جنگ داخلی در یمن و کشورهای خلیج

دوشنبه ۱۳ مهرماه ۱۳۹۴-۲۰۱۵-۱۰-۰۵-IranSOS- ترجمه فعال چپ در وین – اتریش – جنگ داخلی مرگباری که توسط مداخله قدرتهای خارجی به کشور یمن تحمیل شده است، روز بروز گسترش مییابد. عربستان سعودی که رهبری ائتلاف کشورهای عربی را بعهده گرفته است، و توسط آمریکا از لحاظ تسلیحاتی و تدارکاتی، پشتیبانی میشود، آنچنان بر سر کسب هژمونی در یمن مبارزه میکند،که گویا آینده خاندان سعودی به تکامل سیاسی این کشور وابسته است.

مسئله ای که شاید دور از واقعیت هم نباشد. یمن کشوری فقیر با جمعیت زیاد وگذشته ای با تاریخ پرتلاطم بوده است ، بعبارت دیگر: این کشور یک خطر بالقوه  برای سلطانهای نفتی، کشورهای کم جمعیت و پراکنده، ولی ثروتمند خلیج محسوب میشود.
 بندر استراتژیک عدن (Aden) درجنوب غربی این کشور که یکی از دو شهرمهم آن است، عملن به دو بخش تقسیم شده است. فراریان جنگی، به بخش غربی شهر که تحت کنترل دولت قرار دارد، پناه میبرند، البته نه بخاطراینکه حامی این کشور هستند، بلکه بیشتربه این دلیل که از بمبارانهای عربستان مصون بمانند. خیابانها مملو از زباله و اجساد است، آب آشامیدنی ، موادغذائی وسوختنی و دیگر وسایل بهداشتی باندازه کافی وجودندارد.
 پایتخت یمن، صنعا، (Sanaa) درمرکزغربی کشور قراردارد، که یکی از شهرهای تاریخی و زیبای جهان است. این شهر در دست شورشیان حوتی است و بهمین دلیل مرتب در زیر بمباران هواپیماهای عربستان سعودی قرار دارد. دیگر اماکن مسکونی درسادا (Saada)، درشمال، نزدیک مرزعربستان قراردارند که بطورمنظم بمباران میشوند و به تله ای از خاک وخرابه تبدیل شده اند. ایالات متحده آمریکا درکنارحمایت ازعربستان سعودی، درمناطقی با جمعیت کم مستقیمن به فعالیت نظامی دست میزند، وحملات هوائی را توسط پهباد (هواپیماهای بدون سرنشین) به بهانه مبارزه علیه سازمان تروریستی القاعده، که گویا ازحمله به حوتیها (Huthis) که مورد حمایت ایران است استفاده میکند، آغازکرده است. دراثربمبارانهای هوائی که توسط عربستان سعودی و موتلفین عربش صورت میگیرد، تاکنون ۲۶۰۰ نفرکشته و دهها هزار نفر زخمی شده اند. دراین جنایت بزرگ،  ایالات متحده آمریکا به عربستان سعودی کمکهای فکری ونظامی مستقیم میرساند. بنابه گفته مقامات سازمان ملل نزدیک به یک میلیون مجبوربه فرارشده اند،که بخش بزرگی از آنها در وضعیت آوارگی درکشورپراکنده اند ،سه چهارم اهالی یمن ازگرسنگی مفرط در رنجند، زیرا محاصره دریائی از ورود مواد سوختنی و غذائی به این کشور ممانعت به عمل میآورد. وجه دیگر استراتژیک مجازات و ترور مردم، توسعه سریع امراضی مانند تب خطرناک مانند دنگو (Dengue) و مالاریا است. تعداد زیادی به شمال سومالیا- جیبوتی پناه میآورند ، وبه صف میلیونها انسانی که از کشورشان گریخته اند میپیوندند، و بخش کوچکی از آنها هم موفق میشوند خود را به اروپا برسانند.
“بهارعربی”در۲۷ ژانویه ۲۰۱۱ به یمن رسید، زمانیکه اعتراضات مردمی درصنعا شروع شده بود.خواستهای اولیه آن رفع مشکل بیکاری و مبارزه علیه گسترش فقر و فساد، ونیزبرنامه های علی عبداله صالح جهت تغییرقانون اساسی برای ابقاء خود در مقام ریاست جمهوری برای مدت سی سال بود، تاپسرش جایگزین وی شود. تظاهرکنندگان از صالح میخواستند از مثال مبارک و بنعلی پیروی کند و از قدرت کنار رود. ولی آنچه که درعمل صورت گرفت، رژیم سابق درتونس دوباره قدرت را به دست گرفت، و در مصر، جائی که آمریکا شمالی و عربستان سعودی درپشت پرده، نبض تغییر و تحولات را در دست داشتند و “تغییر رژیم” را هدایت میکردند، رژیم مبارک ولی بدون او دوباره احیا گردید، و این درحالی است که مردم یمن  حتی تصور یک انقلاب راهم تجربه نکرده اند. در نوامبر ۲۰۱۱ شورای همکاری خلیج درمعامله ای پذیرفت، که صالح قدرت را به معاونش ابد ربوح منصورهادی(Abd Rabbuh Mansur Hadi) منتقل نماید و درمقابل او و تمامی خانواده اش ازتعقیب ومجازات مصون بمانند. روشن است که این توافق قبلن در ریاد (Ryiad) و واشنگتن بعنوان خواست مردم یمن تعیین شده بود وسپس دررسانه ها معرفی گردید. درانتخابات فوریه ۲۰۱۲ هادی بعنوان تنها نامزدریاست جمهوری ۸/۹۹ % آرا را بخوداختصاص داد. انتخاباتی که هدف آن آرام کردن مردم همانند تونس و مصر بود. صاحبان سرمایه و نخبگان سیاسی از این تلاطمات سیاسی کلن مصون ماندند، وکنترل منابع کشور را همچنان دردست خود نگهداشته اند(نگاه کنید به: Haineh,Linages of Revolt,haymarkt books,2013 ).
برخلاف تونس و مصر”صالح” کوشش زیادی جهت آرام کردن شورشهای مردمی بصورت قهرآمیز نکرد و اوباما رئیس جمهور آمریکا هم یمن را بعنوان مدلی در خاورمیانه که انتقال قدرت را بصورت مسالمت آمیز حل نموده است ستود. در آگوست ۲۰۱۴ رژیم بدلیل تناقضات درونیاش شروع به ریزش کرد. اتخاذ تدابیرسخت و غیر قابل تحمل در مورد افزایش قیمت موادسوختنی ، موجب اعتراضات چندهفته ای علیه رژیم گردید، و همزمان قوم “حوتی”(Huthis) که درشمال یمن ساکن است، و چندین دهه است که علیه دولت دست به شورش زده است، بطور موثربه این جنبشها پیوست. آنها در سپتامبر ۲۰۱۴ به صنعا حمله کردند و هادی را معزول و قدرت را بدست گرفتند. در مارس ۲۰۱۵ ائتلافی از کشورهای عربی برهبری عربستان سعودی، بمباران علیه مواضع حوتیها در یمن را آغاز نمود.در این حملات جتهای جنگنده از مصر، مراکش، اردن، سودان، امارات عربی، کویت و بحرین شرکت داشتند و دولت سومالی هم فضای هوائی ودریائی و پایگاههای نظامی خود را برای این ائتلاف بازنمود. ایالات متحده آمریکا هم امکانات اطلاعاتی و حمایتهای دیگر از جمله نقل و انتقالات نظامی برای نجات جان خلبانهای که مورد اصابت قرارمیگرفتند را دراختیار نیروهای ائتلاف قرار داد، و فروش تسلیحات نظامی ازجمله بمبهای خوشه ای را که توسط کشورهای زیادی ممنوع شده است به این کشورها گسترش داد. کاربرد این بمبها طوری طراحی شده است، که میتوانند جمع وسیعی از مردم را در یک فضای بزرگ نابودنماید بدون اینکه مستقیمن آنها را مورد اصابت قراردهد. دراثراین بمبارانها صدها انسان کشته و یا زخمی شدهاند، وتعدادزیادی مدارس، اماکن مسکونی، بیمارستان، مساجد و پمپ بنزین و دیگر ساختمانهای غیرنظامی خراب و ویران گردیده اند.عربستان سعودی از پاکستان که به آمریکا وابسته است و از نظر مالی به عربستان متکی است، خواسته است، که نیروی زمینی به یمن بفرستد. پاکستان هرچند در این مورد اعلام بیطرفی نموده است، ولی توافق خود را با فرستادن کشتیهای جنگی برای نیروهای ائتلافی اعلام کرده است.
تعداد زیادی ازتحلیلگران ورسانه های خبری تمایل اصلیشان دراین راستاست، که مشکل یمن را دعوای مابین سنی و شیعه نشان دهند. درحالیکه تسلط بریمن همیشه یک هدف مهم عربستان سعودی بوده است. درست دوسال بعد از تاسیس دولت، ۱۹۳۴، پادشاه اول، ابن سعود به یک  جنگ کوتاه علیه یمن دست زد، هرچند که دلایل آن برای شرایط کنونی بی اهمیت است، ولی نتایج آن بسیارمهم است ،ازجمله قرار داد طائف که در آن مرزهای کنونی تعیین شدهب ود. از آنموقع تا به حال عربستان سعودی دایم دریمن دست به تحریک و مداخله می زند. بطور مثال ازگروهای سلطنت طلب درمنازعات داخلی سالهای ۱۹۷۰- ۱۹۶۲ پشتیبانی نمود، و یمن را به خاطر عدم پشتیبانی از مداخله نظامی از آمریکا در جنگ علیه  عراق مورد مواخذه قرارداد. عربستان سعودی در طول این سالها کوشش میکرد،بطور رسمی ( دادن رشوه به روسای قبایل)، تبلیغ و گسترش وهابیگری درشکل بنیادگرائی مذهبی، یمن را کنترل نماید. این کشورهمچنان میکوشید با گسترش سلفیگرائی و تبلیغ آن در زمان صالح ۱۹۸۰، زنان را از بازار و دیگر اماکن عمومی بیرون براند و پوشش اجباری را قانونی نماید، و تنگناهای مذهبی را به این کشورتحمیل کند، جائی که برای مدت زیادی ازیک تسامح ومدارای مذهبی برخوردار بوده و اکثریت سنی با شیعه ها ویهودیها ودیگر ادیان در کمال آرامش و دوستی زندگی میکردند.
جنبش حوتی موسوم به انصارالله (پارتیزانهای خدا) بارها اعلام کرده است که خواهان بدست گیری قدرت، و یا برقراری دولتی مذهبی با دکترین مذهبی  خود نیست. در واقع تمامی قبایل حوتی متعلق به شیعه مذهبیون یزیدی نیستند. مذهب درواقع اسلحه ای است در دست نخبگان حوتی برای سهیم شدن در قدرت و بدست آوردن سهمی که در زمان زمامداری صالح از آن محروم شده بودند. کوشش ایران هم برای حفظ منافع جغرافیائی و سیاسی خود، و محدود کردن نفوذ عربستان  در منطقه، با تضادهای شیعه و سنی پیوند خورده است. با وجود این ، نزاعهای موجود دریمن بر بستر دشمنی های سنتی مابین جریانات مختلف مذهبی صورت نمیگیرد. درگذشته هم عربستان سعودی علایق خود را در لباس مذهبی دنبال کرده بود. درجنگهای داخلی یمن در گذشته هم ائتلافی از پادشاه اردن وشاه ایران و سلطنت طلبان شیعه، برعلیه اکثریت جمهوریخواهان سنی وجودداشت. آنچه که امروز مذهب را به یک عامل مهم تبدیل کرده است،میدان دادن به بنیادگرائی اسلامی است، که در انطباق با منافع آمریکا و عربستان از یکطرف و ایران از طرف دیگر قرار دارد، اقتصاد یمن توسط یک عده محدودی ازنخبگان ارتشی و روسای قبایل طبقه حاکم و در کنار آن بخش خصوصی اداره میشود. این سیستم نیابتی برپایه درآمدهای نفتی، صادرات و و دیگر بخشهای آزاد شده اقتصاد بنا شده است.
 ده فامیل ازنخبگان و گروهی ازشرکتها که در ارتباط نزدیک با رئیس جمهور سابق بودند، بیش از ۸۰% واردات، تولید،به رهوری و نیز بانکها، وسایل ارتباطی و حمل و نقل را کنترل میکنند. اکثریت مردم یمن درروستاها زندگی میکنند، و از کمبود آب که عامل مهمی برای کشاورزی است در رنجند. .بخشی هم بعنوان کارگر درشهر و یا بعنوان کارگران مهاجر در کشورهای خلیج مشغول به کارهستند.
“هیچ راه حل ملی درازمدت درخاورمیانه نمیتواند وجود داشته باشد تازمانیکه کنترل ثروت عظیم منطقه در دست اقلیتی کوچک متمرکز است”  (آدام هانیه)
 دلیل دیگربرای فقر و فلاکت مردم یمن، موقعیت جغرافیائی سیاسی این کشور است که محل تلاقی منافع کشورهای بزرگ است. راه آبی بابالمندب (Bab-el-Mandab) مابین شبه جزیره عرب وشاخ آفریقا، دریای سرخ را به خلیج عدن وصل میکند. بخش عمدهای ازصادرات نفت ازخلیج، که ازکانال سوئز گذرمیکند ولوله های نفت که از دریای مدیترانه میگذرند، در راه ارتباطی مابین آقیانوس آرام ودریای مدیترانه قراردارد. عربستان سعودی، برای اینکه نقش مداخله گرانه خود را دریمن کمرنگ نماید درباره نقش ایران درمسئله یمن کمی اغراق میکند. ایران هرچند که منافع جغرافیائی وسیاسی خود را درمنطقه دنبال میکند، ولی در اغتشاش موجود در یمن نقش زیادی ندارد، چون محاصره دریائی، مانع انتقال اسلحه به یمن میشود. ولی ایران نفوذ خود را دربین حوتیها بعنوان یک کارت موثر در برابر غرب بکار میگیرد. جنگ عربستان سعودی علیه یمن بدون حمایت آشکار ایالات متحده آمریکا امکانپذیرنبود. واشنگتن ازیکطرف میخواهد کنترل خود را بر گذرگاههای آبی که محل انتقال نفت است حفظ کند، و از طرف دیگر نگران رشد دوباره و غیرقابل کنترل بنیادگرائی اسلامی در منطقه است. ادعا میشود شبکه تروریستی القاعده، که اکنون مورد حمایت عربستان سعودی است و پایگاههای آن درمناطق کم جمعیت است، هدف حملات پهبادهای آمریکائی قرارداشته اند،نیروی که آمریکا میخواهد آنرا بعنوان بزرگترین خطر برای منافع خود درشبه جزیره عرب به افکارعمومی بقبولاند.  واین درحالی است که حوتیها درحال ایجاد یک ائتلاف وسیع علیه عربستان ودست نشاندگانش دریمن، ازجمله دستجات نظامی رژیم سابق هستند، و طنز داستان اینکه حتی صالح را هم به این ائتلاف فرا میخوانند . حال داعش (IS)- خلافت اسلامی- با خودروهای بمبگذاری شده و دیگر ابزار تروریستی به صحنه این کشمکش وارد شده، و اعلام کرده است که میخواهد “جدائی طلبان” حوتی را نابودکند. به نظر میآید دولت عربستان سعودی هم از آن پشتیبانی میکند، هرچندکه پروژه خلافت برای دولت پادشاهی عربستان سعودی بسیارخطرناک است.
عربستان سعودی امروز دیگر نه تنها زائدهای از آمریکا و انگلستان بلکه خود بعنوان مکانی برای انباشت سرمایه، تمامی امکانات خود را بکارمیگیرد، تا ساختار ناعادلانه یمن را پا برجا نگهدارد. این دولت و متحدینش نه تنها پایگاه اجتماعی ،سیاسی و اقتصادی نظم جهانیاند، که امپریالیسم به جهان عرب تحمیل کرده است، ولی ازطرف دیگرباعث اضمحلال آن هستند تمامی این فاکتورها با مذهب وصعود بنیادگرائی اسلامی در منطقه و در سطح جهان گره خورده است. ایالات  متحده آمریکا دریک موقعیت پیچیده ای قرارگرفته است. آنها ازیکطرف ازجنگ عربستان سعودی دریمن پشتیبانی میکنند، ولی مداخلات آنها درمنطقه، جدا از پشتیبانی از عربستان سعودی و قطر (که نیروهای دریائی آمریکا دربنادرآن مستقرهستند) و نیزنیروهای ائتلافی، اهداف خاص خود را هم دنبال میکند.
بخش بزرگی از جوانان یمن (نیمی ازجمعیت) را جوانان زیربیست سال تشکیل میدهند. آنها به این امرآگاهند، که تحت چنین نظامی آینده ای ندارند. واقعیتی که عربستان سعودی ایران و آمریکا هم به آن آگاهند. به همین دلیل درشرایط کنونی، یمن به موضوع مرکزی بحران درمنطقه تبدیل شده است، و درصورت رشد تضادهای موجود میتواند باعث ازهمپاشی کشورهای خلیج وتمامی خاورمیانه، که روزبروز حالت انفجاری پیدا میکند،گردد.      

درج، چاپ ونشراین نوشته با ذکرنام، منبع وآدرس آن آزاد است!  

اول اکتبر۲۰۱۵

و صعود بنیادگرائی اسلامی در منطقه و سطح جهان گره خورده خطرناک است.   
تذکر: این مقاله ازسرویس خبری <جهانی برای فتح> -Aworld toWin News Service- 2015/6/29 برداشت شده است، که ابتدا توسط Beate wernegger از زبان انگلیسی به آلمانی ترجمه شده، و در نشریه Talk Together nr.53-3/15به چاپ رسیده است. برگردان فارسی آن در اختیار جنبش قرارمیگیرد. برای اطلاع بیشتر میتوانید به سایت www.talk_together.org مراجعه نمائید.
ترجمه وتکثیر<یکی ازفعالین چپ دروین-اتریش>
آدرس تماس: Iran-Rat,Amerlinghaus,Stiftgasse8.1070 wien
‏Email:linksaktivist@gmx.at

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Copyright © ۱۴۰۳ استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع آزاد است. All rights reserved.



ارسال