سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴-۲۰۱۶-۰۱-۱۲-IranSOS- در روزهای گذشته خبری در هرانا منتشر شد دربارهی ضربوشتم منجر به بیهوشی رمضان احمد کمال، زندانی سوریِ بیمار زندان رجاییشهر کرج. گزارشگر هرانا برای پیگیری این موضوع، به سراغ کیوان صمیمی رفته است، همبندی سابق رمضان احمد کمال که در جریان بیماری و انتقال وی به بیمارستان بوده است.
دوستان و همبندیان، کیوان صمیمی را به انصاف میشناسند، فعال سیاسی و مدنی که بخش قابل توجهی از زندگیاش را به دلیل گفتن و نوشتن، در دورههای مختلف، در زندانهای مختلف گذرانده است. این مصاحبه علاوه بر شرایط خاص رمضان کمال، به طور عام به رواج خشونت و بدرفتاری با زندانیان در زندانهای ایران نیز میپردازد. متن کامل گفتوگو با کیوان صمیمی را در ادامه میخوانید:
- چه شد که رمضان احمد کمال به چنین خشونتی دچار شد و به کما رفت؟ چه اتفاقی روی داد؟
- در مورد دوست و فرزند عزیزم رمضان احمد کمال، من در آن زمان اعزام ایشان در زندان نبودم اما پس از ماجرا و زمانی که به بیمارستان و به هوش آمد، خودش برایم تعریف کرد. ایشان قبلا یک جراحی ناقصی بر روی دست داشته است که آن جراحی ناقص که حدود یک سال یا چند ماه پیش روی داده باعث شده که دست وی اخیرا به حالت نیمه فلجی در بیاید، به همین علت هم و بر اساس این ناراحتی و ضایعه دست، دادستانی با برخورد مثبت خود و درست خود با اعزام ایشان به بیمارستان موافقت کرده و ایشان به بیمارستان اعزام شد.
وقتی احمد کمال به بیمارستان آمد و در ماشین نشست دیدم که بیهوش است، ماموران کمک کردند و وی را بر روی صندلی چرخدار و بعد برانکارد گذاشتند، در این وضعیت او کاملا بیهوش بود، یکی دوبار نیز در این زمان و در بیمارستان به وی تشنج دست داد و زیر دستگاه اکسیژن رفت، بعد که به هوش آمد و از حالت اغما خارج شد هم من و هم یکی دیگر از دوستان همبندی ایشان با وی صحبت کردیم، او نیز برای آن دوستمان یعنی آقای بهمن احمدی امویی و هم برای من اتفاقات آن روز را تعریف کرد و گفت که من مورد ضرب و شتم واقع شدم.
او تعریف کرد که وقتی که از بند به هواخوری اومده، با مراقبی که مسئول اعزام هست برخورد می کند. اتفاقات روی داده چیز خاص و برنامه ریزی شده ای می تواند نبوده باشد، ایشان تعریف کردند که ما قبل از اعزام چند ساعت منتظر بودیم و با افراد و نگهبانها برخور داشتیم، این نگهبانها عموما از سر جوانی برخوردهایی می کنند که عموما برنامه ریزی شده نیست، به مانند اینکه اینجا نشین یا آنجا نشین، یا سر دستبند زدن که بزن یا نمی زنم.
ایشان گفت که این ماموران اتهام وی را از ایشان پرسیده اند و ایشان نیز گفته است که سوریه و جزو پ ک ک بودم و مانند اینها. در این زمان آنها شروع به فحاشی به پ ک ک و زندانیان سیاسی می کنند، این فحاشی با اعتراض ایشان مواجه می شود که چرا فحش می دهید و آنها شروع به ضرب و شتم ایشان می کنند.
- همان نگهبانها؟
- بله همان نگهبانها. البته آقای رمضان کمال یادش نیست که چه کسی بوده، چون همه اینها لباس واحدی پوشیده بودند و جوان بودند. بصورت خلاصه اینها در این درگیری با مشت و لگد و باتوم و امثالهم به زدن ایشان می پردازند که احتمالا یک ضربه به جای حساس ایشان خورده است. ایشان نیز مدتهاست بیمار است و جوان کم بنیه و ضعیف و لاغری است. احتمال زیاد ضربه به جای حساسی خورده است و ایشان به حالت بیهوشی دچار شده و بقیه آن نیز در خاطرش نیست. اینکه از کرج به تهران رسید و به جلوی بیمارستان رسید که من آمدم و ایشان را بردیم زیر دستگاه اکسیژن، هیچ کدام را یادش نیست.
بعد از حدود دو یا بیش از دو روز با تلاش پزشکان خوشبختانه به هوش آمد. ولی خب! می توانست این اتفاق نیافتد و ایشان به هوش نیاید و یا خدایی ناکرده اتفاق بدتری بیافتد. در هر صورت ایشان بعد از گذشت چند روز و زمانی که بر احوال خودش تسلط پیدا کرد، شکایت نامه ای را تنظیم کرد و این شکایت نامه به دادستانی تهران تسلیم شد و از این اشخاصی که او را زده اند، مسببین احتمالی و یا آمرین احتمالی این مسئله شکایت کرد. همچنین ایشان از برخوردها و رویه هایی که مسبب این شده و می شود که افرادی در زندان که به عنوان نگهبانان و محافظین هستند، بالاخص جوانترها که این اجازه را به خودشان می دهد که راحت زندانی را ضرب و شتم بکنند شکایت کرده است. متاسفانه نوعی عدم سختگیری بر آنها هستند که آنها این جرات را به خودشان می دهند که بر سر هیچ زندانی را بزنند و یا راجع به پرونده زندانی از او بپرسند که هیچ ربطی به آنها ندارد.
ایشان شش یا هفت سال پیش به بازجویش بازجویی را پس داده است، دیگر مسئله به کسی مربوط نیست، چه برسد به جوانی که نگهبان است. سیاسی بودن یا نبودن پرونده او به کسی مربوط نیست. متاسفانه کاستی هایی در زندانها هستند که جوانهای زندان بان به خودشان این جسارت را می دهد که چنین برخوردهایی بکنند. ایشان از این موضوع شکایت کرده اند و تا ببینیم که این موضوع چه می شود. الان هم مشغول مداوا و در بیمارستان بستری هستند.
- آقای مهندس صمیمی لطفا بفرمائید که ایشان در حال حاضر در کدام بیمارستان بستری هستند؟
- ایشان در بیمارستان امام هستند. بیمارستان هزارتخت خوابی.
- لطفا بفرمائید حال عمومی ایشان در چه وضعیتی است؟
- حال عمومی او شبیه همان زمانی که درزندان بود. کاملا معمولی است و حالت خاصی ندارد. اما منتها چون این بیمارستان بیمارستان دولتی است و امکانات محدود است و تعداد بیماران آن زیاد است، این چند روزی که به هوش امد هنوز اقدام درخوری برای شروع معالجات وی نشده و من هم در حال تلاش هستم که اگر بشود محل بیمارستان وی را عوض بکنیم به یک بیمارستان خصوصی و بهتری انتقال پیدا کنیم. البته هزینه ها بالاست و نمی دانیم چگونه تامین بکنیم. از سویی دیگر و به دنبال این حادثه و این اتفاق این را هم باید گفت که پس از انعکاس موضوع به دادستانی، ایشان حداقل در بیان گفته اند که حتما موضوع را رسیدگی می کنیم و این تخلف بوده است که چنین مسئله ای روی داده است و نباید چنین اتفاقی به این صورت روی بدهد. حداقل در مرحله اول مقامات مسئول در دادستانی قول داده اند که حتما به این موضوع رسیدگی عادلانه بکنند. و می دانیم که در همین قوه قضائیه قضاتی که برخورد استاندارد حقوقی می کنند هم وجود دارد وما د راین چندین ساله نمونه های اینگونه نیز دیدیم و ان شاء الله این مورد نیز از جمله نمونه هایی باشد که بررسی عادلانه و سریعی انجام شود.
- ما نیز امیدواریم. آقای مهندس صمیمی گرامی! میخواستیم بدانیم که چون خودتان نیز پس از جنبش سبز و وقایع مربوط به آن سالها در زندان رجائی شهر محبوس بوده اید، آیا چنین خشونت هایی در رجائی شهر سابقه ای دارد؟
- فراوان. در همه زندانها از رجائی شهر تا اوین و سایر زندانهای دیگر در شهرهای مختلف. چون تهران و کرج که هر دو زیر نظر دادستانی تهران هستند در چشم بوده و مرکز هستند و حساسیت بیشتری بر روی آنها به طور نسبی هست، کمتر از زندانهای شهرستانها خشونت در آنها روی می دهد ولی با این حال این کمتر نیز من گفتم و در آن شش سالی که من در رجائی شهر بودم نیز این اتفاقات می افتاد. ولی این را هم باید گفت و اذعان کرد که درصد بالایی از این اتفاقات دارای برنامه ریزی امنیتی ندارد. اکثر آنها ناشی از خشونت نگهبانها و نیروهایی است که آنجا هستند و این خشونت نیز نتیجه جا افتادن رویه های خشونت آمیز در زندان و عدم برخورد با آنهاست.
در دوران بازداشت فرد در حال بازجویی است و خشونت ان دوران به مراتب بیشتر از دورانی است که تحویل سازمان زندانهای کشور و قوه قضائیه می شود. اما آن نیز هست و به دلیل همان که عرض کردم، جا افتادن رویه های خشونت آمیز و سوء مدیریت ها و سخت گیری ها و یا اغماض های برخی مسئولان است. عکس آنهم بوده است که مسئول حفاظت اطلاعات زندانی ای بوده که نمی گذاشته نیروها رفتار نادرستی بکنند و از آن سو نیز مسئول حفاظت اطلاعاتی داشته ایم که با عناد و کینه خاصی با بچه های سیاسی برخورد می کرده و مترصد این بوده که به قول معروف حالگیری بکند و با این بچه ها برخورد بکند.
ساختار عمل در ایران یکپارچه نیست. نه از اینسو یکپارچه قانونمدار است و نه از این سو یکپارچه استالینیستی است که همه چیز برنامه ریزی شده و سرکوب سیستماتیک باشد. هر بار سلیقه ها و رویه ها موجب این اتفاقات می شود و بوده و هست.
- با سپاس بی کران از شما نکته و سخن پایانی شما را می شنویم:
- خیر فکر نمی کنم سخنی مانده باشد. اما فکر میکنم باید در چنین اتفاقاتی پیگیری قانونی و جدی و پیگیرانه توسط افراد و خانواده ها بشود. حال این شخص که خانواده ای در ایران ندارد اما به هر حال توسط افرادی که دستشان می رسد پیگیری کنند و تا آخر در این پیگری ها بایستند. بعضی وقتها و زمانی که خانواده شخص پیگیری می کند، برخی نیروهای امنیتی خانواده را تهدید می کنند که اگر پیگیری بکنید به ضرر زندانی است، در صورتی که عکس آن است. هیچ پیگیری قانونی و آرامی به ضرر نیست، این موارد باید به صورت جدی اما مسالمت آمیز و قانونی پیگیری شود.