سولماز محمودی : از هفتۀ گذشته با احتمال استفادۀ تسلیحات شیمیایی توسط دولت بشار اسد، گروهی از بازرسان سازمان ملل متحد به سوریه سفر کرده تا کشف حقیقت کنند. اینکه تا چه حد این بازرسی به نتیجه خواهد رسید و بتوان استفاده از تسلیحات شیمیایی را ثابت کرد خود جای پرسش دارد. مهمتر اینست که تا چه حد «حقیقت» و یافتههای این گزارش بکار برده خواهد شد و به چه اهداف و منظوری.
در بیانیه کاخ سفید، این موضوع که اکنون به بازرسان اجازه رفتن به سوریه داده شده، مورد استهزاء قرار گرفته و گفته شده آنقدر این اجازه دیر داده شده که تمام شواهد موجود هم اکنون در اثر گلوله باران ها از بین رفتهاند. حتی اگر بتوان استفاده از این نوع تسلیحات را اثبات کرد، با توجه به سابقه ایالات متحده در طرح اتهام تولید و استفاده از سلاح های شیمیایی و کشتار جمعی بر علیه دیگر دولت ها، نمی توان بدون طرح این پرسش که «توسط کدام گروه این تسلیحات استفاده شده است» از کنار این مساله به سادگی گذشت.
زمانی که باراک اوباما در سخنرانی خود در ارتباط با استفاده از تسلیحات شیمیایی، آنرا «خط قرمز» آمریکا خواند، تهدید و تاکید کرد که در مقابل آن واکنش نشان خواهد داد، نوع این واکنش را روشن نکرد. شاید با این تهدید و اخطار امیدوار بود که دولت سوریه از حساسیت ایالات متحده آگاهی یافته و به این شکل نیازی به دخالت و شراکت نخواهد بود وجنگ سوریه روال عادی خود را ادامه خواهد داد. آیا مخاطب، این تهدیدها را جدی نگرفته و گوینده را در عمل انجام شده قرار دادهاست؟
پس از دو سال جنگ میان رژیم سوریه و مخالفان اسد که نتیجه آن بیش از ۸۰۰۰۰ کشته و ۴. ۳ میلیون آواره جنگی در این کشور بوده است، قریب یک میلیون کودک در چادرهای پناهندگان جنگی بسر برده و ۱. ۶میلیون نفر سوری نیز به کشورهای همسایه همچون لبنان، عراق و مصر که خود نیز به علت دخالت های پیدا و پنهان خارجی همه روزه دستخوش حوادثی مانند بمبگذاری و عملیات انتحاری می باشند گریخته اند. بنا به گزارشها استفاده از تسلیحات شیمیائی باعث کشته شدن ۳۳۵ نفر شده است. آیا استفاده از تسلیحات شیمیائی معیار تعیین «خط قرمز» آمریکا بودهاست؟ با یک مقایسه ساده می توان به راحتی دریافت که جان انسان ها و تعداد تلفات و آوارگان هیچ تاثیری در انتخاب خط قرمزها ندارد و معیارها را مسائل دیگری تعیین می کنند.
اینبار ایالات متحده که آبروی سیاسی خود و شرکایش را با طرح خطوط قرمز برای رژیم اسد و تعهد به واکنش در برابر سرپیچی رژیم سوریه در خطر قرار داده است نشان داده که این کشور و جوامع غرب نمی توانند برای حفظ منافع خود و به نام «آزادی و دموکراسی» جنگ ناعادلانه دیگری را آغاز کنند. هیچ یک از متحدان ایالات متحده آمادگی جنگی جدید را ندارند و شرایط کنونی، شروع جنگی دیگر را بسیار مخاطرهآمیز میسازد. تجربۀ دو جنگ ناموفق عراق و افغانستان و واقعیت های تحریف شده، خود از دلایلی مشروعی میباشند که افکار عمومی نیز آمادگی و پذیرای جنگ جدیدی نباشد.
هرگونه دخالت خارجی، به هر دلیل و انگیزهای نامشروع و محکوم میباشد. هر گونه مداخله خارجی از هر نوع، از سرعت فرایند آزادی و دستیابی به آن میکاهد. هرگونه دخالت خارجی با منافع داخلی در تناقض بوده و در تاریخ نمونهای نمیتوان یافت که دخالت نیروهای بیگانه برای نجات مردم و در خدمت منافع داخلی بودهباشد. توافقات پشت صحنه، قراردادهای پنهانی و منافع کشورهای «کمککننده» تضمینی خواهد بود به فاصله گرفتن از یک فرایندی که با خالص ترین نیات آغاز شدهاست. مناسبات و روابط بینالملل، ثبات منطقه و توازن قدرت، در ترازوی سیاست به نسبت زندگی، جان و آزادیهای مدنی و سیاسی مردم سنگینی میکند. منظور به هیچوجه این نیست که جان انسانها بیارزش است ولی آنچه ما در عمل شاهد آن هستیم، کمک به مردم و نجات مردم نیست.
حملۀ نظامی به سوریه برای تنبیه دیکتاتوری انجام میشود که برای ماندن و یا نماندنش تصمیمی گرفته نشده و تا آن زمان مردم سوریه به کشته شدن در جنگی که هر روز چهرۀ مذهبی واضحتری به خود می گیرد، میتوانند ادامه دهند.
این همان چیزی است که برای جایگیری در ردۀ «سیاست ریاکاری » واجد تمام شرایط لازم میباشد.
خاورمیانۀ همیشه ناآرام اینبار بازیکنان خود را وادار به بازیای کرده است که شاید از توانائی آنها خارج نباشد ولی آنها را مجبور به بازیای حرفه ای کرده است که کوچکترین اشتباه بزرگترین فاجعه را بهمراه خواهد داشت که تاریخ آنرا ثبت خواهد کرد.
تضاد منافع، معاهدههای ماضی، یاران موافق و حریفان سرسخت، رو در رو در صحنه ای ایستادهاند که با یک حرکت، دست جور دیگر بر خواهد خورد، حریفان چهرۀ واقعی خود را نشان خواهند داد و یارکشیهای سیاسی رقم خواهد خورد. برگ برنده در دست هر کس و یا گروهی که باشد، بازندۀ این بازی مردم بیگناه سوریه هستند.