شنبه ۱ آذر ۱۳۹۳-۲۰۱۴-۱۱-۲۲-IranSOS- سال پیش در اول آذر ۱۳۷۷ داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری در خانه خود در تهران – خیابان هدایت – با ضربات متعدد کارد به قتل رسیدند. به گزارش ایسنا، عصر ایران در ادامه نوشت: هرچند که داریوش فروهر پس از وقایع ۱۳۶۰ فعالیت پر سر و صدای سیاسی نداشت اما هر بار که با عنوان «حزب ملت ایران» اطلاعیهای صادر و به نقد یکی از سیاستها و عملکردها میپرداخت، روزنامه کیهان نقل میکرد؛ هرچند به قصد طعنه و تحقیر، تعبیر «حزب دو نفره ملت ایران» را به کار میبرد تا بگوید یک حزب جدی و پر و پیمان در کار نیست و تنها زن و شوهری خانهنشین ذیل این عنوان فعالیت میکنند اما همین اشارات مکرر این زوج را در صحنه نگاه داشته بود.
داریوش فروهر در رژیم پهلوی سالها زندانی بود و اوایل دهه ۴۰ نیز که حاج سید مصطفی خمینی مدت کوتاهی به زندان افتاد، با او همبند بود و مِهر این دو چنان بر دل هم افتاد که فرزند امام همواره به نیکی از او نزد پدر یاد کرد و شاید از این رو حتی پس از حذف نیروهای ملی از حاکمیت جمهوری اسلامی و بازداشت و گریز برخی از سران این طیف، فروهر هیچگاه نه رفت و نه در جمهوری اسلامی به زندان افتاد؛ هرچند که در فعالیتهای شغلی خود به عنوان وکیل دادگستری با مشکل رو به رو شد.
کریم سنجابی هم از علاقه امام به داریوش فروهر خبر داشت و روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به اتفاق او به فرودگاه مهرآباد رفت و میپنداشت امکان دیداری نزدیکتر فراهم میآید اما فروهر که نزد امام خمینی میرود امام به او مأموریت و پیغامی میدهد که از بازگشت به پاویون بازمیماند و سنجابی همواره از این واقعه به طعنه یاد میکرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار دولت موقت مهندس بازرگان، فروهر وزیر کار و امور اجتماعی شد اما برخلاف دیگر وزیران به جای کت و شلوار و کراوات، جامه متفاوتی بر تن میکرد و قد و قامت بلندتر و چهره متفاوتتری داشت جلب توجه میکرد تا جایی که در نقد نامتجانس بودن وزیران بازرگان میگفتند: علی محمد ایزدی که به تازگی از آمریکا بازگشته و عهدهدار وزارت کشاورزی شده بود روز اول از وزیری دیگر میپرسد: «آن مرد که کراوات نبسته و سبیل خود را تاب داده کیست؟!»
این پرسش از این حیث حیرتانگیز بود که داریوش فروهر یک فعال سیاسی با سابقه زندان و مبارزات طولانی و یک مصدقیِ تمامعیار بود و عجیب بود که یک وزیر دولت موقت او را نشناسد.
داریوش فروهر در خرداد ۱۳۵۸ از عضویت در جبهه ملی و بعدتر از وزارت کار هم استعفا داد؛ هرچند در هیأت اعزامی به کردستان برای مذاکره و پایان مناقشه نقش فعالی ایفا کرد.
او چند ماه بعد کاندیدای اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری شد اما هیچیک از نامزدها از عهده رقابت با ابوالحسن بنیصدر برنیامدند و فروهر هم از این قاعده مستثنا نبود و رتبهای مناسب با آن همه سابقه و زندان را به دست نیاورد؛ چراکه تنها ۱۳۳ هزار و ۴۷۸ نفر به او رأی دادند.
با وجود حذف نیروهای ملی از حاکمیت و پس از وقایع سال ۱۳۶۰، داریوش فروهر با همه مضیقهها در ایران ماند و سالها بعد در برخی محافل عمومی مانند مراسم درگذشت مهندس بازرگان در حیاط حسینیه ارشاد دیده شد.
همسرش پروانه اسکندری نیز شیفته دکتر محمد مصدق و یک معلم عاشق بود که مدتی هم دکتر مصدق را در ایام بیماری تیمار میکرد. او در انتخابات مجلس بررسی نهایی پیشنویس قانون اساسی که به خبرگان مشهور شد (در تابستان سال ۱۳۵۸) کاندیدا شد ولی با کسب تنها ۸۱۱۰ رأی از ورود به فهرست ۱۰ نماینده تهران بازماند چون در فهرستهای مشهور حضور نداشت.
قتل فروهرها در اول آذر ۱۳۷۷ یک خبر تکاندهنده بود و چون در دوره خاتمی اتفاق افتاد، تحلیلهای متفاوتی ارائه شد. هرچند فروهر با اصلاحطلبان مذهبی و درون حاکمیت مرزبندی داشت اما این تصور هم درگرفت که ماجرایی شبیه قتل سرتیپ افشار طوس رئیس شهربانی دوران مصدق در میان است.
به لحاظ عاطفی نیز قتل یک سیاستمدار ۷۰ ساله در خانه و به همراه همسرش و با ضربات متعدد کارد جامعه را بیشتر تحت تأثیر قرار داد و چون از مال دنیا نصیبی نداشتند، فرضیه قتل به قصد سرقت از همان ابتدا منتفی بود. دو فرزندشان – پرستو و آرش – نیز در ایران زندگی نمیکردند.
پیکر فروهرها روز ششم آذر ۱۳۷۷ و با حضور جمعیت قابل توجهی در تهران تشییع شد و دکتر یدالله سحابی که ۳۱ سال قبل پیکر دکتر محمد مصدق را با آب نهر کوچک احمدآباد غسل داده بود بر پیکر فروهر نماز گزارد.
مراسم تشییع و تدفین و ترحیم بدون مشکل و ممانعت برگزار شد ولی بازار حدس و گمان داغ بود که این قتل کار کیست و اساساً سیاسی است یا نه و بحث احتمال دخالت گروههایی از خارج از کشور هم به میان آمد.
در همین هنگامه اما قتل دو نویسنده – محمدجعفر پوینده و محمد مختاری – فضا را ملتهبتر کرد. ۴۵ روز پس از اول آذر ۱۳۷۷ اما اتفاقی افتاد که نه تنها در تاریخ ایران که چهبسا در کشورهای دیگر نیز کمسابقه باشد و شاید هم بیسابقه.
در ۱۵ دی ۱۳۷۷ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران صریح و روشن بیانیهای صادر کرد که در آن تصریح شده بود: «با کمال تأسف، معدودی از همکاران مسئولیتناشناس، کجاندیش و خودسر این وزارت – که بیشک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدهاند – در میان آنها وجود دارند. این اعمال جنایتکارانه نه تنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان (عج) محسوب میشود بلکه لطمه بزرگی به اعتبار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است.»
سیاُم خرداد سال بعد (۱۳۷۸) نیز این خبر منتشر شد که «سعید امامی یکی از عاملان قتلها – روز ۲۹ خرداد ۱۳۷۸ – در زندان خودکشی کرده است.»
حجتالاسلام محمد نیازی رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران گفت: «سعید امامی در زمان استحمام در بازداشتگاه با خوردن داروی نظافت، خودکشی کرده و با توجه به مدارک موجود و اعترافات صریح وی هیچگونه راه فراری نداشت و اگر با این اتهام به دادگاه میرفت قطعاً حکم او اعدام بود.»
حجتالاسلام علی یونسی نیز که پس از حجتالاسلام قربانعلی دُری نجفآبادی وزیر اطلاعات شده بود، تصریح کرد: «مرگ او ضربهای به ادامه تحقیقات به حساب نمیآید.»
از سال ۷۸ تا ۸۳ – که دولت اصلاحات بر سر کار بود – همهساله مراسم یادبودی در حسینیه ارشاد یا خانه مقتولان برگزار میشد. بعدتر اما عملاً متوقف شد؛ هرچند اطلاعیه برگزاری مراسم – دستکم در خانه – همهساله منتشر شده است.
پینوشت: نقلقولهای داخل گیومه عیناً برگرفته از مطبوعات و خبرگزاریهای رسمی داخلی در همان زمان است.