جمعه ۱۷ اسفند٬ ۱۳۹۷-۲۰۱۹-۰۳-۰۸-IranSOS- در ایران، امروز اکثریت بزرگی از جامعه در شرایط بس اسفناکی بسر میبرند. فقر، نکبت، فساد، گرسنگی و بی خانمانی بطور وسیعی افزایش یافته است – از یکطرف ما شاهد اعتصابات کارگری برای دریافت دستمزدهای عقب افتاده و تظاهرات خیابانی هستیم و ازطرف دیگر پدیدههای ناهنجاری مانند بیکاری و آسیبهای اجتماعی، روسپیگری واعتیاد بیداد میکنند که بیش ازهمه زنان و کودکان را به ورطه بزهکاری و مرگ سوق میدهد . نقطه اوج این بربریت سرکوفت و تحقیر زنان است.
جمهوری اسلامی با آوردن قوانین اسلامی ضد زن در قانون اساسی بندهای مردسالاری را هرچه بیشتر محکم کرده و بخصوص زنان زحمتکش را مورد اذیت و آزار و تبعیض جنسی قرارمیدهد و آنها را به زایده مردان تنزل دادهاست.
چهل سال پیش در ۲۲ بهمن سال ۵۷ بعد از شش ماه مبارزه شدید، رژیم وابسته به امپریالیسم شاه توسط تودههای بپا خاسته سرنگون شد. در این مبارزات که از آگوست ۱۹۷۸ آغاز شد بخشهای گستردهای از توده ها، ملیتهای تحت ستم (از جمله کردها) واقلیتهای مذهبی وجمعیت زیادی از زنان و جوانان شرکت داشتند بطوریکه در این کارزار کارگران نقش تعیین کنندهای ایفا نمودند. این کارگران و دیگر زحمتکشان شهر و روستا بودند که از سپتامبر ۱۹۷۸ تولید – بخصوص نفت را در استان خوزستان فلج کردند و بدین طریق سرمایهداران داخلی و بخصوص کنسرنهای انحصاری را تحت فشار قرار دادند.
با پشتیبانی سازمانهای انقلابی و کمونیستی در تمامی اماکن تولیدی و شهرهای بزرگ، شوراهای کارگری، مردمی و دهقانی بمثابه ارگانهای قیام برپا شد که نه تنها احتیاجات اهالی را تامین میکرد بلکه مبارزه – بخصوص مبارزه مسلحانه علیه حملات ارتش را هماهنگی مینمود. با تظاهرات تودهای سراسری و حمله به زندانها و پادگانها تمامی زندانیهای سیاسی آزاد شدند، سربازان از پادگانها گریختند و بهار نسبی آزادی بیان وتجمع برای مدت زمانی کوتاه بدست آمد، که متاسفانه خیلی زود به خزان تبدیل شد.
در دوم دسامبر تنها در تهران دومیلیون نفر با شعار سرنگونی رژیم شاه دست به نمایش خیابانی زدند. امپریالیستهای غربی وحشت زده از تحولات جاری به دنبال بدیلی برای عروسک دست نشانده خود شاه بودند تا خشم و نفرت توده مردم را به مدار بی آزاری به نفع خویش هدایت نمایند تا کنترل بر کشور نیمه مستعمره ایران و سرمایه گزاریهای سود آور خود را داشته باشند. بدین منظور سران چهار کشور امپریالیستی- فرانسه، انگلستان، ایالات متحده آمریکا و آلمان در گوادالوپ(Guadeloup) گردهم آمدند و تصمیم به دادن قدرت به خمینی که آنموقع به فرانسه آورده شده بود، بجای شاه، گرفتند. در زیر فشار تظاهرات تودهای و قیام مردمی در تمامی شهرهای بزرگ از جمله در کردستان، شاه در تاریخ ۱۶ ژانویه ۱۹۷۹ از ایران فرار کرد و ۱۴ روز بعد آیت الله خمینی وارد تهران شد.
رژیم جدید بعد از اعلام <جمهوری اسلامی> در اول آوریل ۱۹۷۹،چند هفتهای طول نکشید که چهره واقعی خود را نشان داد و دست به برقرای خفقان و سرکوب زد و حجاب اجباری را مقرر نمود. با پشتیبانی وسیع خمینی از طرف امپریاالیستها، عوامفریبی به ظاهر ضد امپریالیست بودن خمینی از جمله خواستههای ارتجاعی او در بخش وسیعی از تودهها تاثیر گذاشت و آنها را از جنبش انقلابی جدا کرد، چون اکثریت بزرگی از مردم تنها خواهان <برکناری > شاه بودند و ذهنیت روشنی از ماهیت کسی که بعد از او میآید، نداشتند. چند ماهی نگذشت که نوکران جدید امپریالیسم دست به سرکوب مقاومت مردی که حاکمیت جدید را برنمیتافتند، زدند، دهها هزاز ازانقلابیون، نیروهای مترقی و دگراندیشان به زندان انداخته شدند و یا در کف خیابانها به قتل رسیدند. تظاهرات و مقاومت گستردهای که درست از اوایل آگوست ۱۹۷۹ علیه رژیم سرکوبگر و تروریستی جمهوری اسلامی آغاز شد تا به امروز ادامه دارد، چالشی که در آن نیروهای انقلابی، زنان و جوانان نقش برجستهای ایفا نمودند. در ادامه این سرکوبها رویزیونیستها(مانند حزب ارتجاعیون تودهای و فدائیان اکثریتی)، ملیگرایان اسلامی که در ابتدا از رژیم اسلامی پشتیبانی و درمهندسی آن شرکت داشتند همانند نیروهای واقعا انقلابی مورد تعقیب و سرکوب قرار گرفتند. رژیم جدید با اعمال قهر ضد انقلابی حاکمیت خود را تثبیت نمود و در طول این چهل سال همواره سرکوب خونین نیروهای مخالف را در صدر برنامه خود داشته است. نقطه اوج این سیاست کشتار دولتی در اواخر سال ۱۹۷۹ اوایل ۱۹۸۰ با شروع جنگ ایران و عراق بود که دهها هزار از اعضاء و هواداران سازمانهای مترقی و انقلابی و مخالفین به قتل رسیدند و یا به زندانها انداخته شدند. تمامی جامعه میلیتاریزه و اسلامی شد، سپاه پاسداران، بسیج و دیگر باندهای سرکوب به عامل جوخههای مرگ تبدیل شدند. در نیمه دوم سال ۱۹۸۸ در پایان جنگ ارتجاعی ایران و عراق در طول تنها دو ماه بدستور خمینی هزاران زندانی سیاسی در زندانها اعدام گردیدند وبدین شکل نسلی از انقلابیون و مخالفین نابود شدند. در طول این سالها تضادهای عمیق درونی طبقه حاکم و نزاعهای آنها در چگونگی اتخاذ تاکتیک سرکوب جنبش هربار بشکلی سر بلند کردهاست. این تضادها در واقع بدلیل وابستگی رژیم جمهوری اسلامی به امپریالیسم انعکاس تضادهای درونی امپریالیستها و انتقال آن به حاکمیت سیاسی در ایران است. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ این تضاد از درون رژیم حاکم <جناح اصلاح طلبان>، «جنبش سبز» برهبری موسوی و کروبی و باصطلاح جناح اصولگرایان برهبری احمدی نژاد و خامنهای سرباز کرد که هزاران نفر روانه خیابانها شدند تا به تقلب در <انتخابات >اعتراض کنند. در پایان دسامبر ۲۰۱۷ موج جدیدی ازاعتراضات که از مشهد آغاز شده بود به صدها شهر دیگر سرایت کرد که پشت آن اینبار هم تضادهای درونی بورژوازی کمپرادور ایران بود که اینبار تودها ی وسیع مردم از این امکان در خیابانها استفاده کرده و خواستار منافع خویش شدند.
رژیمهای سرکوبگر در ایران، شاه، خمینی ویا حال خامنهای همگی کارگزاران دیکتاتوری امپریالیستی در یک نظام نیمه مستعمراتیاند که در ستیزی کامل با منافع طبقه کارگر و تودههای مردم قرار داشته، و وظیفهشان حفظ منافع غارتگرانه و استثماری امپریالیستها و تامین سود مافوق سرمایه داران داخلی و خارجی است. در شرایط فعلی امپریالیستها، کنفرانس سران هفت کشور (G7) سازمان تجارت جهانی (WHO) بانک جهانی (Welt Bank)، صندوق جهانی پول(IWF) و غیره امکان دیگری غیر از رژیم اسلامی جهت حفظ منافع غارتگرانه و استثماری خویش نمیبینند که همانند< بهار عربی> مبارک(Mobarak) را با مورسی(Mursi) و سپس با ژنرال سیسی(Sisi) تعویض نمایند. آنها به این دیکتاتورها محتاجاند تا سیاست اقتصادی نئولیبرالی خود را به پیش ببرند. خیزشهای مردمی و جنبشهای اجتماعی در کشورهای نیمه مستعمره و وابسته بدلیل اختناق و سرکوب حاکم صحنه پر شوری از قهرمانیها و از خودگذشتگی تا سرحد جانبازی را نشان دادهاست، ولی نیروی مقاومت کارکران و تودههای خلق در جدالی دراز مدت در زیر فشار طبقات حاکم ضعیف شده و بالاخره فرو میریزد. این جنبشها اگر قادر نباشد یک هسته رزمنده و مراکز سازماندهی انقلابی را بوجود آورند که نقش پیشرو و بسیج کننده را ایفا کنند، متاسفانه اغلب توسط جناحهای مختلف درون حاکمیت سیاسی به انحراف کشانده شده ودر نهایت توسط آنها سرکوب و مصادره میشود. و اگر هم آنها موفق شوند دیکتاتورهای مورد نفرت مردم را از تخت قدرت بزیر بکشند، نوکران دیگری به مردم تحمیل میشوند، همانطور که چهل سال پیش در ایران شاهد آن بودیم و در آینده هم این عصیانهای اجتماعی، بدون برنامه، تشکیلات و رهبری انقلابی جز این سرنوشتی نخواهند داشت.
باعتقاد ما این چرخه بیهوده را میتوان تنها از طریق ایجاد یک حزب کمونیست انقلابی درهم شکست و با طرح بدیلی انقلابی در برابر مناسبات غالب، دورنمای یک جامعه سوسیالیستی را در برابر تودهها گشود و مبارزات آنها را در جبهههای مختلف به هم پیوند زد و به رهائی واقعی دست یافت.
جنبشهای گسترده کارگران(بعنوان مثال اعتصاب سه ماهه کارگران نیشکر هفت تپه، فولاد سازی اهواز) کارگران کشت و زرع( دشت مغان)، زنان و جوانان، معلمان، پرستاران، فرودستان شهر و ده وغیره، دارای خواستههای دمکراتیک وانقلابی هستند که میتوانند در پیوند با مبارزات دیگر تودههای تحت ستم مبارزهای همهجانبه را علیه سلطه امپریالیسم ورژیم وابسته به آن را به پیش ببرند. تنها از این راه میتوان به یک نظم اجتماعی بدون استثمار، تبعیض، فارغ از هرگونه سرکوب جنسی، ملی و مذهبی دست یافت.
ما در اتریش همبستگی خود را با مبارزات کارگران وتودههای خلق برای دست یابی به خواستههای اقتصادی – اجتماعی ونیز دمکراتیک –انقلابیشان اعلام کرده و از آنها پشتیبانی میکنیم.
نابود باد رژیم جمهوری اسلامی!
مرگ بر نظام سرمایهداری در ایران و امپریالیسم!
ما هرگونه بایکوتی را علیه کارگران و تودههای مردم محکوم میکنیم!
پیش بسوی مبارزه برای حقوق کارگران و تودههای خلق!
نابود باد سرکوب نواستعماری! زنده باد دمکراسی خلق و سوسیالیسم!
Solidarität Plattform Iran, c/o Amerlinghaus, Stiftgasse 8, 1070 wien
زمان: شنبه ۱۶ مارس ۲۰۱۹ ساعت ۱۷ تا ۲۱
مکان: Amerlinghaus, Stiftgasse 8, A-1070 Wien