سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴-۲۰۱۶-۰۵-۰۳-IranSOS- تاریخ مبارزه طبقاتی تاکنون حاکی از پیکارهای خونین بین طبقات استثمارکننده واستثمارشونده بودهاست. اول ماه مه یادآور و بزرگداشت اولین حرکت مستقل مبارزاتی کارگران علیه سرمایهداران درطول این نبرد طبقاتی است. این روز با گذشت سالیان دراز، همچنان کانونی زاینده وپرانرژی است که راه مبارزه استثمارشدگان وستمدیدگان را در عصر امپریالیسم نشان میدهد. پرولتاریا همچون طبقهای و بدلیل وضع ویژه خود و بقول مارکس «بندهای ریشهایش» به خاطر اینکه «نه ازستم خاصی، بلکه ازستم عام که به ضد او دایمی شدهاست رنج می برد»، نقش برجسته و انقلابی در مبارزه طبقاتی برای ازبین بردن کامل استثمار و سرکوب و رهائی کامل انسان برعهده دارد. بههمین دلیل منادیان سرمایه ازجمله سوسیال دمکراتها و رویزیونیستها تمامی توان وهوش خود را بکار میگیرند، تا این روز تاریخی جهش آگاهی وعمل انقلابی پرولتاریا را به جشن سادهای تنزل داده، آن را تحریف و از محتوی انقلابی خالی کنند.
درکشورهای مانند ایران که برگزاری مستقل این روز جرم شناخته میشود، مرتجعین حاکم، میکوشند با بسیج مزدوران خود در تشکلهای وابسته وضد کارگری مانند <خانه کارگر> و <شوراهای اسلامی کار> و با دخالت مامورین امنیتی از بزرگداشت این روز جلوگیری کنند و فعالین کارگری را که خواهان برگزاری مستقل روز کارگر و طرح خواستهای وسیع صنفی و سیاسی خویشاند، دستگیر وزیر ضرب و شتم میگیرند ،زندانی کرده و یا به قتل میرسانند.
اول ماه مه امسال، ما همچنان شاهد رشد تضادهای درونی سرمایهداری جهانی هستیم که عوامل پایهای و اقتصادی آن، بحران ساختاری وسرریز شدن انباشت سرمایه است. گروهبندیهای امپریالیستی که راه خروجی از این بحران مزمن ندارند، در رقابت برای دستیابی به مواد خام و تصرف مناطق نفوذ جدید جهت تسهیل گردش سرمایه، حل آن را در سطح سیاسی ازطریق ارعاب، تحریم، ترور و برافروختن جنگهای نیابتی منطقهای که زندگی میلیونها انسان را به آتش و خون کشانده و موجب فرار و آوارگی تودهای گشته است، میبینند. فرار از مناطق جنگی و اصولا مقوله پناهنده جنگی زاییدهغارتگری و استثمار غیرقابل تصورو ریشه درمداخلات نظامی و اشغالگری امپریالیستها درکشورهای نیمه مستعمره و وابسته دارد. جنگهایی که مشخصه تکامل کنونی تضادهای درونی امپریالیستی است که نه تنها اندک جنبشهای مردمی وضدامپریالیستی را درمنگنه خویش گرفتهاست، بلکه میتواند در ادامه رشد خود به جنگ مابین قدرتهای امپریالیستی تبدیل شود. این جنگها نه آن طور که ادعا میشود، مبارزه علیه “تروریسم” امثال القاعده، داعش، النصره، بوکوحرام و… که در واقع همگی در زمینی که امپریالیستها ودستنشاندگانشان برای آنها فراهم کردهاند پرورش وحیات یافتهاند، بلکه پشتیبان جدالهای اقتصادی است که هدف اصلی آن دستیافتن کامل به منابع انرژی نفت و گاز منطقه، توسعه حوزههای نفوذ وبالاخره تحقق بخشیدن به طرح امریکائی – صیهونیستی خاورمیانه بزرگ وتثبیت هژمونی امپریالیسم آمریکا بر دیگر رقبا و ساختمان “نظم نوین جهانی”، و انقیاد کامل خلقهاست.
تصویب قانون اساسی «اتحادیه اقتصادی – نظامی اروپا»، تحمیل قوانین “اقتصاد نئولیبرالی”، تعدیل ساختاری که نتیجه آن ریاضتکشی، کاهش دستمزد کارگران، مقررزدایی وبرچیدن خدمات عمومی در راستای آزادسازی اقتصاد و زمینهسازی برای جلب سرمایههای خارجی و خصوصیسازی است، تعرضی آشکار به سطح نازل معیشت کارگران و زحمتکشان ورقیق وکمرنگ کردن آزادیهای دمکراتیک بورژوازی است. در سطح نظامی ارایه – سند استراتژیک پیشنهادی رئیس اتحادیه اروپا «ژان کلود یونکر»، جهت ایجاد “هستهای قوی از ارتش اروپای «باشگاه نظامی نخبگان» باهدف بنای «ارتش اتحادیه اروپا» و مداخله سریع نظامی از طریق زمین، دریا و هوا در مناطق مورد مناقشه مکمل این پروژه نواستعماری بلوک امپریالیستی اتحادیه اروپا است. تصویب قوانین ارتجاعی و ضد خارجی و دامن زدن به تحریکات راسیستی و تعصبات ملی و مذهبی و نیز پروراندن جنبشهای راست و فاشیستی مانند (Pegida) «اروپائیان میهنپرست علیه اسلامی شدن غرب»،(Identitäre) «هویت جویان» ونیز(جوانان آلمانی ملیگرا) وحمله به خارجیان و اماکن پناهندگی، مجموعه تدابیری است که جنگ، ترور و اشغالگری را علیه خلقهای دربند با سرکوب داخلی درکشورهای مرکز تکمیل میکند.
سرمایه داری وابسته ایران که نه بر مبنای رشد و توسعه تولید داخلی، بلکه در پاسخ به نیاز بازتولید سرمایه امپریالیستی گسترش یافته است، بکارگیری نیروی کار ارزان و تامین نرخ سود بالا، قانون عمومی آن بوده که لازمه کارکرد آن اعمال دیکتاتوری است. بدین خاطر رژیمهای وابسته به امپریالیسم در ایران چه شاهنشاهی و چه جمهوری اسلامی که درواقع هردو دو روی یک مدالند، کوشیده و میکوشند با ایجاد ترور و خفقان سیاسی و سرکوب همهجانبه، جزیره ثبات و آرامش را جهت کسب سود مافوق برای سرمایهداران داخلی و خارجی فراهم سازند. طبیعی است که لبه اصلی حمله این رژیمها، همواره علیه مولدین اصلی جامعه، کارگران وتودههای زحمتکش با هدف نفی حقوق صنفی وسیاسی و خاموش نگهداشتن آنها بودهاست. ایجاد شوراهای اسلامی- پلیسی، تعقیب، زندان، شکنجه، سرکوب وکشتار فعالین جنبشکارگری و دیگر کنشگران اجتماعی، ونیز دامن زدن به عظمتطلبی ملی، تحقیر، اخراج وپایمال کردن هرگونه حقوق انسانی مهاجرین و بخصوص کارگران افغانی وبسیج نفرت وخشونت عمومی گسترده علیه آنان، درخدمت چنین سیاستهای راسیستی وخارجی ستیزی است. الیستی گسترش یافتهتش باشد.ر غیر قابل تصور ومداخلات نظامی درکشورهای نیمه مستعمره و وا
روی کار آوردن یکی ازمهرههای موثر و کارکشته رژیم ورئیس «شورای عالی امنیت ملی»، حسن روحانی، در لوای شعار” تدبیر و امید“، که ترجمان واقعی آن تنبیه و تعزیر مخالفین در داخل و ابرام کامل و آشکار در برابر قدرتهای امپریالیستی است ، درخدمت چنین سیاستی قرار دارد. جنجال گوشخراش رژیم و اربابانش حول و حوش “توافق هستهای” که هیچ ربطی به منافع مردم ایران و خاورمیانه ندارد، در واقع همان “نرمش قهرمانانه” همیشگی رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی، یعنی خضوع و تسلیم کامل است. بهمینخاطر“نوشیدن جام زهرخمینی” درگذشته و حال “نوشداروی هستهای خامنهای-ظریف”، جهت حفظ خود در چالشهای بزرگ در پیش، علیه تودههای تحتستم ومحروم میباشد که لازمه آن تنظیم مجدد رابطه حاکمیت با گروهبندیهای امپریالیستی بویژه آمریکا در چهره “ناجیای” جدید است. سفرسران دولتهای امپریالیستی همراه با هیئتنمایندگیهای اقتصادی، پس ازتوافقنامه “برجام” (برنامه جامع اقدام مشترک) به ایران، تحکیم مناسبات نئولیبرالی است که نتیجه آن تشدید سرکوب واستثماربیشتر کارگران وزحمتکشان، و فقرهمگانی خواهد بود. روحانی که بدرستی “قهرمان اعدام” لقب گرفته است و نزدیک به هزار اعدام در کارنامه دو سال ونیمه ریاست جمهوریش ثبت کردهاست، درسالهای اولیه حاکمیت رژیم ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ که ترور و کشتار تودهای نیروهای مبارز و انقلابیون کمونیست در صدر برنامههای رژیم دست نشانده خمینی قرارداشت، بعنوان نماینده مجلس به جلادان دیگررژیم و بیدادگاههای او پیشنهاد میداد که ” توطئهگرها را هنگام برگزاری نماز جمعه در حضور مردم به دار آویزان کنند تا تاثیر بیشتری داشته باشد” این فرد جنایتکارکه اکنون برای اظهار بندگی و تاراج منابع مادی کشور وابراز سرسپردگی روانه مراکز کشورهای امپریالیستی شدهاست، درتظاهرات نمایشی رژیم بعد از قلع و قمع دانشجویان در حوادث کوی دانشگاه در تیرماه ۱۳۷۸ دشمنی خود را با هرگونه جنبش مردمی چنین بیان میکرد “اگرجوانان مسلمان وغیور و انقلابی ما، منع این مسؤولین نبود، این اراذل و اوباش را قطعه قطعه میکردند“. این مترسک جدید، که حال فضای تبلیغاتی – رسانهای امپریالیستی او را همچون خاتمی به مثابه “میانهرو و اصلاحطلب” به افکارعمومی معرفی میکند، ادامهدهنده همان راهی است که دیگر کارگزاران رژیم پیمودهاند. اینان همراه با نیروهای محافظ حاشیهای رژیم، مانند ضدانقلابیون اکثریتی و تودهای ودیگر زاییدههای آنها و نیز بیرون راندهشدگان از حاکمیت، ملی-اسلامیها،و جنبش سبز ارتجاعی، همگی جزئی ازساختار این نظام ضد خلقیاند و بندگی و گدایی در آستان سرمایه امپریالیستی علت وجودی و ضامن ادامه حیات آنهاست .
وضعیت اجتماعی ـ سیاسی جامعه ایران بنا به ماهیت وابستگیاش، جدا از شرایط حاکم بر مجموعه سیستم امپریالیستی، تلاطم و نوسانات مخرب حاصل از آن نیست. رژیم جمهوری اسلامی از همان ابتدا برای کارکرد بدون اخلال سرمایه و سودآوری آن، هرگونه مبارزه مستقلی را که خواستهای پایهای کارگران و کارکنان جامعه را طرح و درصدد سازماندهی مبارزات صنفی و سیاسی آنها برآید وحشیانه سرکوب کرده و میکند. این رژیم که برنامه و فعالیتهای اقتصادیش نمیتواند از دستورات دیکته شده نهادهای مالی امپریالیستی وتقسیم کار لازمه آن فراتر رود تاراج منابع ملی و ریاضتکشی اقتصادی را که خامنهای عوامفریبانه “اقتصاد مقاومتی” نام نهادهاست درصدربرنامههای خویش قرارداده است. بههمین خاطر رژیم استخراج و صدورمواد کانی، نفت وگاز ودیگر منابع طبیعی را به قیمت نازل به حراج گذاشته و خصوصیسازی مراکز تولیدی و بهرهکشی مضاعف از نیروی کار را با شتاب بیشتری به پیش میبرد. رژیم بخش کلانی ازاین درآمد رابرای دستگاههای عریض و طویل بوروکراتیک – نظامی وضمائم ماشین سرکوب، گسترش ارتش، سپاه پاسداران، نهادهای انگلی مذهبی و غیر تولیدی و دستگاههای امنیتی تفتیش عقاید عمومی و حراست، مانند انصار حزبالله، گشت ارشاد وگروههای ضربت مانند لباس شخصیها، جهت مقابله و سرکوب جنبشهای کارگری ـ مردمی و هرگونه صدای مخالف هزینه میکند. ولی آنچه که نصیب اکثریت مردم بخصوص کارگران وزحمتکشان میشود، رکود اقتصادی، تورم بالای ۴۰ درصدی و گرانی کالاهای ضروری، تعطیلی کارخانهها، اخراج وبیکارسازی کارگران، نبود بیمه بیکاری و پدیده مذموم کودکان کارخیابانی، بدترشدن وضعیت معیشتی کارگران و کارکنان، فقدان امکاناتلازم بهداشت وآموزش وپرورش و نبود تفریحات سالم است، که فاصله طبقاتی را روزبروز گسترش داده و توده عظیمی را به سمت بزهکاریهای اجتماعی، اعتیاد، روسپیگری، فروش کلیه و دیگر آسیبهای اجتماعی رهنمون و در نهایت به دره فقر و نیستی پرتاب میکند.
تاریخ مبارزات جنبش کمونیستی و کارگری ایران، حاوی فراز و نشیبهای فراوان و انبوهی از تجارب مثبت و منفی ارزنده است. کارگران ایران بدلیل شرایط مادیشان، استثمارشدید و بیحقوقی کامل هیچگاه ساکت ننشسته و همواره برای شرایط بهتر کار و دستیابی به خواستهای صنفی و سیاسی خویش مبارزه کردهاند. بنا به گزارش ایلنا،خبرگزاری کار ایران” اعتراض،تجمع واعتصاب کارگری در فاصله ۱۱ اردیبهشت ۹۴ تا اواسط فروردین ۱۳۹۵ بیش از ۶۰۰ مورد بودهاست” که در پارهای از موارد خود را در کیفیتهای صنفی و سیاسی ملموس در مراکز تولیدی و ایجاد تشکلهای کارگری و مردمی نشان میدهد. جوانان، زنان و خلقهای تحتستم و نیز اقلیتهای مذهبی و دیگر احاد جامعه هم دربرابر ستم و سرکوب رژیم ایستادگی کرده و خواهان برآورد خواستههای دمکراتیک و زندگی بهتر با آیندهای روشن هستند.
قرارگرفتن زنان در موقعیت فرودست، تبعیض جنسی، بکارگیری و قانونی کردن قوانین پدرسالاری درلوای قوانین ارتجاعی اسلام علیه زنان، یعنی بیش از نیمی از جامعه، فصل ننگینی از جنایت و تبهکاریهای رژیم جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد . بههمین خاطردفاع قاطع از خواستهای برابریطلبانه زنان، حق انتخاب آزاد و بطورکلی حق و وظیفه یکسان برای زنان و مردان درهمه شؤون اجتماعی، مبارزه برای رهایی ازسنتهای ارتجاعی، درکنارجدایی دین ازدولت وآموزش و پرورش به مطالبات اصلی و دمکراتیک مردم ایران در کنار آزادی بیان و عقیده و حق تجمع و تشکل و اعتصاب، تبدیل شدهاست. طبیعی است که این خواستهها تنها میتواند در پیوند با ودامن زدن به مبارزات طبقاتی جاری و با هدف گسست کامل از مناسبات کهنه تحققیابد
وضعیت کارگران و زحمتکشان ایران درسالهای اخیر با توجه به گسترش وسیع تولید سرمایهداری ودگرگونی عمده ساختاری وتاثیرگذار بعنوان مثال تغییراسکان جمعیت، نزدیک به هفتاد درصد درشهرها، این واقعیت را به عینه نشان میدهد که جنبشهای کارگری و کارکنان جامعه به یک جریان ملموس و انکارناپذیر اجتماعی تبدیل شدهاند و در کمیتی بزرگ تمامی عرصههای تولیدی شهر و روستا، خدمات و آموزش و پرورش را دربرگرفتهاست. این مبارزات درمجموع هرچند ماهیتی اقتصادی دارد – مبارزه برای دریافت دستمزدهای معوقه، اعتراض به شرایط بد معیشتی، نبود امنیت شغلی و گرانی کالاهای ضروری و اولیه و…- ولی بخاطر وزن و تاثیرگذاریاش بر دیگر گروههای اجتماعی، بخصوص در جدال کار و سرمایه برطبقه بورژوازی تاثیر سیاسی داشته و بدون درنظرگرفتن و یا کم بها دادن به آن هیچ برنامه و اقدام سیاسی و اجتماعی برای تغییر ریشهای نظام ناعادلانه و سرکوبگرانه موجود، امکانپذیر نیست.
تجارب جنبش کارگری وکمونیستی تا کنون نشان دادهاند که رهائی طبقه کارگر بدون دستیابی به تشکلی کمونیستی امکانپذیر نیست. این عنصر ذهنی انقلاب هرچند پا در شرایط مادی جنبش کارگری دارد، ولی بطور خودبخودی ازاین جنبش نشات نمیگیرد بلکه حاصل کوشش و کار پیگیر و فداکارانه عناصر آگاه جنبش کارگری و پیشگامان روشنفکر کمونیستی مسلح به تئوری انقلابی مارکسیسم- لنینیسم است. تنها این نیروست که با دخالت فعال در جنبشهای جاری طبقاتی، که میدان اصلی آن تودههای کار و زحمتاند، میتواند، آگاهی سوسیالیستی را با این جنبشها تلفیق نموده و با آزادکردن انرژی عظیم نهفته در آنها، ستمدیدگان را به عمل مستقیم سیاسی علیه حاکمیت امپریالیستی و زوائد ریز و درشتش رهنمون گردد. درشرایط تحت سلطه ایران که هرگونه اعتراض و مبارزات علنی در نطفه خفه میشوند، برآورد چنین امر مهمی از طریق کارآرام سیاسی و یا واگذاری آن به “خودرهائی طبقهکارگر”که درکی کاملن اکونومیستی ازجنبش گارگری است، نه تنها امکان پذیر نیست بلکه برعکس امکانات موجود را به هرز داده و طبقهکارگر را به زائده بورژوازی تبدیل و شکست دیگری را به جنبش کمونیستی تحمیل میکند.
جنبش نوین کمونیستی ایران که بازتاب سیاسی آن درسیاهکل نقطه عطفی در چرخش انقلابی جامعه ایران درآن مقطع تاریخی،۱۹ بهمن ماه سال ۱۳۴۹ بود، بخوبی این قانونمندی انقلاب ایران را عیان کرد که تنها بر بسترسازماندهی مسلحانه انقلاب یعنی اتخاذ خط ومشی سیاسی- نظامی که مضمون اصلی آن اعمال قهر انقلابی پیشاهنگ دریک جنبش عملی است، میتوان رابطه حاکمیت و مردم را به نفع انقلاب تغییر داد. تنها درمتن این دخالت آگاهانه و انقلابی است که میتوان با تامین رهبری کمونیستی، که خود در بطن پیشرفت انقلاب رشد و تکامل مییابد و بدون آن پیروزی انقلاب میسر نخواهد بود، سیطره امپریالیسم را در یک نبرد مسلحانه تودهای درهمشکست و رهائی جامعه و از آنجا رهائی انسان را از بردگی مزدی تحقق بخشید.
زنده باد همبستگی کارگران جهان! کارگران و خلقهای تحت ستم متحد شوید!
نابود بارژیم جمهوری اسلامی! مرگ بر امپریالیسم و ارتجاع!
زندهباد آزادی ! زنده باد سوسیالیسم!
آزادی بدون قیدوشرط تمامی زندانیان سیاسی!
یکی از «فعالین چپ در وین – اتریش» ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
محل تجمع و میز کتاب:رینگ مقابل Denkmal der Republikساعت ۹ صبح
آدرس تماس: Iran- Rat, Amerlinghaus, Stiftgasse 8,1070 Wien آدرس پست الکترونیک: linksaktivist@gmx.at