فرخ حیدری : هرچند در وطن فروشی و خام طمعی و خونخواری آخوندها هیچ تردیدی نیست ولی سوالی که هنوز بی جواب مانده اینست که در چهارچوب سیاست مماشات دولت امریکا و دیگر قدرتهای غربی و در جریان «تانگوی هسته ای» با ملاهای نفتی، تا کی و تا کجا پرنسیب های حقوق بشری لگدمال میشوند؟
سرانجام بعد از ۱۱۰ روز سکوت، بالاخره منابع اطلاعاتی امریکایی، چشم بسته غیب گفتند! بنوشته روزنامه معتبر “واشنگتن پست” و به نقل از یک مقام رسمی اطلاعاتی امریکا، رژیم ایران در ماجرای کشتار مخالفین ایرانی در اشرف و ربودن هفت تن از آنان در روز اول سپتامبر امسال، دخالت و نقش اصلی داشته است.
پیش از این در مقاله « شنود، سکوت، مماشات» ضمن بیان برخی حقایق غیرقابل انکار، توضیح داده شد که مقامات اطلاعاتی و سیستم امنیتی امریکا حتی اگر پیشاپیش از طراحی آن حمله مطلع نشده بودند، بطور قطع بعد از وقوع جنایت، از طریق ابزارهای فوق پیشرفته الکترونیکی و بطور خاص شنود صوتی و تصویر برداری ماهواره ای، در جریان دقیق ماوقع قرار گرفته اند.
البته از اینکه منابع اطلاعاتی امریکا حتی با تأخیر بسیار، بخشی از وقایع را در این باره رسمآ گزارش کردند و حقایقی را روشن نمودند باید خرسند بود. ولی در یک “فلاش بک” و نگاه دوباره، هر ناظر بیرونی با کمی تأمل بلافاصله به این نتیجه میرسد که در متن این گزارش تا آنجا که به نقش عوامل تروریست جمهوری اسلامی در ارتکاب آن “جنایت جنگی” مربوط میشود هیچ نکته جدید و نادانسته ای وجود ندارد و تقریبآ تمامی کارشناسان حرفه ای و حتی ناظرین بیطرف و معمولی هم از همان اول چنین برآوردی را از صحنه عملیات “اعدام دسته جمعی” پناهندگان بیدفاع داشتند.
پس این سکوت طولانی و بحث برانگیز مقامات اطلاعاتی امریکا که اتفاقآ از همان ساعات اولیه، بخاطر مجموعه امکانات و ارتباطات تکنیکی و سیاسی و حضور میدانی، طبعآ روشن ترین و دقیقترین تصویر را از آن فاجعه انسانی در اختیار داشتند، چه دلیل یا معنایی میتوانست داشته باشد؟ پاسخ به این سوال در گرو واکاوی نکات متعددی است که شاید زنجیره ای از حلقات و حقایق ناگفته و یا نانوشته دیگری را پدیدار و از پرده برون کند.
برای یافتن پاسخ سوال کلیدی فوق، وقتی یکبار دیگر متن مصاحبه آن مقام امنیتی ناشناس ولی کاملآ مطلع امریکایی را بخوانیم به دو جمله ظاهرآ حاشیه ی و “فرعی” برمیخوریم که چه بسا علت “اصلی” انتشار این گزارش در شرایط فعلی باشد. اول اینکه نیروهای رسمی دولت عراق نقش مستقیمی در شلیک و کشتار نداشتند و دوم اینکه هفت گروگان اشرف به ایران فرستاده شده اند.
آیا واقعآ هدف اصلی از انتشار این گزارش، روشن کردن “تمام حقیقت” است و یا اینکه قرار است با بیان برخی واقعیات، بخشهای حساس دیگری از حقیقت کتمان شود؟ چطور است که بعد از سه ماه و نیم تعلل، بناگاه منابع اطلاعاتی امریکا کشف میکنند ماموران مسلح دولت عراق نقش مستقیم در کشتار نداشتند؟ اگر اطلاعاتشان از صحنه عملیات اینقدر دقیق است پس چگونه است که در ارزیابی خود، از همدستی آشکار نیروهای امنیتی عراق با مهاجمین برای ورود به داخل محوطه محصور اشرف، و حدود سه ساعت عملیات کشتار و تیر خلاص زدن و تخریب و انفجار و بعد هم ربودن هفت نفر از ساکنان در روز روشن و در جلوی چشم نیروی نظامی دولت عراق، بسادگی میگذرند؟ آیا تبانی و مشارکت در جنایت معنی دیگری دارد؟ راستی این گزارش اطلاعاتی امریکا چه توضیحی برای گزارش مضحک و رسمی دولت “قانون” در عراق دارد که مدعی شده ساکنان اشرف توسط هفت نفر از خودشان که حالا مفقود شده اند کشته شده اند!؟
در کمپ کاملآ محاصره شده ایی که حتی ورود یک روباه در شب نمیتوانست از چشم نیروهای نظامی عراق دور بماند، آیا اساسآ ارتکاب چنین جنایتی در آن ابعاد و با این بازتاب و تبعات قابل پیش بینی، امکان داشت بدون تائید نخست وزیر نوری مالکی که همزمان مسئولیت وزارت خانه های دفاع و امنیت و کشور را نیز داراست، اتفاق بیافتد؟ بقول شهردار رودی جولیانی، بی اطلاعی دولت عراق از آنچه در اشرف رخ داده به یک “جوک” مسخره شبیه است.
روشن است که هم خامنه ای و هم مالکی و هم جناح “ایران گیت” در امریکا و البته دلالان بین المللیPetro-Dollar ، ترجیح میدادند تمامی اخبار کشتار اشرف، همانجا گم و گور و دفن میشد و با کمترین انعکاس، موضوع ختم به خیر و مختومه میگردید. ولی اعتراضات طیف گسترده ایرانیان شریف و شخصیتهای مطرح بین المللی و بخصوص اعتصاب غذای جانکاه مجاهدین و یارانشان که بیش از ۱۰۰ روز ادامه داشت، اساسآ این موضوع حساس حقوق بشری را، جهانی و سیاسی کرد بطوریکه اربابان بی مروّت دنیای سود و سرمایه نیز دیگر نمیتوانند براحتی از کنار آن بگذرند.
تردیدی نیست که مقامات امریکایی قصد تبرئه مالکی از این جنایت شنیع را دارند بخصوص در شرایطی که در خود امریکا نیز از جوانب مختلف و از طرف شخصیتهای برجسته سیاسی و نظامی، بطور روزافزونی انگشت اتهام به طرف مالکی و دولت ناکارامدش نشانه میرود. البته دیگر کمتر کسی در امریکا از وابستگی نوری المالکی به ملاهای ایران بی اطلاع است ولی سوالی که اتفاقآ بیشتر به ذهن خطور میکند اینست که آیا دولت امریکا در مورد مدارا با مالکی و تبرئه وی از جنایت کشتار در اشرف، همانند وقایع سوریه، در واقع دارد خطوط قرمز ملاهای تهران را رعایت میکند؟ آیا این هم بخشی از توافقات پشت پرده در دیدارهای پنهانی اوایل امسال و یا مذاکرات رسمی اخیر در ژنو بوده است؟
راستی چطور شد که بناگاه مقامات اطلاعاتی امریکا همزمان با گزارش اخیر جریان حمله به اشرف، کشف کردند که هفت گروگان اشرفی به ایران فرستاده شده اند؟ تا همین چندی پیش که مقامات وزارت خارجه امریکا در مقابل سوالات متعدد اعضای کنگره و سنای امریکا و دیگر شخصیتهای سنگین وزن سیاسی و نظامی و اطلاعاتی سابق امریکا، و نهادهای حقوق بشری و وکلای مجاهدین، از محل نگهداری و هویت ربایندگان و سرنوشت گروگانها ابراز بی اطلاعی کامل میکردند. حتی تا چهار هفته پیش که اطلاعیه رسمی “شورای ملی مقاومت ایران” بر حضور گروگانهای ربوده شده در خانه های امن داخل منطقه سبز بغداد تصریح میکرد، باز هم مقامات وزارت خارجه امریکا ابراز بی اطلاعی میکردند.
با این حال در جریان استماع کنگره امریکا که هفته گذشته با حضور وزیر خارجه “جان کری” انجام میشد اتفاق غریبی افتاد. آقای وزیر خارجه در مقابل خانم “رز لهتینن” رئیس کمیسیون کنگره، که در مورد محل نگهداری و سرنوشت هفت گروگان ایرانی، او را مستقیمآ مورد سوال قرار داده بود، برخلاف معمول ابراز بی اطلاعی نکرد و انگار که برای اولین بار است با چنین سوالی مواجه میشود، برای لحظاتی به سمت مشاورش چرخید و بعد از مشورتی کوتاه رو به پنل اعضای کنگره اظهار داشت که پاسخ به این سوال را در جلسه محرمانه خواهد داد!
بعد از یک صد روز سکوت و اعلام بی خبری غیرموجه و غیرمسئولانه، آیا آن رویکرد و ژست دیپلماتیک وزیر خارجه در جلسه استماع کنگره، مقدمه چینی گزارش اخیر مقامات اطلاعاتی در مورد سرنوشت هفت پناهنده “حفاظت شده” ایرانی نبود؟ آیا بدین وسیله میخواهند موضوع را تمام شده قلمداد کنند و در واقع “سوت پایان” زندگی هفت انسان آزادیخواه را بی سر و صدا بصدا درآورند؟ آیا در تمام این مدت منتظر بودند که الزامات انتقال و توافقات و معاملات مربوطه بخوبی پیش برود تا بعد اعلام کنند؟ از کجا معلوم که هنوز عملیات استرداد انجام نشده باشد و بدین وسیله پیشاپیش قصد خنثی کردن تبعات آتی و تخفیف فشارهای داخلی و بین المللی را نداشته باشند؟
راستی در این میان چگونه است که نام رابرت لوینسون مامور مفقود سیا و جریان ربوده شدن چند سال پیش او در کیش و محل احتمالی نگهداری وی سر زبانها افتاده است؟ بخصوص اینکه وزیر خارجه ملاها با ظرافت خاصی ضمن ابراز بی اطلاعی از وضعیت وی امکان حضور او را در داخل خاک ایران رد نکرده است! صاحب نظران بخوبی با زبان معنی دار کارگزاران رژیم اسلامی در امورات مربوط به «صنعت گروگانگیری» از دیرباز آشنا هستند!
حالا آیا قرار است در ازای آزادی محتمل لوینسون و یا تعیین تکلیف او، هفت رزمنده آزادی با ملاهای تبهکار تاق زده شوند؟ آیا تاجران نفت و خون در این “دهکده جهانی” فکر فردا، و روز روشن شدن حقایق را نیز کرده اند. روزی که نه از تاک ملایان نشان خواهد ماند و نه از چاه نفت مفت شان. البته در وطن فروشی و خام طمعی و خونخواری آخوندها هیچ تردیدی نیست ولی سوالی که هنوز بی جواب مانده اینست که در چهارچوب سیاست مماشات دولت امریکا و دیگر قدرتهای غربی و در جریان «تانگوی هسته ای» با ملاهای نفتی، تا کی و تا کجا پرنسیب های حقوق بشری لگدمال میشوند؟
فرخ حیدری
۲۳ دسامبر ۲۰۱۳
HeidariFarrokh@gmail.com
www.farrokh-heidari.blogspot.com