‎«مرگ بر آمریکا» از کجا آمد؟

سه‌شنبه ۹ مهر ۱۳۹۲- ایسنا – در پی مکالمه بی‌سابقه حسن روحانی رئیس‌جمهور اعتدال‌گرای ایران با باراک اوباما رئیس‌جمهور ایالات متحده در پنجم مهرماه ۱۳۹۲ در نیویورک، برخی از اصول‌گرایان ایرانی در داخل نگران نوع انطباق این رخداد با شعار «مرگ بر آمریکا» و سرنوشت آن هستند. در نگاه این عده، «مرگ بر آمریکا» یکی از اصول تثبیت‌شده دیپلماسی جمهوری اسلامی تلقی می‌شود و نگرانند که تحولات اخیر، این شعار را به محاق ببرد یا گرفتار غبار کند. به گزارش ایسنا، عصر ایران با این مقدمه ادامه داد: آیا واقعا «مرگ بر آمریکا» یکی از اصول لایتغیر و عدول‌ناپذیر است و سیاست خارجی ما بر این شعار استوار؟

اشاره به چند واقعیت پاسخ این پرسش را روشن می‌کند:

‎انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷

‎به گواه دیده‌ها و شنیده‌ها و تاریخ انقلاب، در نیمه دوم سال ۵۷ که تظاهرات اعتراضی افزایش یافت، شعار «مرگ بر آمریکا» – با همین واژه‌ها – شنیده نمی‌شد. این شعار در واقع «پسا انقلابی» است زیرا در سه راهپیمایی بزرگ و اصلی تاسوعا و عاشورا و اربعین حسینی در سال ۵۷ نیز این شعار شنیده نمی‌شد.
‎اعلام انزجار مردم انقلابی از دولت آمریکا خصوصا به سبب کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در قالب شعارهایی علیه جیمی کارتر رئیس‌جمهور وقت و نسبت دادن شاه به آمریکا مشخصا با این شعار ابراز می‌شد: «این شاه آمریکایی، اعدام باید گردد». این شعار نیز سر داده می‌شد: «چین، شوروی، آمریکا / دشمنان خلق ما»؛ شعاری که به منزله مرزبندی آشکار با امپریالیسم، چپ مارکسیستی و مائوئیست‌ها بود.

‎۲۶ دی
‎پس از فرار شاه در ۲۶ دی ۱۳۵۷ شعار «بعد از شاه، نوبت آمریکاست» نیز بر سر زبان‌ها افتاد که بیشتر ساخته گروه‌های چپ بود تا مذهبی‌ها. این شعار روی دیوارها نقش بست اما هنوز به «مرگ بر آمریکا» بدل نشده بود. برخی گروه‌های سیاسی نیز اطلاعیه‌های خود را با این عبارت به پایان می‌رساندند: «مرگ بر امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا». همین شعار بود که بعد از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ اندک اندک به «مرگ بر آمریکا» تبدیل شد.

‎موضع سنای آمریکا

‎در خرداد ۵۸ مجلس سنای آمریکا علیه اعدام سران رژیم پهلوی در ایران موضع گرفت. پس از آن آیت‌الله منتظری در اطلاعیه‌ای از دانش‌آموزان و دانشجویان خواست علیه این موضع‌گیری در روزهای سوم و چهارم خردادماه راهپیمایی کنند.
‎در این اطلاعیه آمده بود: «این همه انسان شریف و بی‌پناه سال‌هاست که در فلسطین و لبنان با حمله‌های وحشیانه اسرائیل – عامل آمریکا – شهید می‌شوند، گویا اینان انسان نیستند و مشمول حقوق بشر قرار نمی‌گیرند ولی امثال نصیری، هویدا و القانیان با آن همه جنایت مورد ترحم سنای آمریکا واقع شده‌اند. عجبا از این قضاوت‌های مدعیان حقوق بشر … .»
‎راهپیمایی در تهران و دیگر شهرها برگزار شد و سخنران تهران اکبر هاشمی رفسنجانی بود. یک روز بعد، هاشمی در خانه‌اش در دزاشیب تهران ترور شد و هر چند گروه فرقان مسئولیت آن را بر عهده گرفت اما به نطق ضد آمریکایی سخنران نسبت داده شد. در هر حال در تظاهرات سوم و چهارم خرداد ۵۸ در تهران و شهرستان‌ها موضع سنای آمریکا تقبیح شد.
‎دو روز قبل از آن هم آیت‌الله طالقانی گفته بود: «سال‌هاست اسرائیل مردم فلسطین را زیر رگبار مسلسل گرفته و صدای آمریکا بلند نمی‌شود اما درباره اعدام هویدا سر و صدا می‌کنند. ما از توپ و تشر آمریکا نمی‌ترسیم. مردم به ما می‌گویند برای ما پیروزی انقلاب مطرح است، نه پول درآوردن و خوب زندگی کردن. حتی حاضریم روزه سیاسی بگیریم تا امپریالیسم را سر جایش بنشانیم.»
‎هفته بعد هم دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت در گفت‌وگو با روزنامه کویتی الانبا تهدید کرد: «اگر آمریکا به مداخله در امور داخلی ایران ادامه دهد و از شناسایی انقلاب ایران سر باز زند، روابط خود را با این کشور قطع خواهیم کرد.»
‎هم‌زمان، او اعلام کرد که دولت ایران «والتر کاتلر» را به عنوان سفیر پیشنهادی آمریکا نمی‌پذیرد. روابط تیره شده بود اما همچنان خبری از «مرگ بر آمریکا» نبود.
‎روز قدس
‎در اولین راهپیمایی روز قدس به ترتیب مهندس بازرگان نخست‌وزیر، عبدالحلیم خدام وزیر خارجه وقت سوریه، آیت‌الله خامنه‌ای و محمد مجتهد شبستری سخنرانی کردند و بعضی از سخنرانان به شدت به آمریکا تاختند. آیت‌الله خامنه‌ای در این نطق به جای اصطلاح «امپریالیسم» از واژه قرآنی «استکبار» استفاده کردند. هر چند بار اول نبود که این اصطلاح را به کار می‌بردند و پیش‌تر نیز در مراسم چهلم شهید مطهری از این واژه استفاده کرده بودند اما ابداع «استکبار» – مفهومی قرآنی – به جای «امپریالیسم» و محدود نساختن به جغرافیای آمریکا از آن پس مورد توجه قرار گرفت. حاضران نیز در مقام تایید، تکبیر گفتند اما «مرگ بر آمریکا» به شکل عام و رسمی و هدایت‌شده سر داده نشد.
‎پاییز و مرگ بر آمریکا
‎در پاییز ۵۸ و پس از آن که آمریکا شاه را برای معالجه و با نام مستعار پذیرفت، فضای سیاسی به شدت ضد آمریکایی شد و به صورت مشخص، روزنامه اطلاعات مطالب ضد آمریکایی خود را تشدید کرد و روزنامه‌های کیهان و جمهوری اسلامی نیز لحن خود را تند کردند. سفارت آمریکا اشغال شد و دانشجویان با شعار «خمینی می‌رزمد، کارتر می‌لرزد» وارد محوطه سفارت شدند و همین شعار را بر سر در سفارت نصب کردند. از این پس بود که شعار «مرگ بر آمریکا» اندک اندک رایج شد و به تکبیرها پیوست. با این حال، شعار سر در وزارت خارجه همچنان «نه شرقی، نه غربی» بود، نه «مرگ بر آمریکا».
‎با اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی، شعار «مرگ بر شوروی» نیز اضافه شد. از این پس فهرستی از مرگ‌ها در پایان تکبیر می‌آمد: مرگ بر آمریکا، شوروی، اسرائیل و بعدها منافقین و صدام.
‎کار به جایی رسید که بعد از برکناری اولین رئیس‌جمهور، مرگ‌خواهی‌ از کشورها به اشخاص تعمیم یافت و لیست پیوست به تکبیر، بالابلند شد: مرگ بر منافقین و صدام، بنی‌صدر و بازرگان، یزدی و صباغیان، مرگ بر معین‌فر، گردن‌کلفت کافر!
‎هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود به این موضوع اشاره می‌کند: «در اجتماعات ما مرگ بر بنی‌صدر شعار داغ مردم بود و در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. مرگ بر بازرگان هم بود که خواهش کردم نگویند. یک اصل قرآنی مرا به این روحیه رسانده است. آیه قرآن است که بت‌ها را هم سب نکنید (فحش ندهید).»
‎به یاد آوریم که روی دیوارهای ساختمان رادیو در میدان ۱۵ خرداد یا سفارت بریتانیا در چهارراه استانبول «مرگ بر فرانسه» نیز دیده می‌شد چون به عراق هواپیمای میراژ فروخته بود.
‎در عمر ۳۴ ساله و نه ۳۵ ساله «مرگ بر آمریکا» البته در اندک مقاطعی این شعار مسکوت مانده و از جمله می‌توان به هفته پایانی شهریورماه سال ۱۳۸۰ اشاره کرد (بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و اعلام همدردی ایران با قربانیان). هر چند چهار ماه بعد و در پی نطق جرج بوش که ایران را محور شرارت توصیف کرد «مرگ بر آمریکا» تشدید شد.
‎قبل از آن نیز سیدمحمد خاتمی در اوایل ریاست جمهوری بدون اشاره مستقیم به «مرگ بر آمریکا» و به صورت کلی خواسته بود به جای «مرگ» از «زندگی» بگویند. هر چند که در عمل این اتفاق نیفتاد و این تحلیل هم وجود داشت که نقد رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب متوجه شعارهای داخلی در نفی رقیب است و الزاما اشاره او به شعار «مرگ بر آمریکا» نبوده است. (عین جمله خاتمی: شعار مرگ ندهید. نیازمند زندگی هستیم.)
‎درباره سرنوشت این شعار پس از توافقات احتمالی با ایالات متحده نمی‌توان پیش‌بینی دقیقی ارائه داد. شاید از رسانه‌های رسمی حذف شود ولی در سطح تجمعات غیر رسمی باقی بماند.
‎نکته اساسی اما این است که به رغم ماهیت ضد استعماری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ شعار «مرگ بر آمریکا» یکی از شعارهای اصلی انقلاب نبوده که ترک آن عدول از انقلاب تلقی شود و بیشتر تابعی از تیره شدن و قطع روابط دو کشور بوده است. ضمن اینکه با ادبیات رهبری می‌توان به مفهوم قرآنی «استکبار» بازگشت بی اینکه یک کشور و دولت و جغرافیای خاص منظور باشد.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Copyright © ۱۴۰۳ استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع آزاد است. All rights reserved.



ارسال