‎‎ محمد مصطفایی: پاسخی جامع به ابهامات پرونده ریحانه جباری

‎یکشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۳ -IranSOS- محمد مصطفایی وکیل پیشین ریحانه جباری٬ در تارنمای سازمان مدارای جهانی در ارتباط با  مسایلی که علیه ریخانه جباری در برخی از رسانها منتشر گردیده توضیحات جامعی را نگارده است: پیش اینکه بخواهم وارد جزییات پرونده ریحانه جباری شود و یا اینکه به ابهاماتی که در پرونده مطرح شده است و در روزهای گذشته نیز مسایلی علیه ریحانه در رسانه ها منتشر گردیده پاسخ دهم، نکته ای را در مقدمه به نظر گرامیتان می رسانم. امروز که این مقاله را می نویسم، شرایط ریحانه جباری را به عنوان کسی که طناب دار بر گردنش است و خانواده مرحوم سربندی که اختیار انداختن طناب دار را بر گردن ریحانه دارند را به خوبی درک می کنم.

هر دو قربانیانی بوده اند که ناخواسته وارد ماجرایی شده اند که عاقبتش بسیار دلخراش و غیرقابل تحمل است اما به هر حال تقدیر هر دو چنین بوده است. بنده اولین کسی بوده ام که وکالت ریحانه جباری را پذیرفته و محتویات پرونده وی را ورق به ورق مطالعه کرده ام. در همان شروع وکالتم به کرات از نحوه رسیدگی به پرونده ایرادات حقوقی گرفته و در لوایحی که نوشته بودم تمام ایرادها را ثبت کردم و بسیاری را نیز شفاهی با بازپرس پرونده در میان گذاشتم و امروز بر همان ایرادها مصرم هر چند دست و پایم از دفاع از حقوق موکلینم ناخواسته قطع شده است اما بر خود واجب دیدم که در این پرونده مطالب مهمی را بیان کنم تا شاید جلوی مرگ جوانی که ناخواسته وارد یک بازی مرگ شده است بگیرم و از همین جا، از خانواده مرحوم سربندی عاجزانه التماس می کنم که به دور از هر گونه حاشیه هایی که در این پرونده وجود داشته است، او را نجات دهند.
مطمن هستم که اگر رضایت دهند قهرمان این داستان وحشتناک مرتضی سربندی است.

فردای روز بخشش هزاران نفر برمزار مرحوم سربندی خواهند رفت و برایش فاتحه خواهند خواند و این مرد ماندگار خواهد شد. اما اگر ریحانه را اعدام کنند با توجه به تجربه ای که داشته ام نه تنها هیچ لطفی به مقتول نکرده اند و باعث رنجش هزاران نفر از کسانی که خواهان گذشت بوده اند می شوند، روح مرحوم را مورد عذاب قرار خواهند داد و وجدان خود را در عذاب خواهد بود.

مضاف به اینکه خانواده محترم مرحوم نیز یقین به قاتل بودن ریحانه ندارند.
نکته دیگر اینکه بنده هیچ ارتباطی با هیچ حزب یا نهاد مخالف نظام ندارم و با بسیاری از عملکردهای آنها نیز در استفاده ابزاری از پرونده های حقوق بشری مخالف هستم و هیچ گاه نخواسته ام که این پرونده جنبه سیاسی به خود گیرد.
پیش از اینکه ماجرای پرونده را شرح دهم نظر گرامی شما را به چند نکته مهم که در روزهای گذشته اتفاق افتاده است، جلب می کنم:
ابتدا از صحبت های فرزند مقتول شروع می کنم و سپس اظهارات بازپرس پرونده را که اخیرا با روزنامه اعتماد گفتگو نموده اند را مورد ارزیابی قرار می دهم.
عدم استحقاق مرگ بر اساس اظهارات جلال سربندی:
اگربخواهیمعدالت قضایی را در نظر بگیریم و بر اساس قانون پیش برویم بعد از اینکه آقای جلال سربندی مواردی را در رابطه با پرونده اعلام کردند می بایست جلوی اجرای حکم گرفته شود چرا که ایشان اعلام کرده اند که واقعیت چیز دیگری است و این احتمال که ریحانه قاتل نباشد وجود دارد. حال سوال اینجاست که دستگاه قضایی چطور می تواند فردی که هنوز مشخص نیست قاتل است و صرفا اقرار به قتل کرده است نه قتل عمد، او را اعدام کنیم.
خبرنگار روزنامه اعتماد از آقای جلال سربندی می پرسد: این آقای «ش» که از آن صحبت می‌کنید چه نقشی در این پرونده دارد؟ فکر نمی‌کنید این فرد از قبل با پدرتان خصومتی داشته؟
و ایشان پاسخ می دهند: ما آقای «ش» را نمی‌شناسیم ولی این فرد عاملی بوده که از زرنگی و توانایی خودش برای اغفال یک دختر ۱۹‌ساله استفاده کرده و این دختر را اغفال کرده و او مغفول وعده ‌و ‌وعید این آقا شده و دست به این کار زده است.

اگر ما قاتل پدرمان را می‌شناختیم حتما او را به سزای عملش می‌رساندیم. مشکل این است که ریحانه نمی‌خواهد واقعیت را بیان کند و هنوز مصر است که دست به این‌کار زده و می‌خواهد که این آقا را پشت پرده نگه دارد و معرفی نکند و شاید فکر می‌کند که این آقا نجاتم می‌دهد حتی اگر من پای چوبه‌دار بروم یا اینکه آنچنان آن آقای «ش» حرفه‌یی برخورد کرده که هیچ اثر و سندی از خودش باقی نگذاشته که ریحانه بتواند او را معرفی و در واقع این موضوع را روشن کند.
در این پاسخ چند نکته مهم وجود دارد که می تواند از جمله موارد اعاده دادرسی باشد.
اول اینکه: آقای شیخی وجود خارجی دارد، اما خانواده مقتول او را نمی شناسند.

در این مورد لازم به توضیح است که بر خلاف ادعاهای بازپرس پرونده، هنوز تحقیق جامعی در رابطه با این موضوع نشده است. در تمام مراحل دادرسی هم ریحانه گفته است که هیچ شناختی از شیخی نداشته است و او دوست مقتول بوده است.
دوم اینکه ریحانه قاتل اصلی نیست و او صرفا به قتل اقرار کرده است اقراری که می تواند با واقعیت منطبق نباشد.
جلال در این گفتگو می گوید:
اگر ما قاتل پدرمان را می‌شناختیم حتما او را به سزای عملش می‌رساندیم.
این جمله بدین معنی است که قاتل مرحوم سربندی شخص دیگری است.
و سوم اینکه: آقای شیخی فردی بوده است که با برنامه ریزی کامل چنین ماجرایی را برای ریحانه و مرتضی درست کرده است و هیچ رد پایی از خود باقی نگذاشته است.
در این گفتگو جلال سربندی اعلام می کند که ریحانه خود قربانی این ماجرا شده است.
حال سوال دیگرم این است که آیا در چنین شرایطی ریحانه مستحق اعدام است؟

پاسخ روشن است ما هرگز نباید فردی را که یقین به گناهکاری اش نداریم اعدام کنیم و این از وجدان و عدالت به دور است.
روزنامه اعتماد همچنین اخیرا با بازپرس پرونده مصاحبه ای داشت است و ایشان نیز به موارد اشاره می کنند که جای تامل دارد. ایشان می گویند:
 اگر اولیای دم خودشان اعتقاد ندارند که ریحانه قاتل است این موضوع از نظر شرعی محل اشکال است چرا که آنها هم باید به این یقین رسیده باشند. البته باز هم در این باره باید دستگاه قضایی اظهارنظر کند اما من در نتیجه تحقیقاتی که انجام دادم تردیدی ندارم.
ایشان نیز اعتقاد دارند که این حکم در نهایت به دلیل اینکه خود شاکی به گناهکار بودن ریحانه اعتقادی ندارد محل اشکال شرعی است و دستگاه قضایی باید تصمیم بگیرد.
ایشان به موارد از جمله اینکه ابهامی در پرونده وجود ندارد، تحقیقات به درستی انجام شده و غیره اشاره کرده اند که در زیر با توجه به دیگر ابهاماتی که وجود دارد سعی می کنم پاسخ قانع کننده ای ارائه دهم.
در سال ۱۳۸۸ لایحه موارد بسیار مهمی را که در پرونده مطرح بود را منتشر کردم و هم اکنون نیز که سالها از انتشار این موارد می گذرد باز هم پاسخ روشنی به ایرادهایی که در پرونده گرفته بودم داده نشده است. به هر حال برای روشن شدن مطلب به موارد بسنده می کنم.
چرا متهم نه مقتول؟
به یقین می گویم که این پرونده هنوز هم ابهام دارد. دادرسی عادلانه ای بر روی این پرونده صورت نگرفته است و اینکه بازپرس پرونده و قضات دادگاه نیز توجه کافی به محتویات پرونده نکرده اند.
در همان زمان به کرات اعلام کردم که تحقیقات صرفا در رابطه با ریحانه صورت می گیرد و هیچ تحقیقی از خود مقتول و شرایط وی نمی شود. علت چیست؟ اما هیچ توجهی به این موضوع نشد. در تمام مراحل تحقیق موضوع قاتل مورد کالبدشکافی قرار گرفت و مقتول به نوعی مغفول ماند.

در تمام مراحل دادرسی تمرکز اصلی بر ریحانه بود. ریحانه چه کرده است، انگیزه اش چه بود و با چه کسانی رابطه داشت و این نوع تحقیق باعث شد بسیاری از واقعیت هایی که در این پرونده وجود دارد نادیده گرفته شود. به هیچ عنوان ارتباطات شخصی مقتول بررسی نشد.

تلفن های همراه وی مورد کنکاش قرار نگرفت. چهره نگاری صورت نگرفت.

مقتول دو تلفن همراه داشت که هر دو به کلی کنار گذاشته شد و تحقیقی در رابطه با این دو تلفن صورت نگرفت و صرفا به تلفن ریحانه بسنده شد که در این تلفن نیز دلایل بسیار خوبی به نفع ریحانه وجود داشت.
اگر از همان ابتدا به تمام جوانب پرونده توجه می شد امروز مطمنا ریحانه پای چوبه دار نمی رفت.

 عدم توجه به اظهارات ریحانه:

ریحانه در مراحل تحقیقات مقدماتی به مطالب بسیار مهمی اشاره کرد که می تواند در تبرئه وی مورد توجه قرار گیرد.

او بارها و بارها داستانی که برایش رخ داد را شرح داد. به کل ماجرا پرداخت. لحظه لحظه بودنش را در این ماجرا به خوبی شرح داد.

تمام این موارد را به بازجویان وزارت اطلاعات هم اعلام کرد. بازجویی هایی هم توسط وزارت اطلاعات صورت گرفت اما در نهایت به آنچه توجه شد، چاقو، سجاده و اقرار ریحانه بود هر چند به اقرارش بر قتل توجه شد اما به ادعایش در رابطه با دفاع مشروع توجهی نشد که این نیز از کوتاهی هایی بود که در پرونده صورت گرفت.
ریحانه در یک مخمصه قرار داشت. هم درگیر کارش بود و دوست داشت که برای خود مستقل عمل کند و رشته ای که مورد علاقه اش بود را به خوبی پیش ببرد و هم اینکه وارد یک ماجرای خطرناک شده بود و احساس خطر می کرد به همین دلیل هم چاقو به همراه داشت تا اگر در شرایط بحران قرار گیرد از خودش دفاع کند.
درست است که بازپرس پرونده زحمات بسیار زیادی روی این پرونده کشید اما تمام این زحمات به سمت ریحانه و محکوم نمودن وی بود به همین دلیل برای تمامی ادعاهای به جا و درست ریحانه، توجیه به میان می آورد.

به عنوان مثال در مورد کاندوم اعلام کرد که شاید خود ریحانه برای اینکه عمل خود را توجیه کند کاندوم را خریده بود در حالی که این طور نبود و مقتول پیش از اینکه وارد منزل عمه اش شود که محل قتل در انجا رخ داده بود جلوی داروخانه نگه داشته بود و از انجا خرید کرده بود.

چرا به چنین خریدی در پرونده توجه نمی شود اما به خرید چاقو توجه خاصی می شود؟ این ها سوالاتی بود که در پرونده هم مطرح شد اما گوش شنوایی وجود نداشت.
نحوه آشنایی مقتول با ریحانه
ریحانه به هیچ عنوان و نحوی مقتول را نمی شناخت تا اینکه در یکی از روزهای اواخر فروردین ماه  سال ۱۳۸۶زمانی که از بستنی ناصر بیرون امد به اصرار وی سوار بر خودروی شخصی است شد. خودروی مقتول یک تویوتای کمری مشکی بود که می توانست جلب توجه کند.

ریحانه به اصرار برای رساندش به منزلشان توسط مقتول سوار بر ماشین کمری مشکی رنگ می شود. او نمی دانست که مقتول مجرد است یا متاهل. نمی دانست که مقتول شغلش چیست و نمی دانست که شیخی چه کسی است. اما نادانی می کند و سوار بر خودرو می شود.

در هیچ جای پرونده این سوال به میان نیامد که چرا مقتول ریحانه را سوار بر خودرو کرد؟

چطور شد که ریحانه سوار بر خودرو شد؟

انگیزه مقتول چه بود؟

انگیزه شیخی چه بود؟

چرامقتول تلفن خودرابه ریحانه می ده؟

چرامقتول با وی تماس می گیرد؟ و صدها چرای دیگر؟ ….

اما برای محکوم کردن ریحانه صدها سوال می شود؟

چرا سوار خودرو شده است؟ چطور با مقتول آشنا شده است؟

چرا با مرد اجنبی ارتباط برقرار کرده است؟ ….
فرض کنیم که ریحانه دختر درستی نبوده است که واقعا چنین فرضی درست نیست.

اما چرا مقتول خواسته است که با ریحانه ارتباط برقرار کند؟ ارتباط مقتول با ریحانه در چه حدی بوده است؟
فرض بگیریم که ریحانه می خواسته با مقتول ارتباط داشته باشد که در چند جای پرونده این موضوع مطرح شده است.

توجه داشته باشید که هر دختری که در سن و سال و شرایط ریحانه در جامعه امروز ایران باشد، می تواند تحت تاثیر  اتومبیل کمری مشکلی، پزشک بودن، محل کار، دادن وعده و وعید برای شغل و … قرار گیرد. ریحانه نیز محصول چنین جامعه ای است.

می توان درک کرد که او نیز برای رسیدن به آینده خوب، آسان ترین و کوتاه ترین راه را که بعضا بهترین مسیر نیست را انتخاب کند.

پرینت پیام های کوتاه ریحانه

هم در پرونده و هم در اظهار نظرهایی که در روزهای گذشته شد موضوع یک پیام کوتاه ریحانه به عنوان دلیل قاتل بودن عمدی وی مطرح شده است. او در پیام کوتاهی به دوستش نوشته است که امشب پدرم را می کشم… این یک پیام شوخی بوده است که هر کسی شاید بارها به فرزندش، پدرش و دوستش گفته و پیام ارسال کرده باشد اما نکته مهم و قابل توجه اینکه چرا به پیام های دیگر ریحانه توجه نشده است.

در روز قتل مقتول پیام کوتاهی به ریحانه ارسال می کند و می گوید: سلام من کوچه درفش هستم، پلاک ۵۲… این پیام چرا ارسال شده است؟ چرا مقتول می بایست به دنبال ریحانه رود؟ چرا بازپرس پرونده از خود سوال نکرده است که چرا این پیام رد و بدل شده است؟

همچنین کارمندان شرکتی که ریحانه در آنجا مشغول به کار بوده است شهادت داده اند که مقتول با خودروی شخصی خود به دنبال ریحانه آمده بود؟ علت چه بوده است؟
دو ساعت پیش از قتل ریحانه که از قبل با مقتول برای انجام کار هماهنگ کرده بود پیامی ارسال می کند و می گوید: منتظر باشم آقای دکتر… ارتباط ریحانه با مقتول کاملا رسمی بوده است و این پیام کوتاه هم نشان می دهد که ریحانه هیچ ارتباط عاطفی با مقتول نداشته است.
چرا نمی بایست در چنین پرونده مهمی به این موارد توجه شود.

آیا این موارد دلیل بر محق بودن ریحانه نیست و چرا نباید دلایل به نفع متهم مورد ارزیابی قرار گیرد.
توقف در مقابل داروخانه
مقتول در سر راه خود از داروخانه واقع در خیابان مفتح مقداری وسایل می خرد که در دو کیسه نارنجی بوده است.

بعدها در بازرسی صحنه جرم مشخص می شود که در میان وسایل خریداری شده، یک بسته کاندوم بوده که کاملا مشخص است چه استفاده ای داشته است.

بازپرس محترم برخلاف همه اصول منطق، اخلاق و حقوق، چون نمی توانسته وجود یک بسته کاندوم در صحنه جرم را نادیده بگیرد، به فرضیه بافی و حدس و گمان متوسل می شود و می نویسد:

“شاید خود متهمه کاندوم های مکشوفه در محل وقوع جرم را جهت انحراف ذهن مقامات رسیدگی کننده در محل قرار داده باشد.”! در حالی که به سادگی می توانست از داروخانه محل نسبت به اجناس خریداری شده توسط مقتول تحقیق به عمل بیاورد.
بازپرس پرونده ادعا می کند که تحقیقات کاملی انجام داده است در حالی که ایشان می توانستند به راحتی و با یک دستور ساده موضوع دارو و کاندوم را نیز مشخص کنند و برای خود فرضیه بافی نکنند.

جالب اینجاست که بازپرس خود اقدام به این می نماید که موضوع خرید چاقو مشخص شود که قتل توسط آن به انجام رسیده اما موضوع کاندوم که ادعای ریحانه بوده است همچنان در هاله ای از ابهام است.
از لحاظ قضایی بازپرس وظیفه داشت که به ادعای ریحانه نیز توجه کند و از داروخانه نزدیک اپارتمان موضوع خرید کاندوم و دارو را مورد بررسی قرار می داد.

داروی موجود در آب میوه یا شربت

از بازرس این پرونده سوال می شود که گفته می‌شود در محل جنایت دو لیوان آبمیوه کشف شد که داخل یکی از آنها داروی بیهوشی بود. تحقیقات شما در این باره به کجا رسید؟

هر چند این موضوع را افراد دیگری نیز مطرح می کنند. ایشان می گویند:
در آبمیوه داروی خاصی نبود. ما از پزشکی قانونی استعلام کردیم. دارویی مسهل بود که ممکن است آبمیوه به لحاظ تغییرات شیمیایی ترکیباتش تغییر کرده باشد. یا عوامل دیگر اما چیزی که استخراج شد این بود که داروی مسموم‌کننده یا بی‌حس‌کننده یا توهم زا در کار نبود.

از طرفی مقدار کمی در حدود ۲ دهم از این آبمیوه نوشیده شده بود که آن هم نمی‌توانست تاثیر چندانی داشته باشد.
این در حالی است که براساس گزارش پزشکی قانونی موجود در پرونده، در یکی از دو لیوان آبمیوه ای که روی میز محل وقوع قتل کشف شده است، داروی دیفنوکسیلات وجود داشته است. این دارو از ترکیبات مرفین و خواب آور است و بسته به میزان آن، عوارضی چون سرگیجه، بی حسی و خواب آلودگی دارد. افراد معتاد از آن برای رفع علائم ترک استفاده می کنند.

نباید فراموش کنیم که مقتول پزشک بوده و به خوبی عوارض داروها و کاربردهای آنها را می شناخته است.
بنابراین باید پرسید: قصد مقتول یا هر کس دیکری از اینکه ریحانه خواب آلوده، گیج و بی حس شود چه بوده است؟
چرا در این مورد بازپرس پرونده باز هم دست به فرضیه بافی زده است؟

آیا اینها دلایل دیگری بر محق بودن ریحانه و صحت ادعاهای وی نیست؟

بازپرس پرونده هنوز هم به فرضیه بافی می پردازد. ایشان در این مورد اخیرا گفته اند:
بررسی‌ها در این باره نشان داد عمه مقتول زن سالخورده و بیماری بود و مقتول در راه برای او وسیله‌یی خریده بود. و حرف‌هایی که در این باره مطرح می‌شود به هیچ‌وجه صحت ندارد.
در حالی که عمه آپارتمان محل جرم خالی از سکنه بوده است و هیچ کس در آنجا زندگی نمی کرده و چند ماه بود که رفت و امدی صورت نگرفته بود.

سجاده و ملحفه روی کاناپه:

موضوع سجاده چنان در این پرونده بزرگ شده است که تمام دلایل دیگر به نفع ریحانه را پنهان کرده است.

به عنوان مثال بنا به اظهارات ریحانه، مقتول پس از ریختن آبمیوه، روی کاناپه ای که در آپارتمان بوده، ملافه ای پهن می کند.

این اظهار که کاملا با عکسهای صحنه قتل، مضبوط در پرونده تطابق دارد.

اما هیچ گاه علتی برای پهن کرده این ملحفه مطرح نشده است.

درست است که سجاده ای در محل وقوع جرم وجود داشت اما ملحفه ام هم بود که با سجاده در تعارض قرار داشت.
ولی چرا بازپرس پرونده به این موضوع مهم توجه نمی کند. آیا ریحانه این ملحفه را پهن کرده است؟
اگر اقدامات ریحانه تا این حد برنامه ریزی شده بود، چرا فی المثل به گونه ای برنامه ریزی نکرد که آلت قتاله به سادگی توسط ماموران یافت نشود؟ شماره تلفن و پیامهای خود را از روی موبایل مقتول حذف نکرد؟ و…

تجاوز به ریحانه:

برخی ادعا می کنند که مرحوم به ریحانه تجاوز کرده است در حالی که اینطور نیست در هیچ جای پرونده اعلام نشده است که تجاوزی انجام شده است تنها اعلام و ادعا شده است که اگر ریحانه از چاقو استفاده نمی کرد امکان تجاوز وجود داشت.

قانون نیز این اجازه را می دهدکه هر کس بیم تجاوز برایش وجود داشته باشد بتواند از خود دفاع کند.
 
علت تامه مرگ:

طبق گزارش پزشکی قانونی علت مرگ خونریزی از بدن مقتول بود نه پارگی رگ های قلب و اصابت چاقو به قلب.

چاقو به سمت راست مقتول اصابت کرده است نه سمت چپ وی.

اگر مقتول به سرعت به بیمارستان اعزام می شد هرگز این اتفاق نمی افتاد و همه حقایق مشخص می شد.

ناگفته نماند تا جایی که اطلاع دارم ریحانه شخصا به اورژنش تماس می گیرد و درخواست کمک می کند.
در زیر عین دفاعی که در پرونده ریحانه نموده ام و در پرونده موجود است را بازپخش می کنم چرا که ادعاها و دلایل همان است که در پرونده موجود است و باز هم یقین دارم که ریحانه مستحق اعدام نیست.

سبب اصلی قتل و از بین بردن دلیل بی گناهی ریحانه توسط بازپرس:

باز هم تاکید می کنم و یقین دارم که ریحانه جباری قاتل اصلی پرونده نیست. قاتل اصلی فردی به نام “ش” است که متاسفانه به دلایل نامعلومی امکان بازداشت وی فراهم نشده است. هر چند ریحانه اعدام نموده است که ضربه چاقو را او وارد کرده است اما ضربه چاقو به نفسه نوعا کشنده نبوده و درگیری های بعدی که  صورت گرفته است باعث مرگ مقتول سربندی شده است. 



در تاریخ ۱۵.۴.۱۳۸۶ قتل مرحوم سربندی حادث می شود، در این روز تحقیقات بسیاری زیادی برای بازداشت قاتل صورت می گیرد اما بعد از کوتاهی ریحانه در منزلش بازداشت می گردد.

اما تا زمان بازداشت ریحانه تحقیقات بسیار زیاد دیگری هم صورت گرفت و از همه تحقیقات، شنودها و دلایلی که به دست آمده بود سی دی تهیه می گردد.

این سی دی در اصل جعبه سیاه این پرونده بوده است اما این سی دی توسط آقای شاملو بازپرس پرونده معدوم می گردد چرا که روال بر این حاکم شده بود که ریحانه جباری متهم اصلی پرونده شناخته شود.

در این پرونده دست های بسیاری بوده است که اجازه این را نداد تا حقیقت مشخص شود و خانواده محترم سربندی نیز می دانند که حقیقت آن چیزی نیست که اتفاق افتاده است.



در صفحه چهار کیفرخواست صادره از سوی بازپرس این پرونده به معدوم شدن سی دی و اینکه سی دی ادله جرم بوده است اشاره شده است اما برخلاف عدالت قضایی و قانون این سی دی معدوم می شود و تاکنون نیز هیچ کس علت معدوم نمودن این دلیل قاطع بر بی گناهی ریحانه را نپرسیده است.


در این سی دی ارتباط های تلفنی مقتول و با چند نفر دیگر و از جمله “ش” وجود داشته است. یقین دارم که محتوای این سی دی حکایت از بی گناهی ریحانه داشته است.
عدم ضبط تحقیقات مامورین وزارت اطلاعات در پرونده
در پرونده ریحانه تحقیقاتی هم از سوی وزارت اطلاعات صورت گرفت، تحقیقاتی که در پرونده های دیگر قتل صورت نمی پذیرد.

وزارت اطلاعات می توانست در کمترین زمان امکان فرد سوم و اصلی این پرونده را بازداشت کند اما این کار را نکرد. چرا؟

این هم سوالی است که تاکنون پاسخی برای ان پیدا نشده است. آیا قاتل اصلی می توانست یکی از مقامات کشوری باشد؟ آیا قاتل اصلی فرزند یکی از مقامات می تواند باشد؟

“ش” فردی است که نامش بارها در پرونده آمده است و دادگاه تنها اشاره ای که به وی نمود این بود که بودن و نبودن این فرد لطمه ای به مسیر پرونده نمی زند در صورتیکه چنین نیست.

این امکان وجود دارد که “ش” در اصل تمام زمینه های جرم را فراهم کرده باشد یا اینکه وی اجازه عدم مراجعه مقتول را به بیمارستان داده باشد.
در این پرونده ابهامات بسیار زیادی وجود دارد که به هیچ یک از ابهامات تاکنون پاسخ روشنی داده نشده است.

شرایطی که ریحانه در آن قرار داشته است

۱٫  شواهد حاکی از آن است که در زمان وقوع قتل، و پیش از آن، مقتول و ریحانه در آن آپارتمان تنها بوده اند. وجود تنها دو لیوان شربت این مساله را تایید می کند، ضمن اینکه هیچ دلیلی بر حضور یک نفر سوم در زمان وقوع قتل در صحنه جرم به دست نیامده است.

در چنین شرایطی، ریحانه که از ابتدا با دیدن مسکونی بودن محل، دچار شک و تردید شده بود، با طرح درخواست برداشتن روسری از سوی مقتول، بیشتر نسبت به انگیزه واقعی وی دچار تردید می شود.

بنابراین، وقتی که مقتول پس از پایان نماز دو رکعتی اش، در آپارتمان را می بندد و دستهایش را به حالت بغل کردن دور بدن ریحانه حلقه می کند، با توجه به جثه درشت و قوی هیکل بودن مقتول و گفتن جمله ای با این مضمون که هیچ راه فراری نداری و اینکه گویا به یکباره صورت و ظاهر مقتول برای ریحانه طور دیگری شده است، ریحانه به واقع احساس می کند که راه خلاصی برایش وجود ندارد؛ یا باید به این رابطه ناخواسته تن در دهد و یا اینکه به هر شکلی شده از ناموس خود دفاع کند.

در تبیین عدم تمایل ریحانه به برقراری رابطه با مقتول، تنها به یک نکته اشاره می کنم که در پرونده تایید شده است و آن اینکه اگر چنین تمایلی وجود داشت، ریحانه به درخواست مقتول مبنی بر درآوردن روسری پاسخ مثبت داده بود و روسری وی در اثر جهیدن خون در زمان وارد کردن ضربه خونی نمی شد.

در حالی که گزارش پزشکی قانونی وجود لکه های خون مقتول را روی روسری ریحانه تایید می کند.

شاید لازم باشد در اینجا نسبت به این اصل بدیهی متذکر شویم که حتی اگر زنی با مرد دیگری به طور نامشروع، اما خودخواسته هم ارتباط داشته باشد دلیل نمی شود که هر مردی، با سوء استفاده از موقعیت شغلی و طبقاتی و نیز با دادن وعده های خلاف واقع و به بهانه انجام کار، او را به مکانی خلوت کشانده و حق برقراری رابطه جنسی را خلاف تمایل او داشته باشد.

اعتقاد ریحانه به اطلاعاتی بودن مقتول نیز دلیل دیگری بود که ترس و وحشت در وجود ریحانه را چند برابر می کرد.

۱٫ در آن شرایط، ریحانه از چند ثانیه ای که مقتول به او پشت می کند و به طرف میز می رود استفاده کرده و تنها یک ضربه به کتف راست وی وارد می آورد به امید اینکه از وضعیت بحرانی که در آن داشته خلاص شود.
۲٫  در خصوص وجود چاقو در کیف ریحانه که بازپرس محترم از آن به عنوان اماره ای مبنی بر قصد ارتکاب قتل یاد کرده اند، یک نکته در این بخش لازم به ذکر است و آن اینکه صرفنظر از اظهارات ریحانه مبنی بر اینکه مقتول و شیخی چندین بار از او خواسته بودند یک وسیله دفاع تهیه کند و حتی در روز وقوع قتل، ریحانه در هنگامی که با مقتول در اتومبیل بودند، به وی گفته که وسیله دفاعی را که گفته بودید، خریده ام، در حال حاضر شرایط جامعه به گونه ای است که اگر نگوییم همه، اکثریت زنانی که در بیرون از خانه فعالیت می کنند، ناگزیرند برای دفاع از خود در شرایط بحرانی، از پیش تمهیداتی بیندیشند.

گذاشتن چاقو در کیف برای دفاع از خود در شرایط بحرانی، تمهید پیشگیرانه ای است که نه تنها ریحانه بلکه بسیاری از زنان دیگر نیز به آن دست می یازند و تقصیر عواقب ناخوشایند استفاده از آن را نه به پای زنان بلکه باید به پای قوای انتظامی و امنیتی جامعه نوشت که از فراهم آوردن شرایط امن برای حضور اجتماعی زنان عاجز بوده اند.

تطبیق موضوع با قوانین مربوط به دفاع مشروع

۱٫ ماده ۶۱ قانون مجازات اسلامی، دفاع در برابر “تجاوز فعلی” یا “خطر قریب الوقوع” را در صورت متناسب بودن با تجاوز و خطر، بیش از حد لازم نبودن و عدم امکان توسل به قوای دولتی، مشروع می داند.

مرور شرایطی که در بالا مفصلا ذکر شد نشان می دهد که اولا، تجاوز، در حال فعلیت بوده است.

فراهم آوردن شرایط، از جمله خانه خلوت، کاندوم، ملافه روی کاناپه، درخواست برای درآوردن روسری، بستن در، بغل کردن ریحانه و گفتن اینکه راه خلاصی نداری، همه نشاندهنده این است که در صورت عدم دفاع، تجاوز فعلیت می یافته است.

از سوی دیگر وارد آوردن تنها یک ضربه، آن هم به کتف راست، نقطه ای که علی القاعده، و در صورتی که مقتول پس از ورود ضربه تا این حد فعالیت جسمی که  باعث خونریزی شدید شده است نمی نمود، منجر به قتل نمی شد نشان از این می دهد که عمل انجام شده بیش از حد لازم نبوده و کاملا با تجاوز و خطر تناسب داشته است.

از سوی دیگر، شرایط به گونه ای نبوده که موکل بتواند قوای دولتی و انتظامی را فراخواند.

همه این وقایع در مدتی بسیار کوتاه، حدود یک ربع اتفاق افتاده است.

به شهادت پرینت اس ام اس ها، در ساعت ۱۷ و ۵۰ دقیقه، موکل هنوز در شرکت حضور داشته است.

حدود ساعت ۶، سوار ماشین مقتول می شود و با احتساب زمان خرید از داروخانه، حدود ساعت ۶ و ربع، موکل و مقتول به آپارتمان می رسند.

بنا به گزارش بازپرس کشیک، براساس زمان تماس همسایه ها با پلیس ۱۱۰، قتل باید حدود ساعت ۶ و ۳۰ دقیقه اتفاق افتاده باشد.

بنابراین در چنین زمان کوتاهی توسل به قوای دولتی اساسا ممکن نبوده است و حتی بر فرض محال هم که ریحانه می توانست به قوای دولتی متوسل شود، با توجه به ذهنیت وی نسبت به اطلاعاتی و ذی نفوذ بودن مقتول، که البته براساس نتیجه استعلام از وزارت اطلاعات، مضبوط در پرونده، چندان هم نادرست نبوده است، ریحانه نمی توانست امیدی به نتیجه بخش بودن درخواست کمک از نیروهای انتظامی نیز داشته باشد.

با وجود تاکید بازپرس پرونده در بازجویی ها و همچنین در کیفرخواست صادره مبنی بر اینکه ریحانه می توانسته فرار کند یا همسایگان را خبردار نماید، اولا همانطور که گفته شد جریان وقایع به حدی سریع پیش رفته که ریحانه امکان انجام هیچیک از این کارها را نداشته است و به محض شروع هر یک از آنها مثلا فریاد زدن، یا رفتن به سمت در و باز کردن قفل آن، با ممانعت مقتول مواجه می شده که با توجه به قدرت جسمانی زیاد و جثه قوی وی، ممکن بود حتی خطری جانی برای وی فراهم کند.

کما اینکه پس از وقوع قتل و خروج مقتول از آپارتمان هم موکله نتوانسته به راحتی درب را باز کند و فرار کند؛ وجود آثار ضربه چاقوی خون آلود در بالای دستگیره درب آپارتمان حاکی از تلاش ریحانه برای بازکردن در است.

ثانیا ماده قانونی مذکور هیچ ذکری از اینکه اگر کسی که در خطر وقوع تجاوز قرار گرفته بتواند فرار کند یا به همسایگان متوسل شود، دفاع وی مشروع نخواهد بود به عمل نیاورده و بازپرس محترم، برخلاف اصل تفسیر مضیق و تفسیر به نفع متهم، با استدلالی خلاف قانون کیفرخواست خود را تنظیم کرده اند.
۲٫ رد اظهارات ریحانه مبنی بر اینکه در مقام دفاع از ناموس خود ضربه را وارد نموده است در حالی صورت می گیرد که ریحانه از همان ابتدا و در تمامی جلسات بازجویی و بازپرسی، بر دفاع از ناموس به عنوان دلیل وارد آوردن ضربه تاکید کرده است.

از سوی دیگر، اقرار ریحانه مبنی بر مباشرت در وارد آوردن ضربه یاد شده از طرف بازپرس محترم به عنوان مهمترین دلیل وقوع جرم شناخته شده است.

این در حالی است که از نظر حقوقی، “اقرار” غیر قابل تجزیه است و نمی توان بخشی از اقرار را معتبر دانست و بخشی دیگر از آن را رد کرد. ریحانه در تمامی مراحل تحقیقات اولیه گفته است : برای دفاع از خود مرتکب قتل شده ام. بنابراین، دفاع، جزیی از اقرار به قتل بوده است که متاسفانه معاون دادستان با تجزیه اقرار موکله، ارتکاب قتل را به عنوان دلیل پذیرفته و بخش مربوط به ماهیت آن را که همان دفاع مشروع بوده، نادیده گرفته است.

– دلایل اثبات عمدی نبودن قتل ارتکابی توسط  ریحانه

موضوعی که در کنار ادعای قانونی و به حق موکله مبنی بر دفاع مشروع، محل تامل است نحوه برخورد دادسرا در رابطه با تحقیقات انجام شده و تصمیم نهایی معاون دادستان می باشد. 

ریحانه در تمام مراحل دادرسی، واقعیت را – هر چند به مرور زمان و پراکنده – به افسر و بازپرس پرونده، بیان نموده است و می توان به راحتی از لابه لای اوراق پرونده انگیزه وی را هویدا نمود، ریحانه چه انگیزه ای می تواند در ارتکاب جرم داشته باشد جزء آنکه از خود دفاع کرده باشد؟ در این پرونده، موضوعی که جای هیچگونه ابهام و شبهه ای وجود ندارد؛ دفاع مشروع است.

دفاعی که قانونگذار به هر کسی اعطاء نموده تا در مواجه با خطر از این ابزار قانونی استفاده کند.

بنابراین در اینکه ریحانه از خود دفاع نموده تا مورد تعرض و تجاوز مقتول قرار نگیرد بنا به آنچه که مرقوم گردید جای هیچگونه شک و تردیدی نیست و اما چرا بازپرس رسیدگی کننده به پرونده در قرار مجرمیت صادره و در کیفرخواست تنظیمی، به بند الف ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی متوسل شده است؟

چه دلیل محکمه پسندی بر این ادعا وجود دارد که ریحانه با قصد و نیت قبلی مرتکب قتل به صورت عمد گردیده است؟

آیا به صرف تهیه چاقو می توان به نیت افرادی که مرتکب قتل می شوند پی برد؟
بند الف ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد: « مواردی که قاتل با انجام کاری قصد کشتن شخصی معین یا فرد یا افرادی غیر معین از یک جمع را دارد خواه آن کار نوعآ کشنده باشد خواه نباشد ولی در عمل سبب قتل شود.» قتل در این مورد عمد است.

همانگونه که مستحضرید ماده مذکور مصادیق قتل عمد را ذکر نموده ولی تعریفی از قتل عمد نکرده است.

ولی می توان از کلمه قتل عمد این استنباط را نمود که اگر فردی عمدآ و بدون مجوز قانونی و شرعی روح دیگری را از بدن خارج سازد مرتکب قتل عمد شده است در بندهای ب وج نیز نوع دیگری از مصادیق قتل عمد ذکر شده است. بند ب ماده ۲۰۶ مواردی را که قاتل عمدآ کاری را انجام دهد که نوعآ کشنده باشد هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد عمدی تلقی نموده و در بند ج مواردی که قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری را که انجام می دهد نوعآ کشنده نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری و یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و امثال آنها نوعآ کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد را از مصادیق قتل عمد می داند.
ملاحظه می فرمایید که قاتل یا می بایست عمد و سوء نیت قبلی بر قتل داشته باشد یا عملی را عمدآ انجام دهد که نوعآ کشنده باشد حتی قصد قتل نداشته باشد یا نسبت به طرف نوعآ کشنده باشد.
 در مانحن فیه هیچکدام از بند های فوق الذکر را نمی توان به عمل ریحانه منتسب نمود ولی بازپرس رسیدگی کننده به پرونده برای آنکه قتل عمد را به هر نحو ممکن به ریحانه منتسبت کند و دفاع مشروع را غیر قابل استماع تلقی نماید چاره را استفاده از بند الف ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی می داند؛ و کیفرخواست را به گونه ای تنظیم می نماید تا وانمود کند ریحانه قصد قبلی بر قتل عمد دارد چرا؟ چون نمی خواهد ادعای دفاع مشروع را از موکله بپذیرد و نمی تواند بند ب ماده ۲۰۶ را مشمول حال ریحانه نماید چون عملی که وی انجام داده است هر چند برای دفاع از خود بوده، و عمدی در کار نداشته نوعآ کشنده نیست. مقتول در شرایطی که ضربه چاقو به سمت راست بدنش اصابت کرده، مدتهای طولانی در جنب و جوش بوده و آنچه باعث فوت وی می گردد خونریزی ناشی از ضربه چاقوست، نه عملی که نوعآ کشنده نیست.
 بازپرس شاملو به خوبی می دانسته که نمی تواند از این مقرر قانونی نیز استفاده کند بنابراین بند الف ماده ۲۰۶ را انتخاب می نماید که در این زمینه در دفاع از حقوق ریحانه مراتب ذیل را به نظر قضات معظم می رسانم:
۱-  لازمه استناد به این بند قانونی، اثبات قصد قتل از سوی ریحانه است و در این صورت نوعآ کشنده بودن و نبودن عمل ارتکابی تاثیری در عمدی بودن قتل نخواهد داشت؛ چنانچه ریحانه قصد قتل  داشت بدیهی و ضروری بود تا با ضربات متعدد چاقو به مقتول، وی را از پای بیاندازد! در حالیکه ریحانه صرفآ یک ضربه چاقو به بدن مقتول وارد آورده است و همه می دانیم که در پرونده های مربوط به قتل، اگر شخصی قصد قتل دیگری را داشته باشد، نتیجه مجرمانه که سلب حیات دیگری است را نیز خود در نظر خواهد داشت به همین جهت با ضربات مکرر چاقو شخص مورد نظر خود را از پای می اندازد؛ چنانکه ریحانه قصد قتل مرحوم را داشت ضربه چاقو را به نقطه حساس بدن مرحوم وارد  می نمود.

 ریحانه به هیچ عنوان قصد قتل نداشته و به همین جهت صرفآ خواسته بود تا مرحوم را زخمی کند تا ایشان از افکاری که در سر داشت دست بردارد و از تعرض به وی منصرف شود به همین جهت ضربه چاقو را به سمت راست بدن مقتول وارد  می کند که با قلب فاصله دارد؛ مطمئنآ اگر ریحانه قصد قتل داشت به راحتی می توانست همان ضربه را به قلب مقتول وارد کرده و بی آنکه اجازه خروج مرحوم را به بیرون از آپارتمان دهد متواری گردد.
۲-  ما نمی توانیم خرید یک عدد چاقو را دلیل بر قصد قتل دیگری قلمداد کنیم اگر چنین باشد تمام قتلهایی که با چاقو انجام می پذیرد عمدی بوده و بند الف ماده ۲۰۶ به آن صدق می کند در حالی که اکثر قریب به اتفاق قتلهایی که با چاقو و آنهم با یک ضربه به وقوع می پیوندد اگر در نقطه حساس بدن وارد گردد و متهم منکر عمدی بودن قتل باشد؛ بند ب ماده ۲۰۶ مورد استناد قرار داده می شود. بنابراین ادعای معاون دادستان مبنی بر اینکه چون ریحانه از قبل چاقو تهیه نموده بنابراین قصد قتل را داشته است ادعایی بی اساس و غیر قابل توجیه است.
۳-  ریحانه هیچگونه سابقه کیفری ندارد او جوانی است بی تجربه و به دنبال بدست آوردن زندگی مرفع با موقعییت شغلی مناسب بوده است تا اینکه دست تقدیر ریحانه را با مرحوم آشنا می کند. ریحانه در محل کارخود تنها یکصد پنجاه هزار تومان به عنوان حقوق دریافت می کرده و ازصبح تا بعدازظهر مشغول به کار بوده است برخورد مقتول به عنوان شخصی موجه، پولدار، با تجربه و با شخصیتی جدای از دیگران، برای ریحنه جالب توجه بوده است به همین جهت به راحتی توسط متوفی اغفال می شود و در نهایت ریحانه را به آپارتمانی که خالی از سکنه بوده کشانده و با قصد تعرض به وی، مقدمات دفاع موکله را فراهم می کند حال اگر ریحانه قصد قتل داشت می توانست راهی را انتخاب یا نقشه ای طراحی کند که خود را به راحتی در اختیار قانون نگذارد.

او لازم نبود چاقوی خونی و پوشش آن را، با خود به منزل ببرد چرا که می توانست به راحتی در یکی از جوی های خیابان انداخته و آثاری از خود بجای نگذارد. هیچ کس ریحانه را در آپارتمان با مرحوم ندیده است بنا براین می توانست از همان ابتدای امر منکر قتل عمد شود؟ ریحانه در همان ابتدای امر زمانیکه با بازپرس شاملو تلفنی صحبت می نماید شروع به گریه و زاری می کند در حالی که اگر عمدی در عمل ارتکابی خود داشت مقدمات رهایی از مسئولیت کیفری را نیز مهیا می کرد.
۴-  علی الاصول کسی که قصد قتل یا عمد در انجام عمل مجرمانه قتل داشته باشد دارای انگیزه ای قوی در توجیه عمل ارتکابی خود است انگیزه ای همچون سرقت، کینه و دشمنی شدیدی که قابل تحمل نباشد و یا دفاع مشروع را می توان توجیه کننده عمل ارتکابی قتل به حساب آورد در این پرونده با آنکه مرحوم از لحاظ مالی در حد بالایی قرارداشت به گونه ای که تنها در کت وی مبلغی بیش از چهار میلیون وجه نقد بوده است و دارای اسناد و مدارک مالکیت یا خودروی گرانقیمت بوده، هیچکدام به سرقت نرفته و از لحاظ دادسرا ی امور جنایی، انگیزه ارتکاب جرم در هاله ای از ابهام باقی مانده است در صورتیکه دفاع مشروع تنها انگیزه ریحانه در وارد آوردن یک ضربه چاقو به قسمت راست بدن مرحوم بوده است ولی چرا و با چه استدلالی این انگیزه مورد قبول واقع نمی شود خدا می داند و بس!
۵-  واقعا چرا معاون محترم دادستان اظهارات ریحانه را پیرامون دفاع مشروع غیر قابل استماع تصور می نماید و کیفرخواست را به گونه ای تنظیم می کند تا ریحانه نتواند آن طور که باید و شاید از خود دفاع کند.

درست است که دادستان در جایگاه مدعی العموم قرار دارد ولی این اختیار نباید صرفا یک طرفه و بدون توجه به واقعات مسلم موجود در پرونده باشد. وقتی بازپرس پرونده پرینت اس ام اس تلفن همراه ریحانه را اخذ می کند به یک باره به سراغ اس ام اسی می رود که ریحانه به آقای آخوندی ارسال و در آن ذکری از ” امشب می کشمش” به میان می آورد.

و این تصور برای بازپرس ایجاد می گردد که منظور قتل مرحوم سربندی بوده است و پس از اینکه تحقیقات را در این خصوص تکمیل می کند متوجه بی ربط بودن اس ام اس یاد شده، به قتل می نماید. 

ریحانه که مدتهای طولانی در انفرادی بسر می برده، علت فرستادن اس ام اس را درگیری با پدر خود عنوان کرده و منظور پدرش بوده است آقای آخوندی نیز از همین عبارت استفاده می کند. در حالی که هیچ گونه تبانی قبلی به دلیل محبوس بودن ریحانه در انفرادی وجود نداشته است.

ولی با این وجود باز هم معاون محترم دادستان بر فرضیه خود باقی مانده و کیفرخواست تنظیمی را بدون دلیل محکمه پسندی تنظیم و از قضات دادگاه می خواهد که ریحانه را به قصاص نفس محکوم نمایند.
 یقین دارم که در این بین دستهایی وجود دارد که اجازه پذیرش ادعای ریحانه را مبنی بر دفاع مشروع تا بحال نداده است. به چه دلیل  ریحانه حدود ۵۶ روز در انفرادی و تحت شکنجه روحی و روانی قرار می گیرد. متاسفانه بازپرس پرونده چون ناتوان از دستگیری دوست و یار مقتول بوده، حساسیت خود را بر روی موکله بار نموده است.
ریحانه خالصانه قتل را به گردن گرفت وانگیزه خود را دفاع مشروع اعلام نمود اگر واقعآ قصد قتل داشت در مدت حبس در انفرادی، که تحمل این زجر و شکنجه بسیار دشوار و طاقت فرساست لب به سخن می گشود و چنانچه دوست و یار مرحوم به نام شیخی را می شناخت وی را معرفی می نمود. کدام انسان عاقلی خود را در منجلاب مرگ می اندازد تا شخصی  که وی را اغفال کرده و هیچ شناختی از او ندارد را نجات دهد. 

ریحانه آقایان شیخی، زرقینی و مقتول را صرفآ از روی اسم می شناخته و هیچگونه آشنایی با آنها و کارهای احتمالی خلاف قانون آنها نداشته است و واقعآ نمی دانسته که مرحوم در وزارت اطلاعات مشغول به کار بوده و منفک شده است.
در پایان خواهش و تمنا می کنم که ریحانه را اعدام نکنید…..
محمد مصطفایی
وکیل پیشین ریحانه جباری

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Copyright © ۱۴۰۳ استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع آزاد است. All rights reserved.



ارسال