نزدیک به چهار دهه از عمر رژیم زنستیزجمهوری اسلامی میگذرد و حتی دقیقهای ماشین کشتار و سرکوب دولتی خاموش نشده است. ۲۸ سال پس از کشتار دستهجمعی زندانیان سیاسی دهه ۶۰ نهتنها چرخدندههای ماشین مرگ در دولت سرکوبگر جمهوری اسلامی لحظهای از حرکت نایستاده، بلکه دستگاه اعدام و شکنجه و کشتار تداوم یافته است.
رژیم جمهوری اسلامی بهعنوان بخشی از نظام سرمایهداری بر پایهی کشتار و سرکوب سازمانیافتهی دولتی استوار است، فقط در ایران این کشتار و سرکوب در چارچوبهی یک رژیم تئوکراتیک، اشکال بهغایت عریان، بدوی و آشکارا مذهبی به خود گرفته است. کما اینکه نگاهی کوتاه به روند قدرتگیری دولتهای اسلامی در منطقه، تصویر ظهور و استقرار رژیم جمهوری اسلامی را حتی برای «نسل بعد از ۵۷» هم روشنتر میکند. اینکه چرا و چگونه جمهوری اسلامی از درون سرکوب خونین و به عقب راندن زنان؛ تدوین قوانین مبتنی بر شریعت اسلام؛ حملهی بیرحمانه به احزاب، ملیتها و اقلیتهای مذهبی؛ سرکوب خونین جنبش انقلابی مردم و کشتار نسلی از جوانان انقلابی که رویای ساخت جهان دیگری را در سر م��پروراندند، در دههی شصت و خصوصاً تابستان ۶۷ تلاش کرد پایههای حکومت خود را محکم و بر تضادهای داخلی و بینالمللیاش موقتاً غلبه کند؛ تا بالاخره امروز بعد از ۳۷ سال سرکوب و ارعاب و کشتار برای تداوم نظام ستم و استثمارش بهپای میز مذاکرات «دیپلماتیک» با امپریالیستها و خصوصاً آمریکا بنشیند؛ تا نشان دهد کماکان برای حفظ منافع سرمایهداری و به بند کشیدن و سرکوب مردم در ایران «شایستهترین» است.
اما همواره برای رژیم کشتار و اعدامِ جمهوری ��سلامی معنای «نرمش» در سطح بینالمللی، تداوم و تشدید سرکوب داخلی بوده است. همانطور که در سال ۶۷ پذیرش قرارداد «صلح» بین ایران و عراق که باعث تضعیف وحدت و انسجام ایدئولوژیک درون حکومتی و پایههای حکومتی میشد، یکی از محرکهای کشتار زندانیان سیاسی بود، امروز هم نیاز به سازشهای بزرگ با قدرتهای جهانی و منطقهای و چرخشهای کلان سیاسی، جمهوری اسلامی را با تضادهای بزرگی مواجه کرده است. بیهوده نیست که همزمان با قدمهای نهایی برای «برجام» تحت هدایت «دولت اعتدال» که باید نمایندهی چهرهی «لطیفتر» جمهوری اسلامی باشد، روند اعدامها رشد فزایندهای به خود گرفته است. موج جدیدی از کشتارجمعی زندانیان تحت عنوان معاند و محارب، سلفی، مخالف سیاسی، جاسوس و نفوذی و … به راه افتاده است؛ و دستگیری و سرکوب فعالین سیاسی شدت یافته و در مقابل کوچکترین اعتصاب و اعتراض صنفی و حقوقی و … با شدت عمل بالا برخورد میشود؛ کارگران، خبرنگاران و جوانان و … به بهانههای واهی شلاق میخورند؛ و سرکوب و ارعاب قانونی و تشدید خشونت علیه زنان نیز ابعاد و اشکال فزایندهای پیداکرده و … و جمهوری اسلامی هم ابعاد مختلف دستگیری، شکنجه، شلاق، ارعاب، زندان و اعدام و … را عامدانه در جامعه منعکس میکند.
در این بحبوحهی کشتار و سرکوب اما فرارسیدن ۲۸مین سالگرد کشتارِجمعیِ زندانیان سیاسی، ابعاد دیگری به خود میگیرد. هرچند که بازهم مثل هرسال یادآوری کشتار بیرحمانه و خونین مبارزین و انقلابیون در دههی شصت و تابستان ۶۷ خون را به جوش میآورد و خشم بر دل و اشک بر چشم مینشاند؛ هرچند که یاد و خاطرهی مقاومت نسلی که «سَر دادند و سِر ندادند» سرشار از غرورمان میکند و پُر میشویم از قدرت نسلی که قدرت «شاه و شیخ» را برنتافت؛ هرچند که بازهم جسارت زنانی که ارادهی نمایندگان نرینهی خداوند بر روی زمین را با دادن جانشان به سخره گرفتند، محسورمان میکند و … اما بازهم مثل هرسال میگوییم و تکرار میکنیم: «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم!».
چرا؟
نهفقط چون از راه رفتن بر خاکی که خاورانها را در خود جا داده است خشمگینیم، نهفقط چون جانهای عزیزشان را رذیلانه در زندانها بازستاندند، نهفقط چون آمرین و عاملین این جنایات باید در پیشگاه مردم شناسایی و مجازات شوند، نهفقط چون جنایتپیشگان یکییکی ردای خونخواهی به تن میکنند و دستان آلوده را پشت سر پنهان میکنند، نهفقط چون مشاورین و متحدین جنایتکاران با گردن افراخته ادعای عدالتپروری و اعتدالگرایی میکنند و خاک در چشم مردم میپاشند، نهفقط چون عدهای حتی جانبازی و جانفشانی آنان را سرمایه کردهاند، نهفقط چون باید رنج و آلام بیپایانِ بازماندگان و خانوادهها را جمعی به دوش بکشیم و … چون باید جلوی تکرار این جنایات را قاطعانه و برای همیشه بگیریم.
به همین دلیل هم اگرچه خشم ما از گذشتهی خونبار تاریخی نشأت گرفته، اما صرفاً برای تصفیهحساب با گذشته نیست. ما عمیقاً میدانیم که هدف این خشم نمیتواند انتقام از افراد باشد. چون تجربهی زیستِ رژیم جمهوری اسلامی هم بهخوبی نشان میدهد که کلیت این نظام بر پایهی کشتار و سرکوب مردم بنا شده است. از طرفی هم امید به ترمیم و تغییر چنین حکومتی، امید به تغییر در چارچوبی که پدر/مردسالاری یکی از ارکان بنیادین آن است، امید به رأفت و عدالت در دستگاهی که بر پایهی نابرابری عمیق استوار شده است، اگر خیانت آشکار نباشد، توهم و خوشخیالی محض است.
آری! به همین دلیل هم ما «فراموش نمیکنیم!» که این رژیم چگونه زنانی را که آگاهانه برای تغییر یک جامعهی بهغایت زنستیز وارد میدان مبارزه شده بودند، زیر شکنجههای وحشیانهی جنسیتی قرار داد و دستهدسته به جوخههای اعدام سپرد تا درس عبرتی برای سایر زنان جامعه باشند. ما «فراموش نمیکنیم!» شکستن، تخریب، تخطئهی وحشیانهی زنانی که برای رسیدن به آرمانهایشان حتی اسلحه به دست گرفتند، اولین گام عقب راندن زن��نی بود که وجودشان در جامعه، کلیت ایدئولوژی و فلسفهی وجودی جمهوری اسلامی را به خطر میاندازد. ما «فراموش نمیکنیم!» که یکی از اهداف بزرگ رژیم واپسگرای جمهوری اسلامی محروم کردن ما از نسلی از زنان انقلابی و کمونیست بود که رویای ساخت جهان دیگری را زندگی کردند. ما «فراموش نمیکنیم!» که بزرگترین «جرم» این نسل پایداری بر سر مواضعی بود که منافع فرودستان را در خود داشت. فراموش نمیکنیم نسل آرمانگرایی را که اگرچه با درکهای متفاوت خود را انقلابی میدانستند، اما برای ساخت و استقرار جامعهای بنیادا متفاوت تلاش کردند. برای این نسل انقلاب خشونت نبود، انقلاب درهم شکستن توحش و خشونت سازمانیافتهی موجود بود.* اما جمهوری اسلامی نشان داد که بهعنوان دولت نوپای اسلامی در به وجود آوردن دستگاه توحش و خشونت سازمانیافته تبحر دارد. جملاتی که از قلم و زبان خمینی برای کشتار مخالفین صادر شد،** کینهتوزیهای انتقامجویانهی یک آیتالله دگم نیست، ضروریات یک دستگاه دولتی در جامعهی طبقاتی است که از پشتوانهی شرع بهره میگیرد. حتی مخالفتهای آیتالله مغضوبی چون منتظری هم نه مخالفت با اصلِ سرکوب در ساختار دولتی بلکه ایرادهای شرعیست که عمدتاً برای حفظ «آبروی اسلام و نظام» طرح شدند. کم نیستند کسانی که همین امروز هم از زاویهی بقای نظام جمهوری اسلامی میگویند: «فراموش نکنید! اما ببخشید!». دل نگرانی این افراد هم دادخواهی از فجایع گذشته نیست، مسأله کماکان تلاش برای حفظ شرایط موجود با قبول بخشی از «اشتباهات» گذشته است.
«نمیبخشیم!» چون نهتنها رژیم جمهوری اسلامی یک نسل از زنانی را که سودای رهایی در سر داشتند، در قفس تنگ خود محصور و نابود کرد بلکه با سرکوب آنان سنگ بنای استقرار یک رژیم زنستیز اسلامی که قوانین شرع را پشتوانهی روابط پدر/مردسالارانهی خود کرده است، گذاشت؛ دولتهایی که در آن ستم بر زن قانونی است؛ و سرکوب و ارعاب زنان یکی از دیرکهای اصلی حکومتشان است. «نمیبخشیم!» چون استقرار جمهوری اسلامی نقش بزرگی در تعمیق و تشدید ستم و خشونت علیه زنان در سراسر جهان داشته است و امروزه میلیونها زن قربانی سلطهی مردسالارانهی بنیادگرایی اسلامی هستند.
به همین علت هم ما مطمئنتر از همیشه، پرقدرتتر از همیشه و خشمگینتر از همیشه تکرار میکنیم که «نه میبخشیم! و نه فراموش میکنیم!» هرچند برای ما زنان خشم ناشی از کشتار یک نسل انقلابی نیروی محرکهی پایانناپذیری برای دادخواهی و حقیقتیابی است، اما میدانیم دادخواهی واقعی برانگیختن دوبارهی یک موج انقلابی برای در هم کوبیدن ماشین دولت جمهوری اسلامی است. برای به راه انداختن چنین جنبشی که رهایی زنان در سرلوحهی برنامهاش باشد، ما باید جمعبندی علمی و عمیقی داشته باشیم تا بدانیم چرا زنان بهرغم سرکوب و ارعاب هر دم فزاینده، باید در صف اول این مبارزه جای بگیرند. چرا درسآموزی از مقاومت متهورانهی زندانیان سیاسی دههی ۶۰ و تابستان ۶۷ بخش مهمی از مبارزهی ما برای سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی است؛ خصوصاً امروز که ۲۸ سال از کشتار زندانیان سیاسی، در پشت درهای بستهی زندانهای جمهوری اسلامی میگذرد، اما نه کشتار و شکنجه و اعدام در درون و بیرون زندان پایان یافته؛ و نه مقاومت و مبارزه و خواست تغییر و رهایی کل بشریت و ساخت جهانی که در آن هیچکس به خاطر داشتن عقاید مخالف زندانی و اعدام نشود!
* اشاره به نقلقولی از لنین
** «کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر مواضع نفاق پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند … رحم بر محاربین سادهاندیشی است… امیدوارم با خشم و کینهی انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. والسلام» روحالله خمینی
سازمان زنان هشت مارس (ایران – افغانستان)
اوت ۲۰۱۶/ شهریور ۱۳۹۵ www.8mars.com