چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵-۲۰۱۶-۱۱-۰۲-IranSOS- لوئی – آگوست بلانکی ( Louis-Auguste Blanqui) یکی ازبزرگترین انقلابیون پرولتاریائی قرن ۱۹ بود. او دردهها قیام شرکت ورهبری آنها را بعهده داشت. بلانکی دو بار به مرگ محکوم شد( که مورد عفو قرارگرفت) . او ۳۷ سال ازعمرش را در زندان بسربرد. نام او از سه انقلاب مهم قرن نوزدهام – ۱۸۳۰ ، ۱۸۴۸، و۱۸۷۱- جدائی ناپذیر است. “همه ضد انقلابیون با شنیدن اسم بلانکی رنگ میبازند.” واقعیتی که حتی پرودون هم به آن معترف است. درشرکت اولینش در قیام ۱۸۲۷، سه زخم شمشیرویک گلوله برگردن نصیبش شد.سپس شرکت او درقیام بزرگ ۱۸۳۰ بود که به سقوط بوربونها(Bourbonen) وآغازسلطنت ژوئیه Julimonarchie)) که تا سال ۱۸۴۸ تداوم داشت منجرشد. تلاشهای دیگر او برپائی قیام سراسری در فرانسه در سالهای ۱۸۳۴ ، ۱۸۳۵ ، ۱۸۳۹ ،۱۸۴۰ بود. بلانکی بدلیل رهبری قیام پاریس ۱۸۳۹ به مرگ محکوم شد ولی مورد عفو قرارگرفت. سپس انقلاب ۱۸۴۸ فرارسید که به سقوط رژیم« پادشاه فرانسویان»(Bürgerkönig) لوئی فیلیپ(Louis Philippe) و برقراری جمهوری(وبالاخره کودتای ناپلئون سوم) منجر شد. او باردیگر بخاطر شرکت درقیام ۱۸۴۸دستگیر ودرسال ۱۸۵۰ به ده سال زندان محکوم شد.
۱۸۵۰ :اتحاد بلانکیستها با «اتحادیه کمونیستها» تحت عنوان «جامعه جهانی انقلابیون کمونیست» با امضاء(مارکس ،انگلس و ویلیش (Willich) ازطرف “اتحادیه” و ویدال (Vidal) به نمایندگی ازبلانکیستها) که بدلالیل انحراف از اهداف “دیکتاتوری پرولتاریا” ازطرف ویلیش و.. ومانورزدنهای بلانکیستها شکست خورد.
۱۸۷۰ :آگوست واکتبر: کوشش او جهت برپائی قیام سرکوب میشود، بلانکی باردیگردستگیر و به مرگ محکوم میگردد، ولی باز مورد عفوقرارمیگیرد(ترس ارتجاع !)
۱۸۷۱ : مذاکرات کمون با ورسای واین خواست که بلانکی درازای ۶۷ گروگان باضافه اسقف پاریس معاوضه شود، به شکست میانجامد.
۱۸۷۲: بلانکی (هنوز در زندان بسر میبرد) به اخراج از فرانسه وتبعید به نئو کالدونی(Neukaledonien= (Kanakien، مجمعالجزایری ازمستعمرات فرانسه دراقیانوسیه) محکوم میشود، ولی این حکم بدلیل وضعیت بد جسمی ونیزاحتملاً ترس ازایجاد “شورشهای” کارگری به اجرا درنمیآید.
۱۸۷۸ : تبلیغات برای آزادی او آغاز میشود/۱۸۷۹: باوجود زندانی بودن به نمایندگی ازطرف شهر بوردو(Bordeauex) انتخاب میشود. انتخابات منحل و بلانکی مورد عفو قرار میگیرد.
۱۸۸۱ : در یک نشست سیاسی به سکته قلبی دچار میشود که در ثر آن میمیرد. خاکسپاری او درپاریس با شرکت نزدیک به ۲۰۰٫۰۰۰ نفربرگزارشد
بلانکی ازآسمان نیافتاده بود، او در صف طویلی ازانقلابیون فرانسه قرارداشت: – J.Roux, Th.Leclerc, J.f.Varlet ونیز یک زن،Claire Lacombe درطول انقلاب بزرگ و («Les enragés» که به آلمانی تقریباً “خشمگینان” معنی میدهد.)
– ج. بابوف (G.Babeuf) – (همانند توطئه گران) قیام ۱۷۹۶ نقطه اوج انقلاب بود. بابوف خیلی سرآمدتراز«خشمگینان»، حلقه واسطی با جنبش مدرن کمونیستی بود. – ف. بوناروتی (F.Buonarotti)، شاگرد بابوف بود که آموزشهای اورا درکتابش «چهارفصل تاریخ جامعه» برای آیندگان بجا گذاشت.
اگرازپیشروان جنبش انقلابی – کمونیستی بالافاصله قبل ازپیدایش سوسیالیسم علمی توسط مارکس وانگلس صحبت میکنیم، منظورمان نظریه پردازان قبل از سوسیالیسم علمی، سوسیالیستهای تخیلی، مانند سنت سیمون(St.Simon) فوریه(Fourier)،آون(Owen) وچندین نفر دیگراست(۷). دراین ارتباط حتماً باید از پیشکسوتان مبارزین عملی – سیاسی انقلابی، روکس(Roux) تا بابوف وبلانکی هم نام برد.
بلانکی ادامه دهنده میراث سیاست انقلابی ژاکوبینها وهمچنین تبلیغات «خشمگینان» برای انقلاب اجتماعی است، والبته چندقدمی هم جلوترازآنهااست. انقلاب برای اوفقط یک انقلاب سوسیالیستی و بدین لحاظ جنبشی کمونیستی بود. راه انقلاب هم تنها ازطریق قیامهای مسلحانه وسازماندهی شده توسط (کادرهای انقلابی مخفی) که تودها را به سمت کسب قدرت سیاسی وبرقراری دیکتاتوری پرولتاریا رهنمون گردد، قابل پیمودن است.
اوکاملاً مخالف نقشهریزیهای تخیلی است، مخالف امکان طی راه مسالمت آمیزبه سوسیالیزم، مخالف جنبش تعاونی(لاسال وپرودون) وهمچنین حماقت سندیکاگرائی است. بلانکی اما بهیچوجه تنها یک “توطئهگر” کودتاچی ویا ماجراجو از نقطه نظرهدفگذاری وارزیابی استراتژیک نبود، آنطور که فرصتطلبان رنگارنگ ازنوع (پرودون تا کائوتسکی بیشرمانه به اونسبت میدهند). وزنه اصلی وقدرت اومشخصاً درارزیابی از استراتژی وتاکتیک قیام منجمله مسایل نظامی وضعف او درتحلیل سرمایه داری ونیز مسئله رابطه حزب وتوده ها بود. سردرگمی بزرگ اواما دراقتصاد سیاسی است که ریشه درناروشنیهای تحلیل پیش مارکسیستی سرمایه وارزش اضافی و پربها دادن به دریافت بهره، رباخواری، و مالیاتهای ربائی درمقابل استثمار واقعی درتولید دارد. و همین کمبود تحلیل طبقاتی، او را بسمت نظریات مانند عناصر برابری طلبی سیاسی تخیلی و از آنجمله کمونیسم مساوات طلبانه،(جائی که تولید کمونیستی ضرورت مییابد) سوق میدهد که نتیجه آن رویآوری به زور ایدهآلیستی و اراده گرائی درانقلاب و تئوری قیام است. نظرات او تمامی،ازتصورات نیمه اول قرن نوزده ام، زمانیکه سرمایه داری و پرولتاریا هنوزتکامل نیافته اند سرچشمه میگرفت .
اشتباه دیگر او سردادن فریادهای ملیگرایانه بود، بعنوان مثال درسال ۱۸۷۰، باشعار «میهن درخطراست» (La patrie en danger) ، کوشش وافری نمود تا با پیوند زدن آن با انقلاب کبیرفرانسه – ۱۷۹۲- نقش طبقه کارگر فرانسه را در انقلاب اروپا برترنشان دهد.
بلانکیستها درسال ۱۸۶۰تا حدودی، ولی پراکنده با انترناسیونال همکاری میکردند. آنها اختلافهای زیادی با انترناسیونال داشتند،بخصوص مخالف سرسخت پرودونیستها بودند و آنها را اصلاحطلب و ترسو میدانستند، که “کوشش درجهت رایزنی مخفی با دشمن طبقاتی را داشتند“و میبایست از انترناسیونال اخراج میشدند. همچنین درمورد انترناسیونال پرولتری،زمانیکه دربین بلانکیستها طنین ملی گرائی بلند شده بود اختلافاتی بروزکرد. فقط عده معدودی ازبلانکیستها، طبق گفته انگلس،”درمجموع صرفاً به لحاظ غریزه انقلابی وپرولتری سوسیالیست و اززاویه شفافیت تئوریک کمونیست بودند“. وبه برکت وجود ویلانت- که با سوسیالیسم عملی آلمان آشنا بود- آگاهی بیشتری در اصول داشتند. بلانکی هم خودرا با سوسیالیسم مشغول کرده بود ولی رشد چندانی نداشت، آنطور که آثار او (۱۸۶۷-۶۹)مانند«نوشته های درباره اقتصاد ملی واخلاق اجتماعی»نشان میدهد. و شاید هم علاقه زیادی به این بحثها نداشت.
درکمون، بلانکیستها دارای اکثریت بودند وپرودونیستها دراقلیت و سوسیالیستهای انقلابی درسال ۱۸۷۰ مطلقاً دراقلیت بودند.(بنا بگفته لاورف(Lavrof) 23 نفر، یا اینکه ۱۸ نفر ازهسته اصلی ۷۸ نفره را تشکیل میدادند)، ۱۳ نفرازنمایندگان کمون در کمیسیون دارای قدرت اجرائی بودند.
در کمون بلانکیستها درخط اول مبارزه قرارداشتند. آنها عناصر رادیکال و وکاردان کمون بودند. بدون شرکت بلانکیستها، تاریخ کمون بدون شک سیر دیگری مییافت. تعداد نسبتاً کوچک سوسیالیستهای انقلابی برای پیشبرد این جریان بزرگ تاریخی کاملاً ضعیف میبود. بدون بلانکیستها آنها با یک وزنه بزرگی از نو- ژاکوبینها و نو- پرودونیستهای روبرو بودند وبه این اعتبار نکته مثبتی برای قدرت کمون بحساب میآمدند و بمعنای منفی آن باعث ضعف کمون میشدند. (تاکید بیش از اندازه بر عملیات نظامی وکم بها دادن به اهمیت سازمانهای دمکراتیک- شورائی، تودهها وکوتاهی دراتخاذ تدابیر اجتماعی)
بلانکی خود درسال ۱۸۷۰ به فرماندهئی گردان ۱۶۵ گارد ملی انتخاب شد ولی قبل از ۱۸/۳/۱۸۷۱ دستگیرمیشود. با توجه به” ضعف رهبری” عینی کمون، مارکس بلانکی را بخاطر اقتدار و صلابت نامش- (Benjamin)، تنها فردلایق(۸) میدانست که میتواند در راًس جنبش قرارگیرد، آنرا سازماندهی ومتحد کند و قاطعانه به جلو براند (شهامت بزرگ …حمله به ورسای).
با سرکوب کمون اختلافها با بلانکیستها به پشت صحنه رفت. کمون ازابتدا از چارچوب نسبتاً تنگ تزها و”اصول” فرقه گرایانه انجمن سری (“فرماندهی برای قیام”،۱۸۶۸/۶۹) فراتررفته بود، وعملاً بلانکی تاریخی را پشتسرگذاشته بود . بلانکیستها در”آموزششان” بطورمحدود، پایهای برای سیاست عملی مییافتند و در مواردی هم خلاف آنچه را که دکترین آنها اجازه میداد رفتارمیکردند: بجای تمرکز رهبری دیکتاتوری ازطریق پایگاه انقلابی در پاریس (شک سنتی بلانکیستها به ایالات)، کمون تصمیم به تشکیل یک فدراسیون آزاد ازکمونهای تمامی نواحی کشورگرفت.
با شکست کمون، بلانکیسم بمعنای واقعیش پایان یافت و دیگر جریانی متعلق به تاریخ بود. دراین ارتباط کافی است که درسهای قیام ۱۸۶۸/۱۸۶۹ را با عمل واقعی کمون ازمارس ۱۸۷۱ مقایسه کنیم.
بقایای جنبش بلانکیستها(مهاجرت- لندن) درسال ۱۸۷۲ از انترناسیونال خارج شدند، و فقط حول اختلافها دررابطه با مسایل گذشته، « مسایل قیام» گروهی تحت نام «کمون انقلابی» تشکیل دادند، که هرچند دررابطه با تاکتیک انقلاب به انجمن سری و اراده گرائی پایبندبودند، اما خود را در دیگر مسائل به برنامه و تئوری سوسیالیسم علمی پایبند میدانستند که خود قدمی به جلو بود. انگلس مینویسد، آنها حالا باید دریافته باشند که “ضرورت عمل سیاسی پرولتاریا ودیکتاتوریش بطور گذرا برای الغاء طبقات، وهمراه با آنان دولت ضروری است (نگاه کنید به “برنامه پناهندگان بلانکیست کمون“، مجموعه آثار مارکس وانگلس ۱۸ ،ص. ۵۲۸ وصفحات بعدی، جائی که او«ویلانت» رهبر جدید بلانکیستها را کاملاً مثبت ارزیابی میکند.)
نام بلانکی پس ازمرگ اوهم موضوع جدال نظری داغی درون جنبش کارگری بود .ازبلانکی، بعدازفوت او هم ازطرف تمامی فرصت طلبان، منشویکها ونیمه منشویکها با لهن نفرت انگیزی یاد میگردد. دراین مشاجرات، نقد راستین انگلس به اشتباهات وماندگاری بلانکیسم به هرگونه عمل انقلابی مصممانه وبه هرشکلی از “حزب طراز نوین”” بسط” دادهمیشود. برای این طیف فرصت طلب – پارلمانتاریست – سندیکالیست – تعاونی طلب احمقانه، بلانکی هنوز شبحی است که یادآوری نام آنرا باید ازذهنها بیرون راند. اینکه چندین دهه بعد، واژه بلانکی ازطرف برنشتین (Bernstein) وبعدها کائوتسکی(Kautsky) به عنوان فهشی رکیگ دربرخورد به هرگونه درک انقلابی بکارگرفته میشد، کاملاً قابل فهم است و بهمین دلیل بیشتر سران انترناسیونال دوم، ازجمله ویکتورآدلر(Viktor Adler) اصلاح طلب، سازشکار و عظمت طلب سوسیالیست خودمان ، که ابتدا پنهان وازسال ۱۹۱۴ آشکارا هوادارجنگ بود، نمیتوانستندهیچگونه تمایل وعلاقه ای به بلانکی داشته باشند.
درنزد کمونیستهای انقلابی هم، بلانکی بحث برآنگیز بود، بخصوص آنجائیکه آنها به انحراف راست دچارمیشدند. روزا لوکزامبورگ درباره «مسئله سازمان سوسیال دمکراسی روس»(۱۹۰۴) ،در مشاجره علیه«چه بایدکرد؟»، لنین را سرزنش میکرد، که برنامه حزبی اوشدیداً تحت تاثیربلانکی است.سازمانهای لهستانی و روسی که به بلانکی اشاره دارند و بلانکیسم را بشکل مخلوطی ازاراده گر وکودتاچی”بسط داده اند”از طرف او بدرستی مورد انتقاد قرارگرفته اند، ولی متاسفانه بعضاً ازموضع راست همانند قهرمانانی شمشیرباز دربرابرآئینه. در «مسئله سازمان»… منشویکها خیل زیادند. تروتسکی هم که در گذشته در صف منشویکها بود، چنین رویکردی را داشت «وظایف سیاسی ما» یک نوشته مبارزاتی علیه «باکونیسم لنین» و علیه «چه باید کرد؟»(۱۹۰۴) (درحالیکه درسال ۱۹۱۷ موضع کاملاً متضادی اتخاذ میکند.)
واقعیت این است که لنین نه تنها در لجنزاری که انترناسیونال دوم هرچه عمیقتر در آن غرق میشد، قدم نگذاشت، بلکه برای عناصر صحیح بلانکیسم و حتی ژاکوبینیسم انقلابی ارزش قائل بود، و آنرا باعث افتخار هر انقلابی واقعی میدانست که به نام ژاکوبینیستها و بلانکیست مورد دشنام قرارگیرد. موضع لنین که بلشویکها با حرکت از آن، سنت مثبت بلانکیسم وژاکوبینها – قاطعیت مبارزاتی، تشدید مبارزه، چالش برای دستیابی به قدرت و نه اصلاحاتی اندک ویک حزب پیشاهنگ – را بجلو میراندند، درسال ۱۹۰۴ توسط تروتسکی بشکل کاملاً منشویکی و رقت باری مورد انتقاد قرار میگیرد.
لنین موضعاش را دراین مورد در نوشته «مارکسیسم وقیام»به روشنی بیان کرده است.”یکی ازمغرضانه ترین و شاید هم شایعترین تحریفاتی که احزاب حکمفرمای «سوسیالیست» در مارکسیسم وارد می کنند این دروغ اپورتونیستی است که گویا تدارک برای قیام وبطورکلی قیام را بمثابه فنی تلقی کردن «بلانکیسم» است. برای اینکه قیام موفقیت آمیز باشد، باید به توطئه ویا حزب متکی نگردید بلکه به طبقه پیشرو تکیه نمود. این اولاً. قیام باید به شورانقلابی مردم متکی باشد. این ثانیاً. قیام باید به آنچنان نقطه تحولی در تاریخ انقلاب فرازنده متکی باشد که در آن فعالیت دسته های پیشرو مردم بحد اکثر خود رسیده باشد و تزلزل صفوف دشمن و صفوف دوستان ضعیف و دو د ل ومتزلزل انقلاب از هر وقت شدیدتر باشد. اینهم ثالثا. این سه شروط لازم طرح مسئله قیام، مارکسیسم را از بلانکیسم متمایز میسازد.” (آثار لنین جلد ۲۶ ،ص.۴ وصفحههای بعدی) این سه شرط برای قیام است، نه اینکه شخص موافق ویا مخالف بدست گرفتن قدرت ازطریق قیام باشد.
درپشت انتقاد اصلاح طلبان ونیمه اصلاح طلبان به بلانکیسم دراغلب موارد تندی و دشمنی شدید با خط انقلابی جنبش کارگری پنهان است. هرجائی که سمتگیری جهت ساختمان حزبی از نوع لنین، پیشبرد انقلاب ازطریق قیام انقلابی و تسخیر قدرت سیاسی درکارباشد، ” نام یک بلانکی که طنینش قرن نوزدهام را به تکان آورده بود”بنژامین(Benjamin) – با وجود اشتباهاتش، باید زنده نگه داشته شود.
۴ – تروتسکی (۹)
تروتسکی (Trotzki) درنوشته اش «برعلیه کائوتسکی» ازکمونیسم انقلابی در برابر کائوتسکی و دارودسته اش، از موضعی انقلابی- کمونیستی دفاع نمود ودرک بورژوائی اورا متلاشی کرد: تحلیل او از مسئله دیکتاتوری انقلابی پرولتاریائی، رابطه این دیکتاتوری با دمکراسی ظاهری وپارلمانی «شمشیربازی دربرابر آئینه» وکاربرد آن بعنوان ابزار کار ضدانقلاب، اهمیت جنبه نظامی قیام، مسئله ترور و نیز “آزادیهای” بورژوازی تمامی دروجوه عمده شان درست است.
دراینجا اما تذکر نکاتی رادر تمایز با مارکس ضروری میدانیم . این تذکر از آنجائی حایز اهمیت است، که تروتسکی درپرتو آن- در سالهای ۱۹۲۰ – به نماینده خط سیاسی بوروکراسی- نظامی دراتحادشوروی معروف شد. او خواستار نظامی کردن جامعه بود، طبق نظراواتحادیههای کارگری میبایست بصورت شبه نظامی سازماندهی شده و در دستگاه دولتی ادغام گردند. او نماینده جدی برقراری سلسله مراتب ونه سازماندهی «دمکراسی شورائی» جامعه بود. برای او دمکراسی شورائی فقط پسوندی برای انقلاب بود و آنچه را که لنین بعنوان کنترل کارگری و دهقانی مطرح میکرد بیهوده میدانست، با این استدلال که دولت بهرحال پرولتاریائی است وپرولتاریا نیازی به کنترل خود ندارد. درمقابل، لنین استدلال میکرد که دستگاه دولتی شوراها عملاً جدا از ادعایش، عناصر قوی از زمانهای گذشته را با خود دارد و بوروکراسی موجود، زمینه رشد عناصرجدید بورژوائی را فراهم میکند. پدیدهای که باید علیه آن با بسیج همه جانبه توده های کارگری- دهقانی مبارزه کرد. مدت کمی، قبل ازاینکه لنین مبارزه علیه «اپوزیسیون کارگری» “چپ” را آغازکند،لازم دید که به خط سیاسی بوروکراسی- نظامی تروتسکی برخورد کند.
تروتسکی تصورات خاصی ازدمکراسی شورائی داشت:اومیگوید ” دیکتاتوری پرولتاریا با الغاء مالکیت خصوصی بر ابزازتولید، ودرآمدن آن تحت سلطه واراده جمعی زحمتکشان بیان خودرا نه تنها درشکل اداره بنگاههای اقتصادی جداگانه، بلکه درتمامی عملکرد شوراها مییابد.” این حکم بهیچوجه درست نیست،زیرادمکراسی شورائی باید دریک قدرت مرکزی پرولتاریائی بسترسازی شود، ولی از”پائین” درکارخانه ویا درمحل سکونت. پرولتاریا هرگز نباید با “نگاه به بالا”شوراهای خودرا انتخاب کند، مگر با جهتگیری به “پائین”، به سمت فضای ابتدائی زندگی وکار. بقیه صحبتها اضافی است.
درموردکمون: تروتسکی به تصمیم برگزاری انتخابات در تاریخ۲۶/۳/۱۸۷۱ درپاریس وسپس انتقال قدرت از گارد ملی به کمون انتقاد میکند، ولی نه از زاویه دید تاکتیکی مارکس ، که میبایست زمان، درآن موقعیت برای کاری بهترمثلاً حمله به ورسای(Versailler)، مورد استفاده قرارمیگرفت،بلکه اصولاًطبق نظرمارکس“یک ارگان جنگی خاص میبایست درکانون قیام وبرخوردجنگی علیه ورسای، در مقام اول قرارگیرد، اما نه یک سازمان کمیته کارگری خودگردان. آخری میبایست بعداً در دستور کار قرار میگرفت”.بنابراین برای او مسئله نه تاکتیکی ، بلکه به اصول مربوط میشد. این غلط است. البته که میبایست در آن لحظه رهبری نظامی درهرزمان تامین میشد،البته که در یک لحظه زمانی خاص مبارزه نظامی میبایست کاملاً بصورت عملی در کانون کارها قرارمیداشت، البته که نمیبایست درزیر اسلحه و توپخانه دشمن زمان را (۱۰ روز از ۱۸ تا ۲۸ مارس) با رایگیری بیهوده تلف نمود، البته که تعویض بلافاصله قدرت ازکمیته مرکزی گارد ملی به نمایندگان منتخب کمون یک تصمیم غلط بود ، اما نه اصولی، بلکه تاکتیکی . کمون فقط خودش را به “برخورد نظامی” خلاصه نمیکرد بلکه به یک سری تدابیر ومقررات اجتماعی وسیاسی میپرداخت، او میبایست خود را با ارتباط با ایالات مشغول میکرد، او میبایست به مسائل دهقانی جواب میداد، و بلافاصله یک ارگان دمکراتیک شورائی بوجود میآورد. شاید زمان انتخابات مناسب نبود، شاید زمان انتقال فرماندهی عالی گارد ملی به کمون نامناسب بود، و متعاقب آن، ایجاد قدرت موازی ،بعنوان مثال عدم هماهنگی با کمون در۳/۴/۱۸۷۱برای شکستن حلقه محاصره ورسای بدلیل سستی کمون، کاملاً فاجعه آمیزبود. ولی اینکه یورش بطرف ورسای انجام نشد ربطی به “دمکراسی طلبی” وانتخابات نداشت بلکه مشخصاً ریشه در ناروشنی سیاسی و عدم اطمینان بخود داشت. این مشکلات حل نمیشد اگر هم کمیته مرکزی «گارد ملی» قدرت را به کمون مسترد میکرد. وهمچنین این درکی نادرست است که در برابر ساختارهای نظامی، دمکراسی کارگری را به “زمان دوری فرا افکند “.
در“درسهای کمون“، تروتسکی مینویسد، به نظر او اغراق درباره علاقه زیاد به دمکراسی شورائی کمون، تنها بیان انفعال و دودلی، و درحقیقت بیان ضعف بود. دمکراسی درواقع وسیله ای است درکنار امکانات دیگربرای رسیدن به هدف واینهم کاملاً درست است که دمکراسی پرولتاریائی فقط اهرمی است برای دستیابی به هدف انقلاب اجتماعی و نمیتوان از آن گذشت کرد و بدون آن هم شدنی نیست. توده مردم باید از نظر سیاسی سازماندهی شوند و این مهم تنها از طریق دمکراسی پرولتاریائی امکان پذیر است. هرراه دیگری سریعاً به بوروکراسی و برگشت به جامعه بورژوازی منجرخواهد شد. تروتسکی علیه کائوتسکی در باره مارکس میگوید ” اوهیچجائی، حتی یک کلمه برپرنسیب دمکراسی، که فرای مبارزه طبقاتی قرارداشته باشد تاکید نمیکند“. این حرف کاملاً درستی است، ولی بدون دمکراسی پرولتاریائی، طبقه کارگرقادر نخواهد بود حاکمیت سیاسی خودرا سازماندهی نماید. تروتسکی دراینجا دمکراسی صوری بورژوازی را با دمکراسی انقلابی پرولتاریائی درهم میآمیزد. اوهمیشه فقط از”دمکراسی” ودمکراسیخواهی بطورعام صحبت میکند. اگرانتقاد اورا به دمکراسی پارلمانی بورژوازی صد درصد بپذیریم ولی کم ارزش قلمداد کردن رژیم دمکراتیک انقلابی را ازطرف او که امری حیاتی برای دیکتاتوری پرولتاریا است، نمیتوان پذیرفت.
آنچه را که بعدها استالین را به آن متهم میکردند واومیخواست ازآن جلوگیری کند.(البته همیشه نمیتوانست) میتوان درنزد تروتسکی درسالهای۱۹۲۰یافت. اودرسال ۱۹۰۴ که هنوزدرجرگه منشویکها بود، علیه «چه بایدکرد؟» لنین مینویسد.”ابتدا «سازمان حزب» بجای تمامی«حزب» قرارمیگیرد وسپس کمیته مرکزی بجای سازمان مینشیند وبالاخره یک دیکتاتورجانشین کمیته مرکزی میشود.” لنین درطول زندگیش بخصوص بعدازانقلاب اکتبر با تمام قوا علیه چنین پدیدهای مبارزه کرد وبه نارسائی های آن اشاره داشت وبه بطورجدی برای تحکیم دمکراسی شورائی کار میکرد. تروتسکی اما برخلاف اوبعداز۱۹۱۷،خط بوروکراسی ونظامی شدن جامعه را دنبال میکرد. واقعیتی که درنوشتههای او درباره کمون کاملاً قابل رویت است.
در نزد تروتسکی فقط، وجه نظامی کمون، قیام و قاطعیت انقلابی بطور یکجانبه برجسته میشوند،درحالیکه برای او”شکل کشف شده دیکتاتوری پرولتاریا” یعنی «دمکراسی شورائی خودسازماندهی خلق» چندان اهمیتی نمییابد. ولی این تغییری درجهتگیری درست تروتسکی درمشاجره با کائوتسکی نمیدهد. کائوتسکی به مبارزه طبقاتی وانقلاب خیانت کرد،و کمون را بزیر پرچم “دمکراسی” بورژوازی، پارلمانتاریسم، “انساندوستی” بزدلانه و بازدارنده وآماده برای مصالحه و همکاری با پلیس کشید و تقبیح کرد. فردی که مستقیماً علیه انقلابیون وبخصوص مبارزه نظامی ظاهرشد، آنهم با پز اظهارتاسف و داشتن تفاهم برای اشتباهات و سرنوشت کمون. کائوتسکی با تبلیغات تحریک آمیزش درهمین نوشته که هدف نهائیاش نفی نظام شورائی است به خرده بورژوائی درمانده و مفلوکی تنزل مییابد. در اتحاد شوروی، هنگام جنگ داخلی بورژواها بطورموقت از حق انتخاب محروم شدند ،کائوتسکی شواراها را “غیرقانونی” اعلام کرد،با این ادعا که آنها فاقد “اختیار برای نمایندگی قانونی” هستند، “زیرا هیچ خط فاصل حقوقی مابین پرولتاری وبوژوازی وجود ندارد“. این کاملاً درست است:
ازنقطه نظر حق انتخاب بورژوائی، نمیتوان مابین بورژوازی وپرولتاریا تفاوت قائل شد.
پینویسها:
۷ – باضافه چند تائی که فراموش شدهاند،ازگذشته های دور(۱۷۹۲-۱۶۶۴) بعنوان مثال میتوان از جان میسلز(Jean Meslier) نام برد. این مرد لائیک (دنیوی) که شغل کشیشی داشت ازکمونیستهای ابتدائی بود، این گفته معروف را در وصیتنامه اش بجای گذاشته است. “این خواست آخرین و تمایل من است که آخرین شاه با روده های آخرین کشیش خفه شود“.درجریان شورش و اعتصابهای عمومی ۱۹۶۸پاریس، این سخن او بدین سان تعبیر و بر دیوارها و میادین شهر نوشته شد “انسانیت زمانی به رهائی دست خواهد یافت که آخرین سرمایه دار با روده های آخرین بوروکرات دولتی به دار آویخته شود“. روشن است که این جمله یک طنز تاریخی است ، ولی نه کلامی دقیق وبه جائی، برای تعیین استراتژی و تاکتیک انقلابیون کمونیست.
۸ – و. بنژامین (W.Benjamin) «درباره واژه تاریخ» (۱۹۴۰) تز ۱۲″عنصرشناخت ذهنی تاریخ، خود طبقه مبارز وسرکوب شدهاست . درنزد مارکس این مقام را،آخرین سرکوفتشدگان بعنوان طبقه انتقام گیرنده داراست که عمل رهائی را بنام شکست خوردگان اعصار به پایان میرساند. این آگاهی … برای سوسیال دمکراتها همیشه رنجآور بودهاست. آنها درطول سه قرن موفق شدند که نام بلانکی را که آوازهاش قرن ۱۹ را به تکان آورده بود ازذهنها پاک نمایند، چون اومیخواست طبقه کارگر نقش رهائی بخش نسلهای آینده را بازی کند، ولی سوسیال دمکراسی در راه رسیدن به این آرمان همواره کارشکنی میکرد. طبقه کارگر درمکتب اینان بیشترنفرت آموخت تا کوشش وفداکاری، زیرا هردوی اینان از ارثیه لگدمال شدگان گذشته تغذیه میکنند ونه از ایدهال رهائی نوادگانشان.”
۹ – تروتسکی: «تروریسم وکمونیسم. برعلیه کائوتسکی» (۱۹۲۰) ، «آموزشهای کمون »(۱۹۲۱) « پایان مقاله»
تذکر:این مقاله ماحصل یک کلاس عمومی آموزش سیاسی بمناسبت صدوچهلمین سالگرد کمون پاریس است ، که ازطرف IA.RKP(آلترناتیوبرای تشکیل حزب کمونیست انقلابی) درتاریخ ۲۰۱۱،۳،۲۶ برگزارشده بود. این مقاله سپس درنشریه این سازمان<انقلاب پرولتاریائی> شماره۴۶ مارس ۲۰۱۱بزبان آلمانی چاپ شد. این بحث درچهارقسمت تنظیم شدهاست که ترجمه قسمت اول ، دوم وسوم آن پیشتر تحت عناوین<شرح وقایع تاریخی> ،<درسهای کمون> و<موضع جریانات مختلف سیاسی درون و علیه کمون پاریس> در اختیار جنبش قرارگرفته است و حال بخش چهارم وپایانی آنرادراختیارعلاقهمندان قرارمیدهیم.
درج،چاپ ونشراین مقاله با ذکرنام ومنبع آن آزاد است! وین- نوامبر ۲۰۱۶
آدرس تماس ودریافت اطلاعات بیشتر:
IA*RKP(Initiative für den Aufbau einer Revolutionär-kommunistischen Partei)
ia.rkp2017@yahoo.com iarkp.wordpress.com
.
ترجمه وتکثیر<یکی ازفعالین چپ در وین – اتریش >
Kontaktadresse: Iran-Rat, Amerlinghaus,1070 Wien, Stiftgasse 8,1070 Wien
email: linksaktivist@gmx.at
…………………………………………………………………..
آشنائی با «انقلاب پرولتاریائی» برای خوانندگان جدید
«انقلاب پرولتاریائی»ازسال ۲۰۰۱ انتشارمییابد. این جریان میکوشد با اتخاذ مواضع انقلابی – کمونیستی درمبارزات جاری مداخلهگربوده ودرپیوند با مباحث تئوریک وعمل سیاسی، مبارزات اجتماعی را به پیش ببرد. این جریان ادامه دهنده سنت «پرچم سرخ» که در سال ۱۹۶۳ توسط مارکسیست – لنینیستهای اتریش پایهگذاری شدهبود، میباشد، وازسال ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۰ نشریه هفتگی اتریشی« مبارزه طبقاتی» را منتشرمینمود.
گروه «انقلاب پرولتاریائی» با حرکت ومتکی به تجارب وآموزشهای نزدیک به ۲۰۰ سال جنبش انقلابی بین المللی کارگری و نیز مبارزه طبقاتی کنونی دراتریش و درسطح جهان وظایف خود را تعیین میکند. کمک ،آگاهی رسانی و کوشش جهت راهگشائی مبارزات انقلابی طبقه کارگر در اتریش در راًس فعالیتهای آن قراردارد «انقلاب پرولتاریائی» براساس سنت جنبش جهانی انقلابی- کمونیستی مبارزه میکند. این جریان ازنیمقرن پیش به اشتباهات حزب کمونیست شوروی برخوردکرده و ازسال ۱۹۶۰ مبارزه قاطعی را علیه بروز رویزیونیسم وروی کارآمدن سرمایه داری دولتی وبوروکراتیک در شوروی آغاز و به پیش برده است.
دفاع ازخطوط بنیانی مارکسیست- لنینیستی در تئوری و عمل برای انقلاب جهانی در آنزمان منجر به شکل گیری یک روزنامه و احزاب جدید انقلابی وکمونیست گردید، که خود را با انقلاب فرهنگی چین مائوتسه دون همسو گردانیده بودند. گروه« انقلاب پرولتاریائی» بر این اعتقاد است که بدون در نظر گرفتن جوانب مثبت تئوری واقدامات عملی انقلاب فرهنگی چین، تئوری وعمل جنبش کمونیستی – انقلابی نمیتواند آنطور که باید به خواسته های مبرم مبارزه طبقاتی انقلابی جواب داده و آنرا تکامل بخشد.
«انقلاب پرولتاریائی» هرساله ۴ تا ۶ شماره منتشرمیشود،که دربرگیرنده بیانیه های تبلیغی و ترویجی، موضعگیری نسبت به مسایل سیاسی روز،و انعکاس متن سخنرانیها در تجمعات اعتراضی، و نیزپژوهشهای علمی و تحلیلی و نیز تزهای احزاب و سازمانهای مهم جنبش کمونیستی جهانی واتریشی است.
« انقلاب پرولتاریائی» ازدولت وسرمایه مستقل بوده وهزینه خودرا تنها از درآمد فروش نشریات وکتب و کسب کمکهای مالی- مردمی تامین میکند. «انقلاب پرولتاریائی» را میتوانید به شکل PDF ازسایت ما(Prolrevol.wordpress.com) چاپ ویا ازآن دیدن کنید. ( گروه انقلاب پرولتاریائی)
هزیته اشتراک،یکساله در داخل ۲۰ یورو(۱۵یورو برای افراد بیبضاعت) ودرخارج۳۰یورو میباشد . لطفا مبلغ ذکرشده را به آدرس نشریه ویا مستقیما هنگام تبلیغات ویا تظاهرات خیابانی… به ما برسانید.
……………………………………………………………………………………………
جزواتی که تاکنون منتشرشده است
– “تشکل مستقل کارگری، واقعیت یا رویا؟” ازپیام سیاهکل نشریه سازمان نوزده بهمن، فارسی وآلمانی
– تاملی برجنبش های اخیرومسئله انقلاب- فارسی وآلمانی
– ترجمه وتصحیح مجدد” مسئله ملی درایران” بزبان آلمانی برگرفته ازجنگ خلق شماره ۱
ارگان سیاسی – تئوریک چریک های فدائی خلق ایران (ارتش رهایی بخش خلقهای ایران)
– تبعید، مبارزه طبقاتی، وظایف اولیه- فارسی وآلمانی
– بیگانه بودن آری ، بیگانه ماندن چرا؟، راسیسم یک تئوری شبه علمی- فارسی وآلمانی
-بازنگری فعالیتهای سیاسی – فرهنگی <شورای دفاع ازمبارزات خلقهای ایران>ومتتخبی ازمقالات” گزارش”
ارگان سیاسی خبری شورای دفاع(دفتراول) اکتبر ۲۰۱۲
– اسنادی درباره نقش خیانتکارانه حزب توده واکثریت درمقطع سالهای ۶۳- ۶۰ (دفتردوم) اکتبر۲۰۱۳َ
– اسرائیل ودمکراسی ملت برتر، تاریخچه ای ازصیهونیسم وفلسطین درمبارزه
افسانه” کمک قاطع” شوروی دربوجودآوردن دولت صیهونیستی اسرائیل
– درباره ضرورت مبارزه مسلحانه ورد تئوری بقاء- ازخبرنامه چریک های فدائی خلق ایران- مازندران
– حجاب اسلامی یک پوشش معمولی نیست، سنبل اسارت زن است!ازبهرام رحمانی- فارسی وآلمانی
– بمناسبت اول ماه مه ۲۰۱۴، نگاهی به اوضاع جهان، جمهوری اسلامی ووضعیت طبقه کارگرایران
فارسی وآلمانی
– ماهی سیاه کوچولو و بیداری و رویا- صمدبهرنگی – همراه باجهان بینی ماهی سیاه کوچولو نوشته
منوچهرهزارخانی- فارسی آلمانی ازانتشارات کلوب مطالعاتی مارکس – Marxergasse 18, 1030 wien
– خشمگین ازامپریالیسم، ترسان ازانقلاب- مقاله ای ازچریک فدائی خلق امیرپرویزپویان
– ادبیات چیست اثرجان بورخس ویلسون ترجمه امیرپرویزپویان
– یک سوال اساسی:چرامبارزات طبقاتی درکشوری مثل آلمان بسختی تکامل می یابد؟- و…فارسی وآلمانی
– بمناسبت صدمین سالگرد جنگ جهانی اول- دستها ازاکرائین کوتاه باد،ابتدایوگسلاوی حال اکرائین، فارسی وآلمانی
– داعش (ISIS-Islamisches Kalifat ) نمونه ای دیگرازابزارضدخلقی امپریالیسم، فارسی وآلمانی
ازنشریه سیاسی- تئوریک سازمان ۱۹ بهمن – اکتبر ۲۰۱۴
– سه رساله از سازمان چریک های فدایی خلق، بزبان فارسی وآلمانی – دسامبر ۲۰۱۴
-اول ماه مه روزجهانی کارگران خجسته باد! – مه ۲۰۱۵
– هشت سال جنگ ارتجاعی ایران وعراق و نگاهی به مبارزات گذشته(دفترسوم)
– تسلط برمنابع،انرژی،مهمترین عامل دربازتقسیم امپریالیستی جوامع نفت خیزتحت سلطه-فارسی وآلمانی
–جنبش کارگری وتشکیلات آن بخش اول،-نوشتهای ازکمال صالح زاده- یونی ۲۰۱۵ – فارسی وآلمانی
– کنفرانس گوادالوپ ۱۹۷۹ ، سرنگونی شاه وبه قدرت رسیدن خمینی- فارسی وآلمانی
-<موقعیت انقلابی ونقش پیشاهنگ کمونیست> ازنشریه سیاسی-تئوریک ۱۹ بهمن(پیام سیاهکل) فارسی و آلمانی
-<کمون پاریس ۱۸۷۱/۵ /۲۸ تا ۳/۱۸، شرح وقایع تاریخی، بخش (۱)> فارسی وآلمانی
– گردآوردهای ازاعلامیههای منتشرشده،درسالهای ۲۰۱۲ – ۲۰۱۵(دفترچهارم)
– <کمون پاریس> بخش۲ ،درسهای کمون- فارسی وآلمانی
– زندهباداول ماه مه!، جلوهای از آگاهی وعمل تاریخی طبقه کارگر۲۰۱۶- فارسی وآلمانی
– <کمون پاریس> بخش ۳ موضع جریانات مختلف سیاسی، درون وعلیه کمون پاریس- آگوست ۲۰۱۶
– ادیان مجموعههائی سازمان یافته ازخرافه- برگرفته ازپیام سیاهکل، سازمان ۱۹ بهمن – یولی ۲۰۱۶
– تزهائی درباره راسیسم وسرمایه(بخش ۱) – مقالهای ازنشریه کمونیستی کارگری (KAZ)
– <کمون پاریس> بخش ۴ ، «بلانکی وبلانکیستها»- نوامبر ۲۰۱۶،فارسی وآلمانی
آدرس تماس:,Amerlinghaus,stiftgasse8,1070 wien Iran– Rat
آدرس پست الکترونیک: Linksaktivist@gmx.at