدن برای کودکان مطابق قانونی و بعنوان آخرين امکان و آنهم برای مدتی بسيار کوتاه، صادر می شود. ج) با هر کودکی که در حبس بسر می برد بايد رفتاری انسانی و بدون تحقير و توهين و متناسب با سن او داشت. اين کودکان را بايد در زندان از بزرگسالان جدا نمود مگر اينکه اين عمل به نفع کودک نباشد. هر کودکی حق دارد با خانواده خود بصورت ملاقات و يا نامه ارتباط داشته باشد، مگر در شرايط فوق العاده استثنايی. د) هر کودک زندانی حق استفاده از وکيل را برای دفاع از خود دارد و بايد در دادگاه قانونی و ناوابسته که جانبدار دولت، حزب، فرقه يا آيينی نباشد، محاکمه شود. کودک حق دارد به ديگر مراجع صلاحيت دار قانونی در مورد حکم خود شکايت کند و به کار او سريع رسيدگی شود. ". یعنی اهمیت حیثیت و آبروی کودکان به دلیل اینکه سرمایه های آینده هستند به قدری زیاد است که دقیقاً در این ماده رفتارهای تحقیر آمیز و بی رحمانه و غیر انسانی را ممنوع کردند. یعنی افراد زیر 18 سال نباید به مجازات اعدام محکوم کنیم. در خصوص مسئله کودک آزاری چه در خانواده و چه هارج از آن وضع به چه صورت است؟ و قانون گذار چه پیش بینی هایی کرده؟ در مورد کودک آزاری هم کنوانسیون حقوق کودک راهکارهای بسیار خوبی در نظر گرفته که اگر ما بخواهیم اعمال کنیم می توانیم جلوی کودک آزاری را بگیریم. باید ریشه کودک آزاری را پیدا کنیم. ما وقتی در سال نشریات را نگاه می کنیم می بینیم به کرات موارد کودک آزاری داشتیم. کودک آزاری به حدی می رسد که یک والدین بچه خودشان را به قتل می رسانند. باید ببینیم ریشه اینها چیست و به نظر من از یک طرف خانواده و از طرف دیگر دولت مسئول است. هم باید خانواده به مسئولیت خودش عمل کند و هم دولت باید پشتیبان کودکان باشد. دولت باید برای حقوق کودکان ارزش قائل باشد و باید کودکی که مورد آزار واقع می شود آن حس را داشته باشد که دولت پشتیبان اوست و خانواده یا کسی که کودکان را آزار می دهد باید این ترس را داشته باشد که اگر کودکان را آزار دهد با دولت طرف است و برایش مجازات تعریف می شود . متاسفانه ما این مورد را ریشه یابی نمی کنیم. یک مسئله ای که باعث این قضیه می شود که به عینه مشاهده نممی شود مسئله فقر در خانواده هاست. اگر پدر و مادری از لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی نداشته باشد و نتواند فشارهای خارجی را تحمل کند اینها درون خانواده می آورد و نمی تواند آموزش و پرورش خوب برای کودکش در نظر بگیرد و یکی از حقوق اساسی کودکان را که همان حق تفریح است نمی تواند برایشان مهیا کند و با عصبانی شدن آن را بروز می دهد.در حقیقت مشکلات به خانواده بروز کرده و بچه را اذیت می کند. جامعه با دست این پدر و مادر را گرفتن و با کمک های مالی و معنوی کردن یا مشاوره و مدد کاری کردن می تواند این تضمین را برای بچه در نظر بگیرد که اگر این پدر مادر دغدغه و مشکل نداشته باشند، بتوانند تربیت کودکانشان برسند. یکی دیگر از مواردی که باعث کودک آزاری می شود همان اختلافات خانوادگی است وقتی دو نفر در خانواده اختلاف زناشویی داشته باشند بچه را مورد شکنجه و ظلم قرار می دهند. ولی تمام اینها را دولت می تواند حل کند. آیا مجازاتی هست برای کودک آزای و نقض این موارد؟ ما در قانون مجازات اسلامی گفتیم تربیت به عهده پدر و مادر است هر چند من عقیده دارم یک بخش تربیت بر عهده والدین است بخش عمده اش بر عهده دولت است. آموزش و پرورش رایگان بر عهده دولت است. یعنی تربیت افراد پس از ورود به جامعه یعنی سن 7 سالگی باید دولت آن را تربیت کنند ولی تا زمانی که کودک در خانه است پدر و مادر وظیفه دارند. حالا قالنون می گوید پدر و مادر می توانند تنبیه هم بکنند ولی این تنبیه به معنی آزار و اذیت و ضرب و جرح و شکنجه و توهین به کودک نیست و هر کسی بخواهد به بچه آسیب برساند مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد. ولی بحثی که وجود دارد ایاست که کودکی که مورد آزار و اذیت قرار می گیرد هیچ پشتیبانی ندارد و نمی داند باید به کجا برای گرفتن حقوقش برود. مدرسه این آموزش ها را نمی دهد و البته همسایه ها هم کوتاهی می کنند. در برخی کشورها اگر همسایه ای ببیند که خانواده ای کودکشان را مورد آزار و اذیت قرار می دهند باید به پلیس زنگ بزن وگرنه برایش مجازات در نظر می گیرند. من بارها شده در خصوص کودک آزا ی خودم شکایت کردم به عنوان یک شخص عادی چون در جرایم عمومی هرکسی می تواند شکایت کند و بعد از آن قوه قضائیه باید پیگیری کند که مصلحت کودک چیست اینکه پیش پدرش باشد یا پیش مادرش یا اینکه در بهزیستی. ما خانواده هایی داشتیم که بچه خودشان را با اتو سوزاندند و خوب اینها صلاحیت نگهداری بچه را ندارند. متاسفانه ما شهروندانمان راه های اعلام جرم را نمی دانند و مراکزی هم نیستند که به اینها اعلام کنند. صدا سیما وظیفه اش این است که آنچه که در کنوانسیون است و آنچه که در قوانین جاری کشورمان هست در خصوص حقوق کودکان می بایست آموزش دهد و نشریات و صدا سیما به خوبی میتوانند این مسائل را آموزش دهند و به خوبی می توانند از اینها حمایت کنند با فرهنگ سازی و آگاه کردن کودکان و مردم. چون کودکان آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند. آموزش و پرورش هم می تواند به راحتی آموزش دهد و فرهنگسازی کند . چون ما 15 میلیون دانش آموز داریم در سطح کشور و تنها مرجعی است که ارتباط نزدیک هم با کودکان و هم با خانواده ها دارد همان آموزش و پرورش است به نظر من بودجه ای به آموزش و پروش باید داده شود که در کنار آموزش، خواسته های مادی و معنوی کودک را برطرف کنند اگر خانواده ای از عهده این موراد بر نمی آید آموزش و پرورش کمک کند. حتی ماهیانه به کودک یک مبلغی را به عنوان حقوق بدهند تا بتواند از حق تفریح و دیگر حقوق خود استفاده کند. به نظر من در کنار بقیه سازمانها، آموزش و پرورش می تواند بیشترین نقش را داشته باشد. NGOها و فعالین حقوق کودک چه نقشی می توانند در بهبود وضعیت حقوق کودک داشته باشند؟ ان جی او ها نقششان کمتر از نقش خانواده و دولت نیست. انجمنهایی که از حقوق کودکان دفاع می کنند الآن به صورت تخصصی کار می کنند مثلا انجمن برای کودکان کار. این انجمن ها کودکان و خواسته هایشان را شناسایی میکنند و برای رسیدن به آن تلاش می کنند پس این انجمن ها می توانند نقش خیلی خوبی داشته باشند و اما تاسف بر انگیز این است که اینها از طریق دولت حمایت نمی شوند. نیاز نیست دولت خودش وارد شود و دخالت کند فقط کافی است به آنها بودجه دهد و تعداد انجمن ها را زیاد کند. انجمن ها می توانند نقش خوبی داشته باشند به شرط اینکه حمایت شوند و از طرف دولت بودجه خوبی به آنها داده شود. متاسفانه اگر یک انجمن خیلی هم خوب کار کند ولی از خارج از کشور کمک مالی بگیرد به آن اعتراض می کنند و جلوی کار آن را می گیرند که شما اقدام علیه امنیت ملی کردید. در مورد انجمن های دفاع از حقوق زنان ما این را دیدیم. پس از این طریق که نمی شود کار کرد با جیب خالی هم که نمی شود پس اگر دولت کمک نکند کم کم این انجمن ها هم نابود می شوند. خیلی از انجمن ها دارند با دل و جان کار می کنند قط نیاز به حمایت دارند و پس تاثیر کار انجمن ها کمتر از خانواده ها نیست. اگر انجمن ها تقویت شوند ما دیگر کودکان کار نخواهیم داشت، کودک آزاری نخواهیم داشت، کودکان بدسرپرست نهواهیم داشت چون انجمن ها می توانند سرپرست آنها باشند. می توانند برای کودکان کار جور کنند ولی همه اینها نیاز به بودجه دارد |