یکشنبه ۰۷ اردیبهشت، ۱۳۹۹–SOS Iran- برخی از اسناد و مکاتبات دیپلماتهای بلند پایه سابق بریتانیایی در ایران که به تازگی از سوی آرشیو ملی بریتانیا منتشر شده است، نشاندهنده همکاری سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا و آمریکا با ایران در سرکوب “حزب توده ایران” است.
در “حمله اول” به حزب توده، روز ۱۷ بهمن ماه ۱۳۶۱، نورالدین کیانوری و ۴۰ تن از اعضای برجسته این حزب دستگیر شدند و در “حمله دوم” در ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ حدود ۷۰۰ تن دیگر از اعضای باقیمانده رهبری و اعضای سازمان مخفی حزب به بهانه مقابله با طرح کودتای نظامی دستگیر شدند و این دستگیریها تا ماههای بعد هم ادامه داشت.
به گزارش بی بی سی فارسی، مهدی شبانی، روزنامهنگار، در سالروز موج دوم این حملات، نگاهی کرده است به این اسناد.
بنا به گزارشی که به تازگی منتشر شده، سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا “امآی۶” با همکاری سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، لیستی از افرادی که ادعا شده مامور اتحاد جماهیر شوروی در ایران بودند را برای “حکومت انقلابی آیتالله خمینی”، فراهم کردهاند و حکومت وقت ایران، از این اطلاعات برای دستگیری و بعدتر اعدام رهبران و اعضای حزب توده استفاده کرده است. همچنین پروندههای اطلاعاتی بریتانیایی نشان میدهند که حداقل یکی از مقامات وزارت خارجه بریتانیا، از منافع بهرهبرداری از اعترافات اجباری اعضای دستگیر شده حزب توده -که “زیر شکنجه” دریافت شده بود- به نفع بریتانیا و کشورهای غربی سخن گفته است.
این پروندهها نشاندهنده آن است که انگیزه سازمانهای اطلاعاتی بریتانیا و آمریکا از این همکاری، بیش از آنکه تحت تاثیر ژئوپلیتیک جنگ سرد و یا نفوذ شوروی در ایران -که به نظر میرسید اندک باشد- ناشی از تلاش برای جلب رضایت رهبر جدید ایران آیتالله خمینی و رژیم نوپای اسلامی در این کشور بوده است.
فرار کوزیچکین، مامور اطلاعاتی شوروی به غرب
در خرداد ۱۳۶۱ ولادیمیر کوزیچکین، مامور اطلاعاتی “کا.گ.ب” -سرویس اطلاعاتی، امنیتی شوروی- از طریق مرزهای شمالی ایران به ترکیه گریخت و سپس به بریتانیا رفت و اطلاعاتش را در اختیار امآی۶ گذاشت. فرار او به بریتانیا، یکی از بزرگترین “موفقیتهای” سرویسهای اطلاعاتی غربی در جنگ جاسوسان در دو سوی دیوار آهنین در دهه هشتاد میلادی بود.
کوزیچکین که فارغالتحصیل زبان فارسی بود در سال ۱۹۷۴ میلادی برای کارآموزی به ایران اعزام شد. پس از یک سال که در معدن بافق و شهرهای دیگری مشغول کارآموزی بود به شوروی بازگشته و سپس در سال ۱۹۷۶ به عضویت کا.گ.ب درآمد. دو سال قبل از انقلاب او دوباره به ایران آمده و این بار در پوشش کاردار امور کنسولی، در سفارت شوروی در تهران مشغول به کار شد.
از جمله اطلاعاتی که او پس از فرار به بریتانیا در اختیار سرویسهای اطلاعاتی غربی گذاشت، بخشی از فعالیتها و اسامی اعضای حزب توده ایران بود.
- مهدی پرتوی و مرگ بیبدرقه؛ از سازمان نوید تا یورش دوم به حزب توده ایران
هرچند در نقش و رتبه او در کا.گ.ب و همچنین اهمیت اطلاعاتی که او، درباره فعالیت حزب توده، در اختیار داشته بحثهای بسیاری وجود دارد، اما مدارک منتشر شده و خاطرات مقامات ارشد بریتانیایی و ایرانی در آن زمان، نشاندهنده نقش جدی اطلاعات او و سازمانهای جاسوسی غرب در سرکوب وسیع حزب توده دارد.
براساس اسناد منتشر شده اطلاعاتی که امآی۶ از کوزیچکین جمعآوری کرده بود و با سیا نیز به اشتراک گذاشته شده بود، بعدا به مقامات حکومت نوپای ایران منتقل شد. نیکلاس بارینگتون، مقام ارشد آن زمانِ بریتانیا در ایران، در خاطرات خود توضیح داده است که اطلاعات کوزیچکین به سادگی راه خود را به سوی مقامات ایرانی پیدا کرده بود.
در ۱۹ نوامبر ۱۹۸۶، روزنامه واشنگتن پست در مقالهای نوشت: “با فرار ولادیمیر کوزیچکین افسر جزء کا.گ.ب در تهران، سازمان سیا به اطلاعات غیرمنتظره و بادآوردهای دست یافت. چکیده اطلاعات او، از جمله جزییات عملیات شوروی و حزب توده در ایران به دست سیا رسید. سپس سیا فهرست اسامی و جزییات بیشتری را به دست [آیتالله] خمینی رساند. این اقدام سیا علاوه بر اینکه فلج کردن عملیات کا.گ.ب در ایران را دنبال میکرد، پیشکشی برای ‘ابراز حسن نیت ‘ نسبت به رژیم خمینی هم بود.”
به نظر میرسد تائید رسمی برای همکاری با سیا جهت انتقال اطلاعات کوزیچکین به رژیم ایران احتمالا توسط نخست وزیر وقت بریتانیا مارگارت تاچر، وزیر امور خارجه فرانسیس پیم و کالین فیگرز رئیس امآی۶، گرفته شده باشد.
این اطلاعات که توسط یک رابط پاکستانی به نمایندگان ایران تحویل داده شد، ظاهرا بهانه لازم برای حمله به حزب توده ایران را در اختیار مقامات وقت ایران گذاشت.
حمله به حزب توده
هرچند در اسناد منتشر شده نامی از مذاکرهکنندگان ایرانی برای دریافت اطلاعات کوزیچکین نیست، اما به نظر میرسد رابطین بین ایران و سازمانهای جاسوسی غربی، حبیبالله عسگراولادی و جواد مادرشاهی از اعضای حزب موتلفه اسلامی بودهاند. اکبر هاشمی رفسنجانی در بخشی از خاطراتش در ۵مهر سال ۱۳۶۱مینویسد: “عصر مهندس جواد مادرشاهی و حبیبالله عسگر اولادی که برای گرفتن اطلاعات از فردی مطلع به پاکستان رفته بودند، آمدند و مطالب جالب و مفیدی که از او گرفتهاند – درباره عملکرد کا.گ.ب و حزب توده و سیاست آینده شوروی در ایران – گزارش دادند.”
هرچند خبر فرار کوزچکین به غرب به اعضای رهبری حزب توده هم رسیده بود اما نورالدین کیانوری، دبیر اول وقت حزب معتقد بود که اطلاعات او چندان اهمیتی نداشته و خطری برای فعالیت این حزب ندارد.
در همان مقاله واشنگتن پست آمده است: “گزارشهایی از تدارک یورش گسترده به خود حزب توده هم رسیده بود، اما رهبران حزب نمیدانستند که سازمان سیا هم در این تدارک دست داشته است.”
سرانجام در “حمله اول” با اسم “امیرالمومنین” به حزب توده، روز ۱۷ بهمن ماه ۱۳۶۱، نورالدین کیانوری و ۴۰ تن از اعضای برجسته این حزب دستگیر شدند.
سپس در ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ در عملیاتی با اسمی مشابه حدود ۷۰۰ تن دیگر از اعضای باقیمانده رهبری و اعضای سازمان مخفی حزب به بهانه مقابله با طرح کودتای نظامی دستگیر شدند و این دستگیریها تا ماههای بعد هم ادامه داشت.
روز ۱۰اردیبهشت ۱۳۶۲ “اعترافات” تلویزیونی نورالدین کیانوری و محمود بهآذین از تلویزیون ایران پخش شد. آنها در این برنامه تلویزیونی به آنچه جاسوسی برای شوروی، برخوردهای منافقانه با نظام جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف و طرح کودتا خوانده شد، “اعتراف” کردند.
آقای کیانوری ۷ سال بعد، در نامهای از زندان به آیتالله خامنهای نوشت که او و مریم فیروز برای اعتراف کردن، به شدت شکنجه شده بودند.
رویکرد مقامات غربی به سرکوب حزب توده
مدارک منتشر شده نشان میدهد، نیکولاس بارینگتون رئیس بخش حفاظت منافع بریتانیا در تهران، همزمان با شروع و ادامه سرکوبها در ایران، در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۲ با یک مقام ارشد ایرانی دیدار کرده که به دنبال یافتن دیدگاه بریتانیا درباره “اقدامات دولتش علیه حزب توده” بوده است. مقام ایرانی به آقای بارینگتون خاطر نشان کرده بود که یکی از اعضای قدیمی حزب که اعتراف کرده است، پیش از این ۲۴ سال را در زمان شاه زندانی بوده است. بنا به گفتۀ این مقام ارشد، این زندانی در رژیم شاه “علیرغم همۀ شکنجههای ساواک” هیچ چیزی را فاش نکرده بود.
بارینگتون در جواب میگوید: “گفتم، کمی به شوخی، احتمالا شکنجههای جمهوری اسلامی از شاه موثرترند.”
در این زمان، بارینگتون و دیگر مقامات بریتانیا به خوبی از شکنجههای زندانهای جمهوری اسلامی آگاه بودهاند. در همان روز دیدار با مقام ایرانی، بارینگتون وزارت خارجه در لندن را از “انهدام حزب توده” باخبر کرد.
او نوشته است: “اعتقاد کامل دارم که بعضی (اعضای حزب توده) تا همین حالا اعدام شدهاند و باقی نیز به زودی اعدام خواهند شد.” همچنین اضافه کرد: “بدون شک به حسابها پرداخته خواهد شد و برخی از نسبتا بیگناهان همراه گناهکاران مجازات خواهند شد.”
پیش از این، در بهمن ماه ۱۳۶۱ و پس از دستگیری برخی از رهبران و اعضای حزب توده، بارینگتون نوشته بود: “به نظر میرسد عزم رژیم برای ریشهکن کردن حزب توده بسیار جدی است.” همچنین در آوریل ۱۹۸۳، بارینگتون به واسطه یک دیپلمات مجارستانی باخبر شده بود که صدها عضو حزب توده در زنداناند که انتظار میرود در دادگاه نظامی محاکمه بشوند.
بارینگتون نه تنها از اقدامات رژیم ایران نگران نبوده، بلکه به آن به چشم یک فرصت نگاه میکرد. او نوشت که روسای همسایگان اروپایی “احساس میکنند که اکنون برای اروپای غربی و کشورهای همفکر آنان زمان آن است که خطوط ارتباطی خود با ایران را باز نگه دارند.”
در پروندههای به دست آمده، هیچ مدرکی به جز موافقت بریتانیا با این سرکوب یافت نشده است.
بارینگتون بعدتر در خاطرات خود نوشت: “باید درآمد کسب میکردیم” در ایران، جایی که “بخش مهمی از کار ما حفظ رابطه تجاری بریتانیا با ایران و ترویج صادات است.”
در ژوییه ۱۹۸۳، کریس راندل، یکی دیگر از مقامات بریتانیایی در تهران، به وزرات امور خارجه بریتانیا اعلام کرد که “برخی اعضای عادی حزب توده اعدام شدهاند و شایعاتی مبنی بر حجم گستردهتری از اعدامها وجود دارد.”
پروندهای بدست آمده از سفارت بریتانیا در مسکو به گزارشی از روزنامه پراودا -روزنامه رسمی اتحاد جماهیر شوروی- اشاره کرده که ادعا میکند اعترافات “با متدهای مشابه گشتاپو، ارث رسیده از ساواک بدست آمده بودند.”
به نظر میرسد یکی از اهداف سازمانهای جاسوسی غربی از حمایت از سرکوب و پخش اعترافات سران حزب توده نه فقط در رابطه با ایران که به نوعی تحت تاثیر قرار دادن سایر احزاب کمونیست دیگر کشورهای خاورمیانه نیز بوده است.
بارینگتون در می ۱۹۸۳ با اشاره به سرکوب حزب توده ایران، به وزرات امور خارجه بریتانیا نوشت: “یک نقطۀ عطف بزرگ در روابط ایران و شوروی بدست آمده و همچنین شاید در تاریخ احزاب کمونیست خارج از کشور.”
رئیس بخش خاورمیانه و شمال آفریقا در دفتر وزارت امور خارجه، الیور مایلز اشاره کرده بود که این “اعترافات” تلویزیونی ممکن است برای بریتانیا سودمند باشند: “کاملا ممکن است ارجاعاتی/اشارههایی به احزاب دوست در کشورهای دیگری وجود داشته باشند که شاید بتوانیم از آنها استفاده کنیم.” مایلز همچنین نوشته: “لیبی و الجزایر هم با ایران روابط قابل قبولی دارند و این احتمال وجود دارد که چیز جالب توجهای هم ممکن است از این پیوند حاصل شود.”
اسناد منتشر شده حاکی از آنند که حمایت بریتانیا برای سرکوبی حزب توده را نمیتوان تنها به عنوان اپیزودی از جنگ سرد برای مقابله با نفوذ شوروی توضیح داد.
علاوه بر دشمنی ویژه حکومت نوپای ایران با کمونیسم، حمله شوروی به افغانستان در سال ۱۳۵۸ و حمایتهای نظامی شوروی به عراق هم موجب بروز اختلافات جدی بین ایران و شوروی شده بود.
بارینگتون در جولای ۱۹۸۲ -در زمانی که کوزیچکین در لندن در حال انتقال اطلاعات بود- در نامهای گفته است: “روسها آمادهاند که خود را به بیخیالی زده و حزب توده را بپیچانند.”
سرانجام دستگیریها
پس از دستگیری نزدیک به هزار نفر از اعضای حزب توده، در نهایت در پائیز و زمستان ۱۳۶۲ بیش از یک صد نفر از اعضای شبکه مخفی و نظامی حزب توده در دادگاه نظامی محاکمه شده و در این دادگاهها ۱۰ نفر به اعدام، ۶ تن به حبس ابد، ۱۲ نفر به حبسهای پانزده تا سی سال، ۱۹ نفر به زندانهای هشت تا چهارده سال، ۸ تن تا هفت سال، ۳۰ تن تا پنج سال و ۱۳ تن به کمتر از پنج سال محکوم شدند. گروهی از محکومین از جمله شاخه نظامی حزب در بهمن ۱۳۶۳ اعدام شدند. چندین تن از اعضای این حزب زیر شکنجه کشته شده و بیش از یکصد نفر از زندانیان تودهای نیز در قتلعام تابستان ۱۳۶۷ اعدام شدند.
- محمد ریشهری؛ ‘دسیسهگر’ فراموش شده دهه شصت
هرچند خود کوزیچکین در خاطراتش نقش خود در دستگیری اعضای حزب را انکار کرده و میگوید: “بالاخره مقامات ایران ضربه خود را وارد آورده و همه اعضای کمیته مرکزی حزب توده دستگیر شدند. در آن زمان مطبوعات غرب مسئولیت این کار را به گردن من انداختند. ولی من مطمئنم که چه من به غرب پناه میبردم و چه نه، سرنوشت حزب توده دقیقا یکسان بود.”
هرچند بسیاری از تحلیلگران سرکوب حزب توده -مانند سایر احزاب و گروههای مخالف رژیم نوپای ایران- را امری گریزناپذیر میدانند اما با توجه به مدارک منتشر شده میتوان گفت، همکاری سرویسهای اطلاعاتی غرب با ایران، سبب گستردگی این سرکوب و دادن بهانههای لازم به سران وقت ایران برای هرچه سریعتر و خشونتبارتر کردن این سرکوب بوده است.