سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵-۲۰۱۷-۰۲-۲۸-IranSOS– بوی عید در هوا پیچیده و هوای اواخر اسفند عجیب بوی تازگی و زندگی گرفته، اما اینجا توی همین شهر این هوا برای یک نفر، فقط بوی “مرگ” میدهد…
به گزارش ایسنا، همه این روزها لحظه شماری میکنند برای رسیدن سال نو و آغاز فصل جدید زندگی و سهیل تنها روی روزهایی خط می کشد که او را قدم به قدم به مرگ نزدیکتر میکنند. مرگی که هزار بار توی این پنج سال تجربهاش کرده و این بار شاید تجربه آخر باشد.
فقط ۱۷ روز از پانزدهمین بهار زندگی اش گذشته بود که آن حادثه شوم رخ داد.شاید هیچ وقت فکرش را هم نمیکرد که کَل کَل بچه گانه کارش را به پای چوبه دار بکشاند و در اوج جوانی مرگ را هزار بار جلوی چشمانش بیاورد.
بهشت زهرا، پزشکی قانونی و آمبولانس و حتی طناب دار، همه چیز آماده شده بود… ساعت ۱۱ شب بود که خبر دادند ساعت ۶ صبح فردا سهیل را اعدام می کنند و فقط یک فراموشی ساده سهیل را دوباره به زندگی برگرداند
اینها را الهام السادات میرمعینی مسئول طرح طفلان مسلم جمعیت امام علی (ع) در کرمانشاه می گوید و ادامه می دهد: بار اولش نبود، توی این پنج سال هزار بار مرگ را تجربه کرده. حدود دو ماه پیش بود که زنگ زدند و گفتند فردا ۶ صبح سهیل اعدام میشود، شب سختی برای همه ما بود، اما خدا خواست و یک فراموشی در پرونده، سهیل را از پای چوبه دار نجات داد.
همان روز واقعا سهیل برای اعدام آماده شده بود اما نیاز به اضافه شدن یک برگ به پرونده باعث شد حکم اعدام متوقف شود. توقف حکم، تلاش ما برای گرفتن رضایت را مضاعف کرد و خوشبختانه با بزرگواری خانواده مقتول، در حال حاضر تا پای رضایت رفتهایم…
از روز حادثه میپرسم و الهام السادات که انگار خوب با درد سهیل آشناست با کشیدن نفس عمیق و از سر حسرت، میگوید: فقط یک کَل کَل بچه گانه و بعد هم دعوا و بعد هم این مصیبت…
سهیل ۱۵ سال داشت و چوپانی میکرد و برای محافظت از گله همواره سلاح سرد همراه خود داشت، مدتی میشد که با مقتول سر مسائل بچه گانه کل کل داشتند و همدیگر را تهدید میکردند و آن روز مقتول با دوستش پیش سهیل میروند و سهیل که فکر میکند برای کتککاری و دعوا آمدهاند حسابی میترسد و برای همین از سلاح خود استفاده میکند و بعد هم…
بعد از حادثه سهیل که حسابی ترسیده آنقدر در عالم بچگی بود که به جای اینکه فرار کند میرود در خانه و پنهان میشود و منتظر میماند که دستگیرش کنند. حالا از آن روز پنج سال میگذرد و سهیل ابتدا در کانون اصلاح و تربیت و حالا در زندان مرکزی است و توی این پنج سال یک روز خوش هم نداشته و هر روز مرگ جلوی چشمانش رژه رفته.
اینکه که میگویم اگر کسی خوب فکر کند و عمیق شود خیلی سخت است که آدم هر آن فکر کند و احتمال بدهد که ممکن است یا فردا اعدامش کنند یا پس فردا و سهیل تمام پنج سال را اینطور سپری کرده…
آخرین بار هم که دو ماه پیش بود و سهیل واقعا برای اعدام میرفت، خدا خواست و حکم متوقف شد و حالا خانواده مقتول بزرگواری کردند و به رضایت راضی شدهاند، البته درصورتی که “حقالمصالحه” جور شود.
۳۵۰ میلیون تومان برای “حقالمصالحه” نیاز است و جمعیت امام علی (ع) متعهد شده تا ۲۵۰ میلیون تومان آن را با کمک خیرین تهیه کند و ما برای این کار تنها ۱۰ روز فرصت داریم…
از بعد از این ۱۰ روز در صورت عدم تهیه این پول میپرسم که سکوت میکند و بعد هم با صدای غمگین و آرامی میگوید: سهیل اعدام میشود.
ما همه راههای قضایی و قانونی را رفتیم اما تا به امروز به در بسته خوردیم و حالا هم چشممان به بزرگواری خانواده مقتول و از طرفی بزرگواری خیرین و مردم در تهیه مبلغ حقالمصالحه است تا بتوانیم از این طریق سهیل را از پای چوبهدار نجات دهیم…
…بچگی، حماقت، جهالت، حادثه، شانس بد هر چه که اسمش را بگذاریم اتفاق افتاده و کار به اینجا رسیده و سهیل که در نوجوانی مرتکب این قتل ناخواسته شده را در آستانه اعدام قرار داده… مرگ حالا در ۱۰ قدمی سهیل است و سهیل برای زندگی دوباره و دیدن بهار سال آینده فقط ۱۰ روز فرصت دارد…