شعری از مهرداد عارفانی :
هشتاد و هشت از شصت و هفت جلو زده
مسابقه ی تعداد کشته هاست
بالاخره یکی برنده می شود
عاشورا : شیعه هستم
رمضان : سنی
باقی ماه ها : کمونیست که می شوم
سینه در تبعید می زنم
خدا هم گریه می کند
بعد هی باران می آید
بروکسل: زنجیر کم است
لندن: الم دار می خواهیم
پاریس: یک نفر که پولانزاس خوانده باشد
جنبش های چریکی را بشناسد
وَلاَ الضَّالِّين را خوب تلفظ کند
موهایش رها وسینه هایش
قرآن گشوده باشد
آیه های لب اش در حرای دهانم فرو برود
یک نفر پیکاسو بیاید
خیلی سال های بعد
بیاید
گرونیکای فارسی بکشد!
توی تابلو در هم بر هم شوند رفقا
هیچ کس نمی فهمد چه کرده ایم
این گالری آن قدرها هم هنری نیست
لاله زاری کپی از کپی نسخه ی سیاه و سفید
چه فرق می کند ؟!
می دهیم نسل بعد
ما بدهکار میشویم آن ها طلبکار
مهرداد عارفانی