یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۳ -IranSOS- «عبدالغني حسين زاده» فوتباليست قديمي مازندران و همسرش آن روز صبح که قاتل فرزندشان را بخشيدند، روابط انساني جهان را معني ديگر دادند. آن روز صبح که هيچ کودکي به تماشاي اعدام کسي ننشست تا در بازي هاي کودکانه اش خود را حلق آويز خشونتي کند که دارد لابه لاي زندگي همه لانه مي کند. آن ها کودکان شهر نور را نجات دادند، کودکان مازني را زندگي بخشيدند و کودکان ايراني را با جور ديگري از زندگي آشنا کردند.
به گزارش روزنامه ایران٬ زهرا کشوری در ادامه این مطلب مینویسد: آن روز صبح که مادري سوگوار در غم از دست دادن فرزندش، ريز ريز دلتنگي اش را روي شانه مادر ديگر گريه کرد. مادر ديگري. مادر ديگري که فرزندش را از پاي دار به او برگرداندند و او ريز ريز قدرداني اش را در آغوش مادر غمديده ديگر گريست. دو مادر در آغوش هم. يکي فرزند از دست داده و يکي فرزندش به آغوش او برگردانده شده. آن روز که خانواده حسين زاده صبح نور، را نوري ديگر بخشيدند.
آن روز صبح که حتي تماشاچي ترين تماشاچيان اعدام خوش و خرم به خانه برگشتند. برگشت پايان کار نبود. جاني که خانواده حسين زاده بخشيدند در رگ هاي جامعه تزريق شد و خوني تازه به زندگي ها داد. عکس دو مادر در آغوش هم در شبکه هاي اجتماعي دست به دست گشت. دو مادري که مادربودن را خوب مي فهمند.
پدري که پدر بودن را خوب مي فهميد. آن ها خيلي چيزها را معني کردند. بي نهايت گذشتن را جلوي چشم همگان به تماشا گذاشتند بي نهايت. همگاني که ممکن است آن روز صبح براي تماشاي يک اعدام از سر بيکاري از خانه بيرون زده باشند، اما وقتي به تماشاي طلوع خورشيد نشستند کسي ديگر شده بودند. قاتل حسين زاده درست زماني بخشيده شد که خبر توقف اعدام «ريحانه جباري» هم اميد را به خانه خيلي ها آورد. بخشيدن؛ بخشيدن کار بزرگي است. هيچ کس نمي تواند خود را به جاي پدر و مادري بگذارد که دو فرزندش را يکي در تصادف و ديگري را در نزاع از دست داده است؟ اعدام ريحانه عقب افتاده با يک پرونده عجيب. پرونده اي که وقتي در ميان دهان ها مي چرخد و در شبکه هاي اجتماعي به نگارش درمي آيد قلب خانواده «سربندي» را به درد مي آورد. آن ها هم پدرشان را از دست داده اند و هم شايعات دارد جانشان را مي گيرد. در صورتي که هيچ کس از همه ماجرا خبر ندارد.
ريحانه جرم را قبول دارد. مانند قاتل فرزند خانواده حسين زاده. خانواده اي که در يک تصادف فرزند ديگرشان<حسين> را از دست داده اند. دو فرزند پسر خانواده حسين زاده رفته اند، چه مي توان گفت؟ فقط سرتعظيم بايد جلوي اين خانواده فرود آورد. اما آيا اگر خانواده سربندي ها نخواهد ريحانه را ببخشند، بايد با شايعات به جان آن ها افتاد؟ اصلاً مي شود با شايعات به جان آبروي خانواده اي افتاد و بعد از آن ها خواست تا قاتل پدرشان را ببخشند. شايعات و قدم هاي اشتباهي که ممکن است رسانه ها و شبکه هاي اجتماعي بردارند. فکر کنيم و از خدا بخواهيم روح همه درگذشتگان را آرام کند. همان طور که اين روزها خيلي ها براي آرامش روح سربندي دعا مي کنند. به خاطر شايعات معذرت خواهي کنيم. بخشيدن کار سختي است. گذشت از قاتل کارسختي است. اصلاً کار سختي است که وقتي مي بخشي بزرگ مي شوي.
امتحاني سخت و نفسگير است که وقتي مي بخشي تکثير مي شوي. آنقدر تکثير مي شوي که پدر رضايي که قاتل فرزند خود يعني« صفر» را بخشيده هم براي آرامش روح سربندي دعا مي کند. پدر رضايي؟! پدري ديگر هم به همين نام در کهگيلويه و بويراحمد فرزندي را از دست داده است. حالاطناب دار چند سالي است به انتظار «اسعد تقي زاده» محيط بان دنا نشسته است. سخت است دور گود نشستن و از بخشش گفتن. اما آن کار سخت را خانواده حسين زاده انجام داد. تمام قد جلوي بزرگي شان زانو مي زنيم.