دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۲ – IranSOS – روز بیست و هشتم بهمنماه برای آنها که در وزارت نفت کار میکنند، روز متفاوتی بود. این تفاوت را تنها بازدید سرزده رئیسجمهور رقم نزد. خودسوزی مردی در ورودی این وزارتخانه سبب شد که نهتنها وزارت نفت اطلاعیهای رسمی در این خصوص منتشر کند بلکه وزیر نفت نیز در صفحه فیسبوک خود توضیحی در این مورد بدهد.
به گزارش ایسنا، درباره چرایی بروز این اتفاق حرفهای فراوانی گفته شد. از درخواست برای بازنشستگی پیش از موعد تا تلاش برای حفظ خانه سازمانی. مهدی – ح فرزند دوم این مرد، در گفتوگو با «قانون» ضمن تشکر از پیگیریهای وزارت نفت برای درمان پدرش توضیحاتی را درباره وضعیت خانوادهاش داد اما از اعلام دلیل اصلی خودسوزی وی خودداری کرد و حاضر نشد به بسیاری از سوالات پاسخ بگوید. این گفتوگو در پی میآید:
چطور از ماجرای خودسوزی پدرتان خبردار شدید؟
با تلفن همراه پدرم تماس گرفتیم. فرد دیگری پاسخ داد و برایمان توضیح داد که چه اتفاقی افتاده است.
چه مدت از حادثه گذشته بود؟
فکر کنم یک ساعت بود.
متوجه شدید همان روز رئیسجمهور از وزارت نفت بازدیدی سرزده داشت؟
برادرم در سایتها به دنبال خبر میگشت که متوجه شدیم همان روز رئیسجمهور هم به وزارت نفت رفته است البته حتی کارکنان نفت هم از این موضوع خبر نداشتند، چه برسد به پدر من.
وضعیت روحی پدرتان چگونه بود، تصور میکردید که دست به چنین کاری بزند؟
به هیچ وجه. اتفاقا در برخی سایتها و خبرگزاریها نوشتهاند پدر من مشکل روحی و روانی داشته است. من همین جا صراحتا این موضوع را تکذیب میکنم.
پس چه شرایطی سبب شد دست به چنین کاری بزند؟
من ترجیح میدهم در این مورد صحبت نکنم.
هیچ وقت پدرتان با شما درباره خودکشی حرف زده بود؟ افسردگی یا ناراحتی خاصی داشت؟
هیچ وقت. من اصلا نمیدانم این خبرها که پدر من بیماری روحی داشته است، از کجا درآمده است. نوشته بودند پدر من بازنشسته است. اتفاقا پدر من بازنشسته نبود. از سال ۱۳۸۶ به دلیل جانبازی، ایشان «حالت اشتغال» داشتند. یعنی همردیف با یک فرد شاغل به حساب میآمدند. ما هم حدود سی سال است که در یک خانه سازمانی زندگی میکنیم. موضوع اصلا تخلیه خانه سازمانی نبود چون پدر من هنوز بازنشسته نشده بود.
نظرش درباره مرگ چه بود؟
کلا در این مورد زیاد حرف نمیزد. من واقعا اطلاع ندارم. وقتی کسی فوت میکرد، متاثر میشد اما تاثرش غیرعادی نبود. مرگ اصلا دغدغه ذهنیاش نبود که بخواهد در موردش صحبت کند.
پدرتان، پدر سختگیری بود؟
به هیچ وجه.
در برابر مشکلات غالبا چه رفتاری داشت؟ سعی میکرد با مشکلات مقابله کند یا تسلیم می شد؟
واقعا مظلوم بود. من همین را میتوانم بگویم که واقعا پدرم آدم مظلومی بود. میتوانید بروید از محل کارش تحقیق کنید. از همکارانش بپرسید. مطمئنم خیلیها این حرف من را تایید میکنند.
واکنش همکاران پدرتان به این اتفاق چه بود؟
ما هنوز به شهری که پدرم در آن کار میکرد نرفتهایم اما در تماسی که داشتند همه ابراز تاسف کردند و شوکه شده بودند. پدرم در گچساران کار میکرد اما ما فعلا دزفول هستیم.
احتمال چنین رفتاری از سوی پدرتان را میدادند؟
اصلا. آنها هم میگفتند فکر نمیکردیم چنین اتفاقی رخ بدهد.
ببینید، اخبار ضد و نقیضی درباره مشکل پدر شما منتشر شد. میگفتند ایشان جزو کسانی بوده که نمیخواسته خانه سازمانی را تخلیه کند و بعد هم گفتند درخواست بازنشستگی پیش از موعد داشته است. دوست ندارید شفاف درباره مشکل صحبت کنید؟
مشکل پدر من هیچ کدام از اینها نبود. او ۳۶ سال بود که در صنعت نفت خدمت میکرد پس طبق قانون میتوانست از امکان بازنشستگی استفاده کند. در ضمن ما هنوز در خانه سازمانی زندگی میکنیم و اصلا اخطاری بابت تخلیه این خانه سازمانی نگرفتهایم اما واقعا نمیتوانم درباره این موضوع حرف بزنم. شرایط روحی خوبی ندارم. باور کنید یک ماه و نیم قبل که حس میکردم فشار روی پدرم سنگین است، هشدار دادم و نامهای را به یک خبرگزاری فرستادم اما آنها نامه را منتشر نکردند.
یعنی یک ماه و نیم قبل حس میکردید پدرتان به مرز خودکشی رسیده است؟
اصلا. من هنوز هم فکر میکنم پدر من قصد خودکشی نداشت.
اما پدر شما بنزین خریده و با خودش به داخل وزارتخانه برده است. میگویند وقتی درخواست دیدار وزیر را داده و به او گفتهاند درخواست کتبی بدهد، از گیشه دور شده، بنزین را روی شانههایش ریخته و کبریت زده است. این به معنای قصد قبلی نیست؟
من فکر میکنم او حتی وقتی میسوخت هم فکر نمیکرد ماجرا منجر به مرگش شود.
شما فیلم ضبطشده این اتفاق را دیدهاید؟
خیر. من جرات دیدن این فیلم را ندارم.
گفتید پدرتان جانباز بود. نوع جانبازی وی چه بود؟
وی جانباز اعصاب و روان بود. در این مورد هم خیلیها دروغ نوشتند. نوشتند پدر من جانباز ۴۵ درصد بود. در حالیکه جانباز ۳۰ درصد بود.
شاید به همین خاطر یعنی نوع جانبازی مطرح شده است که ایشان مشکل روحی داشتند؟
اگر کسی یک مدرک آورد که در این ۱۰ سال پدر من دارو مصرف میکرده یا یک نسخه پیدا کند، من حرفش را میپذیرم. جانباز اعصاب و روان بودن به این معنا نیست که وی مشکل روحی و روانی داشته است. وی به خاطر نوع رفتار خانواده به تعادل رسیده بود و حتی نیازی به دارو نداشت.
پدر شما چه سالی جانباز شد؟
فکر کنم سال ۶۲ یا ۶۳ بود اما از سال ۷۱ به بعد دنبال تکمیل مدارک جانبازیاش رفتند.
پدر شما هم قبلا خواستار دیدار با وزیر نفت شده بود؟
تا جایی که من اطلاع دارم میخواسته با مدیران ارشد نفتی صحبت کند.
چه زمانی؟
در دولت قبلی. زمان وزارت آقای قاسمی بود اما آن زمان هم موفق نشده بود با وزیر دیدار کند.
مشکل پدر شما چه بود که فقط باید با وزیر دیدار میکرد؟
یک مشکل کاملا پیچیده.
مشکل سیاسی داشتند؟
اصلا. به هیچ وجه. اما خب فشار آنقدر رویش زیاد شد که این تصمیم را گرفتند.
مشکل مالی بود یا غیر مالی؟
بگذارید در این مورد سکوت کنم.
درگیر پرونده مالی شده بودند؟
نه اصلا. این هم صحت ندارد.
فکر میکنی مشکل پدرت ارزش جانش را داشت؟
من نمیتوانم به این سوال جواب بدهم اما خب وی در یک لحظه این تصمیم را گرفته است.
کسی که بنزین را با خود میبرد حتما قصد قبلی داشته است.
نه، او میخواست از بنزین برای تهدید استفاده کند.
کلا اهل تهدید کردن بود؟
خیر. اصلا اهل تهدید نبود.
در چه موقعیت روحی خانواده را ترک کرد؟
موقعیت معمولی. مثل همیشه.
شرایط روحیاش عادی بود؟
بله. مثل همیشه بود.
گفت برای چه کاری میرود؟
گفت میروم مشکل را پیگیری کنم. خودمان او را به فرودگاه رساندیم. پروازش ساعت ۱۱:۵۵ بود. روز یکشنبه جای دیگری کار داشت و دوشنبه به وزارت نفت رفت که آن اتفاق افتاد. حالا هم من از طرف خانوادهام تقاضا دارم با توجه به اتفاقی که افتاده است و ابعاد مشکل پدرم، با وزیر نفت و وزیر کشور دیداری داشته باشم. ابعاد موضوع به جاهایی برمیگردد که من نمیتوانم دربارهاش صحبت کنم.