یکشنبه ۰۹ خرداد ۱۳۹۵-۲۰۱۶-۰۵-۲۹-IranSOS- محمد عبدالهی زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان مرکزی ارومیه که چندی پیش نسبت به اجرای حکمش نیز هشدار داده شد، در اعتراض به حکم «ناعادلانه» و نحوه رسیدگی به پرونده از روز جاری دست به اعتصاب غذای نامحدود زد. این شهروند اهل بوکان در این رابطه نامه سرگشادهای به رئیس قوه قضائیه نوشته است که متن آن درپی میآید.
به گزارش هرانا، محمد عبدالهی ۳۵ ساله، متاهل و شهروند ساکن شهر بوکان به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب اپوزیسیون کردستان توسط شعبه اول دادگاه انقلاب شهر مهاباد محاکمه و به اعدام محکوم شد.
حکم اعدام وی، پس از تایید در دیوان عالی کشور در فرودین ماه سال ۹۳ به صورت رسمی از سوی دایره اجرای احکام زندان مهاباد به او ابلاغ شد.
مسئولین زندان ارومیه در ادامه تحولات غیرمعمول در روز اول اردیبهشتماه در این زندان، با احضار چهار زندانی از جمله سامان نسیم، محمد عبدالهی و دو زندانی غیرسیاسی دیگر به آنها هشدار دادند با توجه به اتخاذ رویه جدید دستگاه قضایی و سازمان زندانها در ارومیه و با عنایت به قطعیت احکام اعدام آنها مدت زیادی به اجرای احکام اعدام آنها نمانده است.
این زندانی سیاسی روز جاری همزمان با اعلام اعتصاب غذای نامحدود در اعتراض به حکم «ناعادلانه» و نحوه رسیدگی به پرونده، نامه سرگشادهای به رئیس قوه قضائیه با رونوشت به آقای احمد شهید گزاشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران نوشته است، او در این نامه خواستار برگزاری یک دادگاه عادلانه برای خود شده است، متن کامل این نامه که در اختیار هرانا قرار گرفته است عینا در پی می آید:
رئیس قوه قضائیه آقای لاریجانی،
رونوشت به احمد شهید؛ گزاشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران
با سلام و عرض ادب؛
احتراما با رعایت مبانی ادب و نزاکت، بدینوسیله معروض می دارد اینجانب محمد عبدالهی فرزند اسماعیل دارای پرونده به شماره کلاسه ********* محتویات پرونده دایر بر اقدام علیه امنیت ملی از طرف ریاست محترم شعبه دوم دادگاه انقلاب شهرستان مهاباد به ریاست وقت آقای جوادی کیا طبق دادنامه صادره اینجانب را محارب و مفسد فی الارض شناخته و رای به اعدام صادر نمودند که رای صادره پس از طی مراحل قانونی در دیوان عالی کشور نیز مورد تایید واقع گردید. حالیه با توجه به سپری شدن شش سال از زمان دستگیری ام و به قطعیت رسیدن حکم، بر خود لازم دیدم مصده اوقات گشته تا مختصری از وضعیت خویش و پرونده ام را برای آن مقام شامخ تشریح و رسیدگی عادلانه را خواستار شوم. محترما این جانب در مورخه ۲۸ اسفند ۸۹ در شهرستان مهاباد و درباب شایگان از طرف نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی به صورت غافلگیرانه دستگیر و همانجا بر اثر تیراندازی مامورین حاضر در صحنه از ناحیه شانه راست زخمی و به شدت مورد ضرب و شتم آنان قرار گرفتم که بر اثر ضربات شدید وارده دست راست از ناحیه بالای آرنج و پای چپ از ناحیه ساق پا و دندان هایم را شکستند. با همان وضعیت نامناسب جسمانی به بازداشتگاه اداره اطلاعات استان منتقل شدم و حتی هیچ پزشکی برای معالجه و معاینه به سلولم مراجعه نکرد. به مدت ۹۰ روز از طرف ماموران رسیدگی به پرونده مورد بازجویی و تحقیق قرار گرفتم. بعد از تکمیل شدن اولیه پرونده به بازپرس شعبه دوم دادگاه انقلاب مهاباد ارسال گردید. خودم نیز به زندان مهاباد منتقل شدم. از زندان مهاباد به صورت شبانه به بازداشتگاه اداره اطلاعات شهرستان مهاباد جهت تحقیق و بازجویی منتقل شدم که بعد از اتمام تحقیقات و تکمیل پرونده متشکله از طرف ریاست محترم شعبه دوم بازپرسی جناب آقای ظاهری احضار و در مورد موارد اتهامی مورد تفهیم قرار گرفتم که ایشان بعد از مطالعه پرونده مورد نظر رای بر برائت اینجانب صادر نمودند. اما ریاست محترم شعبه دوم دادگاه انقلاب شهرستان مهاباد جناب آقای جوادی کیا نسبت به رای بازپرس پرونده اعتراض و پرونده را جهت تحقیقات بیشتر به اداره اطلاعات شهرستان مذکور عودت دادند. این بار پرونده از طرف ریاست محترم شعبه دوم انقلاب شهرستان مهاباد مورد رسیدگی قرار گرفت و با محارب و مفسد فی الارض شناختن اینجانب رای به اعدام صادر نمودند که روند رسیدگی به پرونده سه سال به طول انجامید و درنهایت رای صادره از طرف دادگاه بدوی از طرف قضات دیوان عالی کشور نیز تایید گردید و شش سال و دوماه از محکومیت خویش را سپری نموده ام. لازم به توضیح می باشد اینجانب قبلا به دلیل مشارکت در قتل از طرف مراجع قضایی شهرستان مهاباد به پنج سال حبس تعزیری و تبعید به شهرستان شاهرود محکوم شده بودم که بعد از سپری شدن مدت قانونی تقاضای مرخصی خویش را به مسئولین و مراجع ذیصلاح قضایی شهرستان شاهرود ارائه دادم که پس از موافقت از طرف دادستان به اینجانب مرخصی اعطا گردید. اما به دلیل مشکلات عدیده خانوادگی مدت یکسال غیبت نمودم و از ترس دستگیری برای امرار معاش و کار و کاسبی به کشور عراق رفتم و هرازگاهی با مقداری پول به ایران بر می گشتم و آن را به خانواده ام می دادم. در کشور عراق نیز برای تسهیل و رفت و آمد و اقامت کوتاه مدت یک عدد کارت پناهندگی تحت حمایت حزب کومله برای خود تهیه کرده بودم. آخرین باری که دستگیر شدم، به جز کارت مذکور هیچ گونه اسلحه سرد و گرم از اینجانب کشف و ضبط نگردیده و تاکنون نیز در هیچ درگیری مسلحانه و غیر مسلحانه علیه نیروهای نظامی و انتظامی امنیتی کشور ایران شرکت نداشته ام.
آقای لاریجانی،
در اسلام و سیره پیشوایان این جهانی، ارزش ذاتی انسان مورد توجه قرار گرفته و قومیت و ملیت و رنگ و زبان و نژاد و حتی دین اشخاص، این ارزش را تحت تاثیر قرار نمی دهد. قران مجید، ارزش، تکریم و حفظ کرامت انسانی را در تمام فرزندان و اولاد آدم تکلیف و اطلاق نموده است. بنابر این، نگرش جامعه در تعلیم و تعالیم و احکام اسلام صراحتا بیان کننده این حقیقت و حقایق هستند که در قران کریم کرامت و حیثیت ذاتی انسان به صرف انسان بودنش مورد توجه قرار گرفته و حتی کسانی که دارای اعتقاد باطل هم باشند از حق و حقوق انسانی بهره مند می باشند. هرچند، باز هم آیات قرانی بین عقاید حق و باطل تفاوت های قائل شده اند، اما باز هم همه اشخاص باید این حق و حقوق را برای یکدیگر به رسمیت بشناسند و نسبت به رعایت آن کوشا باشند. در همین رابطه نیز حضرت امیرالمومنین حیدر کرار جمله زیبایی دارند که خطاب به یکی از یارانش گفته اند «آحاد مردم یا با شما در دین برابرند یا در خلقت».
حال با توجه به مطالب فوق و تشریح نحوه دستگیری ام، با آن وضعیت نامناسب، اعم از زخمی شدن، شکسته شدن دست و پا و دندان، بر اثر ضرب و شتم شدید مامورین حاضر در صحنه، اگر قانون و قوانین وضع شده توسط بزرگان این عرصه را نیز نادیده بگیریم حداقل اسلام و قوانین شرعی آن را که در زندگی روزمره مان به عنوان یک مصوب جریان دارد را نمی توانیم نادیده بگیریم. باید به رعایت آنان حساسیت فوق العاده ای داشته باشیم. زیرا کشور ایران به عنوان کشور اسلامی شناخته شده است و بروز چنین بی قانونی ها و بی عدالتی ها جای سئوالات بسیاری را باز می گذارد.
جناب لاریجانی،
پرونده ای که برای اینجانب از طرف نیروهای امنیتی استان تشکیل گردیده بسیار قطور و دارای کلکسیونی از اتهامات ناروا و به دور از حق و حقیقت می باشد که اینجانب تاکنون در هیچ کجا و در حضور هیچ مقام قضایی و امنیتی نسبت به آنان اعتراف نکرده و شرکت و مشارکت و عضویت و حتی همکاری در هیچ حزب و گروه رسمی و غیر رسمی را به عهده نگرفته ام. ولی باز هم از طرف آقای جوادی کیا رئیس شعبه دوم دادگاه انقلاب شهرستان مهاباد پس از گفتن این جمله به اعدام محکوم گردیدم: “به حول و قوه الهی و به شکرانه خداوند و قران مجید و با کسب اجازه از محضر مقام معظم رهبری و پیشوای مسلمانان که تا این اندازه دست مرا باز گذاشته اند که بتوانم هرکسی را اعدام و یا آزاد نمایم، من با دلالت به فتوای مقام معظم رهبری اینک می توانم شما را آزاد یا اینکه اعدام نمایم ولی من به علم خویش شمارا به اعدام محکوم و حکم شما را خودم شخصا اجرا خواهم کرد.”
همانطور که در بالا به آن اشاره نمودم، گفتن مطالب فوق در جریان روز دادگاهی اینجانب از زبان قاضی پرونده و صادر کننده حکم اعدام بیان گردیده و از آن به راحتی می توان فهمید که چه عدالتی درکار بوده است. آیا واقعا من حق ندارم از آن استنباط غرضورز بودن، کینهمند بودن، تعصب داشتن، ناعادلانه و غیر منصفانه بودن آن را داشته باشم؟ آیا واقعا تنها به همراه داشتن یک کارت پناهندگی تحت حمایت یک حزب مخالف نظام ایران مستوجب این توان سنگینی است؟ آیا واقعا با به چوبه دار سپردن من عدالت مد نظر اسلام و احکام شرعی آن اجرا گردیده است؟ آیا واقعا قاضی جوادی کیا با داشتن چنین دیدگاه و نگرشی به فرزندان این آب و خاک شایسته تکیه زدن بر محضر قضاوت هستند؟ آیا واقعا نظام قضایی کشور اسلامی مستحق داشتن چنین قضاتی است؟ آیا واقعا ظلم و ستم زشت تر و بی رحمانه تر و بالاتر از این وجود دارد که در سایه قانون با رنگ و لعاب عدالت، ستمدیدگان و مظلومان را به چوبه دار سپرده و دم از اجرای عدالت زد؟ جواب این سئوال را به وجدان بیدار مردم فهیم ایران واگذار می نمایم.
درخاتمه، باید به عرض برسانم که طبق اطلاعیه اداره اطلاعات استان، کلیه عوامل مربوط به درگیری که اینجانب نیز به همان اتهام دستگیر و محاکمه شدم، در درگیری با نیروهای نظامی و امنیتی کشته شدند. از این بابت متاسفم که چنین امری باعث گردید که این گونه با شما مکاتبه نمایم اما واقعیت این است که مسائل و مشکلات سخت طاقت فرسا زمینه ای را برای تدبیر چاره اندیشی را فراهم می سازد. بدینوسیله هیچ وقت نخواستم سوء استفاده ای نموده باشم و تقاضای عفو و بخشودگی از محضر حضرتعالی را خواستار شوم الا یک محاکمه عادلانه و رسیدگی دوباره به پرونده فوق.
والسلام.
با تقدیم احترام
محمد عبدالهی