چهارشنبه ۰۴ شهریور ۱۳۹۴-۲۰۱۵-۰۸-۲۶-IranSOS- از دو روز بعد از عاشورای ۸۸ که در منزل مسکونی اش بازداشت شد، بیش از ۶ سال است که بدون مرخصی در زندان به سر می برد، مریم اکبری منفرد که به اتهام محاربه به ۱۵ سال زندان محکوم شده و به گفته همسرش “زنی ۴۰ ساله و خانه دار است” به دلیل “تماس تلفنی” با اعضای خانواده اش در پایگاه اشرف (مقر سابق مجاهدین خلق در عراق) بازداشت و زندانی شده است.
به گزارش هرانا به نقل از روز، گوید اوهیچ فعالیت سیاسی نداشته و قاضی صلواتی، قاضی پرونده اش صراحتا گفته وی “جور خواهر و برادر”هایش را می کشد.
مریم اکبری منفرد یکی از مادران زندانی در بند نسوان زندان اوین است، بندی که زندانیان سیاسی زن در آن نگهداری می شوند و برادرش، رضا اکبری منفرد هم در زندان رجایی شهر زندانی است.
دو برادر او در سالهای ۶۰ و ۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در سازمان مجاهدین خلق اعدام و یک خواهر و یک برادر دیگرش در تابستان ۶۷ و در جریان اعدام های دسته جمعی آن سال اعدام شده اند.
او یکی از زندانیان گمنامی است که کمتر در رسانه ها درباره وضعیت او اطلاع رسانی شده است. حسن جعفری، همسر او در مصاحبه با روز درباره وضعیت پرونده این زندانی سیاسی می گوید: “ما ۶ سال است گرفتاریم، یک سال و نیم است داریم تلاش می کنیم که پرونده را بفرستید دیوان، یکبار گفتند ناقص است، یکبار گفتند فرستاده اند، هر بار یک چیزی گفتند”.
بالاخره فرستادند شعبه ۳۸، رفتیم گفتند ۱۵ مرداد بیایید وکیل معرفی کنید. حالا آقای علیزاده طباطبایی رفته، گفتند پرونده هنوز نیامده. باز خودمان رفتیم که دفتردار شعبه گفت حکم تایید شده رفته. ما تقاضای اعاده دادرسی کرده بودیم، اما پرونده اصلا آمده نیامده برگشته و.. با دخترهایم رفتم ببینند که سه دختر بچه دارم، یکی ۴ سالش بود وقتی مادرش را زندانی کردند، الان ۱۰ سالش است. خواستم حداقل یک کمکی بکنند. آخر این چه کاری است که ۶ سال تمام حتی یک مرخصی هم نداده اند، من دو سال وثیقه گذاشتم، یک میلیارد و صد و پنجاه میلیون وثیقه گذاشتم اما باز مرخصی ندادند.
گفتند عفو مشروط شامل حالش نمی شود، یک روز هم مرخصی ندادند. مریض هم است باید ۳ بار، ۴ بار برویم پیش آقای خدابخش شاید یک نامه ای بدهد برای دکتر که آن هم یک جلسه می برند، سه جلسه نمی برند.. اینطور مشکلاتی داریم. توکل به خدا، دیگر خودش باید کمک کند.
سوال میکنم : “همسر شما چه فعالیتی داشت و چرا بازداشت شد”.
می گوید: “همسر من خانه دار است، اصلا هیچ کاری نکرده، خواهر و برادرش در اشرف بودند. دو روز بعد از عاشورای ۸۸ به خانه ما آمدند و او را بردند، گفتند تلفنی حرف زده و ۱۵ سال زندان دادند. اول گفتند محاربه و اعدام اما بعد گفتند به خاطر بچه هایش تخفیف می دهیم و کردند ۱۵ سال، نه فقط خانم من که برادرش را هم شصت و خورده ای سن دارد و در نانوایی کار می کرد بردند. الان او هم در زندان گوهردشت است”.
او می افزاید: “اتهام محاربه زدند در حالیکه در قانون خودشان محاربه به کسی گفته می شود که علیه نظام با سلاح بجنگد. والا ما تیرو کمان هم نداشتیم. اصلا تلفنی با خواهر و برادرش حرف زده، تلفنی حرف زدن جرم است، احوالپرسی با خواهر و برادر جرم است، خب یکسال،سه سال می دادید اعدام و محاربه و بعد ۱۵ سال زندان، آن هم در این شرایط آخر یعنی چی، ما حتی هیچ وقت کلانتری هم نرفته بودیم، خانم من خانه دار است ما داشتیم زندگی مان را می کردیم”.
به آقای صلواتی هم گفتم من از بچگی در تعمیرگاه کار کرده ام، سواد چندانی هم ندارم، گفتم از ۵۳ – ۵۴ در سه راه زندان در تعمیرگاه کار کرده ام، نه سیاست بلدم نه چیزی دیگر. شب و روز ما یکی است نه سیاست بلدیم نه سوادی داریم. خانم من هم همین طور، اصلا یک خانم خانه دار به کجا و چه چیزی دسترسی دارد که بخواهد کاری بکند، به آقای صلواتی گفتم شما اصلا تعهد بگیر که با خواهر و برادرانش تلفنی هم حرف نزند ولی بگذار بیاید سرخانه و زندگی اش و بچه هایش را بزرگ کند. گفت کمکت میکنم و این هم کمک اش بود که ۱۵ سال حکم داد.
همسر مریم اکبری منفرد با اشاره به حکم سنگین ۱۵ سال حبس برای او می گوید: “خدا شاهد است خیلی به آقای صلواتی التماس کردم که اصلا یک تعهد سنگین بگیر، بگذار بیاید سر خانه و زندگی مان. همسر من خانه دار بوده وتاوان خانواده اش را می دهد، جور خانواده اش را می کشد”.
هر بار با صلواتی حرف زدم گفته من لطف کردم به خاطر بچه هایش اعدام ندادم. وقتی گفتند ۱۵ سال، بدن من لرزید نمی دانستم چه باید بکنم،نمی دانم چطور از پله ها آمدم پایین، به چه کسی بگویم؟ چی بگویم آخر.
آقای جعفری سپس توضیح می دهد که همسرش در دادگاه هم اجازه تعیین وکیل نداشت: “وکیل نداشت. خودشان وکیل تسخیری گذاشتند. آقای صلواتی گفت شامل حال شما نمی شود، شما نمی توانید وکیل بگیرید. اجازه ندادند، بعد خودشان یک جوانی را به عنوان وکیل گذاشتند”.
در دادگاه به آقای صلواتی گفتم این جوان چقدر اطلاعات دارد که به عنوان وکیل تسخیری خانم ام گذاشته اید. گفت خودمان کمک می کنیم!برای اعاده دادرسی رفتیم سراغ آقای علیزاده طباطبایی که آن هم فعلا بی نتیجه بوده| اصلا پرونده نیامده برگشته، گفتند پرونده اینجا نیست و …
سئوال می کنم در پاسخ به پی گیری های شما چه می گویند، به چه دلیلی با مرخصی مخالفت می کنند، می گوید: “برای مرخصی فقط یک کلام می گویند شامل حال شما نمی شود و دادستان موافقت نکرده. این حرفی است که آقای خدابخشی به ما می زند. در آئین نامه خودشان است، در قانون خودشان است، به در و دیوارشان هم زده اند که کسی یک سوم حکم اش را کشیده باشد ماهی سه روز مرخصی دارد اما متاسفانه اجرا نمی کنند. تا حالا یک روز هم اجازه مرخصی نداده اند”.
تلفن هم همین طور. قانونا حق دارد تلفن بکند اما تلفنی در کار نیست. دیگر نمی دانیم چه کنیم،فقط می گوییم خدا کند زنده بماند که بالاخره یک روز آزاد شود و بیاید که این بچه ها بی سرپرست نمانند. هرکجا هم می رویم به ما نمی گویند به کجا مراجعه کنیم که نتیجه ای بگیریم، که به داد ما برسند.
فقط چشم انتظاریم که یک عیدی، تولدی،چیزی حداقل عفو بخورد یا به هرحال یک اتفاقی بیفتد و بیاید. یعنی چیزی نیست که کاری بتوانیم بکنیم، هیچ کاری از دست مان بر نمی آید. الان ما را به جایی رسانده اند که وقتی یک ملاقاتی به ما می دهند فکر می کنیم دنیایی را به ما داده اند. اینقدر دیگر از همه جا بریده ایم که وقتی ملاقاتی است و بچه ها می روند با مادرشان صحبت کنند دلمان را خوش می کنیم و…
مریم اکبری منفرد مادر دو دختر و سرپرست دختر خواهرش است، همسر او می گوید: “من یک دختر ۱۰ ساله دارم که وقتی مادرش را بازداشت کردند ۴ ساله بود. دو تای شان هم ۱۷ ساله هستند که موقع بازداشت مادرشان ۱۱ سال داشتند. البته یکی شان دختر خواهر خانم ام است که از ۵ سالگی پیش ما است و ما بزرگش کرده ایم و حضانت اش با ما است. دختر بچه هستند، به یک چیزهایی نیاز دارند که باید به مادرشان بگویند”.
قبل از دولت روحانی هفته ای یکبار ملاقات بچه ها با مادرشان بود،الان شده دو هفته یکبار که نیم ساعت می بینند و برمی گردند. به تعطیلی هم بخورد یا مریضی و.. آن ملاقات هم نمی شود.
دخترم کنکور داشت کلی خواهش و التماس کردیم که بگذارید مادرش را سه ربعی، نیم ساعتی ببیند. به هرحال چیزی که بچه از مادر انتظار دارد از پدر ندارد بخصوص دختر بچه. خیلی چیزها را نمی توانند به من بگویند وقتی می روند ملاقات به مادرشان می گویند و من که می روم ملاقات مادرشان به من منتقل می کند. متاسفانه این مشکلات است. تلفن هم که متاسفانه نیست که بتوانند تلفنی تماس بگیرند.
یعنی سالهاست اجازه تلفن کردن ندارد و این خیلی وضعیت را بدتر کرده، بچه ها اینقدری که به مادر احتیاج دارند مخصوصا که به سن بلوغ می رسند با من راحت نیستند، خجالت می کشند و.. چیزهایی هست که بچه ها باید از مادر یاد بگیرند اما ۶ سال است مادر نبوده و خود دارند به نحوی یاد می گیرند که خیلی سخت است، از غذا درست کردن تا خیلی چیزهای ساده و کوچک و بزرگ.
آقای جعفری سپس می گوید که او خواهان آزادی همسرش است: “هرتعهدی که می خواهند بگیرند، بگذارند برگردد به خانه، خودشان هم خوب می دانند که او هیچ نکرده و تاوان چه چیزی را دارند از او می گیرند”.