سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸-۲۰۱۸-۰۴-۱۷-IranSOS- «یکی از فعالین چپ در وین – اتریش»
برخیز ای داغ لعنت خورده دنیای فقر و بندگی –
شوریده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی
باید از ریشه براندازیم کهنه جهان جور و بند –
و آنگه نوین جهانی سازیم هیچ بودگان هر چیز گردند…(اوژن پوتیه)
در آستانه بزرگداشت اول ماه مه بار دیگر میلیونها کارگر و زحمتکش و انسانهای مترقی به خیابانها میروند و با اعتراض به وضع موجود و افشای بربریت بی حد و مرز سرمایه داری، خواسته های خود را مطرح و برای دستیابی به دنیائی بهتر یعنی سوسیالیسم مبارزه میکنند. در این روز کارگران انقلابی با افراشتن پرچم سرخ، نظام انگلی و استثمارگرانه سرمایه داری را به چالش کشیده و خواهان پایان دادن به هرگونه استثمار انسان از انسان و لغو نظام کار مزدیاند. تمامی شواهد حاکی از آن است که نظام سرمایه داری–امپریالیستی در بن بست کامل قرار داشته و عملکرد آن در تمامی وجوه اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک، ارتجاعی است. در حالیکه پیوسته انبوهی از ثروت مادی تولید میشود، بدلیل مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و از آنجا تمرکز ثروت در دست طبقه سرمایه داران که در تضاد با خصلت اجتماعی تولید است، بحران ساختاری نظام – اضافه تولید و تراکم سرمایه – شدت یافته و به سدی در مقابل تکامل و شکوفائی جامعه انسانی بدل شده است.
در سطح سیاسی جهت تخفیف این بحران و حفظ نظام، دولتهای سرمایه داری میکوشند از طرفی با تحمیل سیاستهای ریاضتکشانه به تودههای کارگر و زحمتکش، نرخ استثمار را افزایش داده و از طرف دیگر با توسل به جنگ که در واقع ادامه سیاست به شکل دیگری – قهر آمیز- است، جهت حفظ و گسترش حوزههای نفوذ خود، سهم بیشتری از استثمار نیروی کار و غارت منابع طبیعی در کشورهای نومستعمره و وابسته را به خود اختصاص دهند. برافروختن جنگهای امپریالیستی مستقیم و نیابتی بطور مثال درافغانستان، عراق، یمن، لیبی، سوریه، آفریقای مرکزی، اُکرائین و بیش از هفتاد سال اشغال فلسطین توسط دولت راسیستی – صهیونیستی اسرائیل، سرکوب و کشتار فاشیستی که هماکنون علیه جنبش مقاومت خلق کرد در«آفرین سوریه» بدست دولت ارتجاعی و وابسته به امپریالیسم ترکیه در جریان است و بالاخره حمله نظامی اخیر آمریکا، انگلستان و فرانسه به سوریه نشانه مرحله نوینی از بربریت این سه کفتار “متمدن” و حاکی از تروریسم برهنه امپریالیستی است.
جهانی شدن و صدور عظیم سرمایه، بحرانهای ساختاری نظام را در سطح اقتصادی و اجتماعی تشدید کرده و موجب کشاندن توده ها به فقر و فلاکت، تخریب محیط زیست، فاشیستی و نظامی شدن هرچه بیشتر دولتهای سرمایهداری مرکز، مسخ و تهی کردن دستآوردهای دمکراتیک شده است. سرکوب خشن جنبشهای اعتراضی کارگران، کاهش دستمزد و حقوق بازنشستگی، گسترش راسیسم، اسلام ستیزی و عظمتطلبی ملی، نبود دورنمای روشن برای کودکان و جوانان، جبر فرار از کشورهای وابسته و نومستعمراتی، آوارگی، پناهجوئی و مهاجرت از دیگر چهرههای زشت نظام امپریالیستی است. همانند گذشته، زنان زحمتکش در تمامی کشورهای سرمایه داری با استثمار مضاعف و سرکوب مواجه هستند – مزد کم، شرایط کاری آسیپذیر، برخورد خشونتآمیز و تبعیض جنسی زندگی آنها را رقم میزند و بار اصلی و بدون مزدِ باز تولید نسل، حفاظت و تربیت کودکان بر دوش آنها قرار دارد. در سطح ایدئولوژیک هم بورژوازی-امپریالیستی آرمانهای لیبرالیسم سیاسی را که ماحصل جنبشهای بورژوا–دمکراتیک سالهای نیمه دوم قرن نوزده ۱۸۷۱- ۱۸۴۸ و بشارت دهنده عدالت اجتماعی – جامعهای سکولار و آزاد و جدائی کامل دین از دولت و آموزش و پرورش بود را مدتهاست کنار گذاشته و پرچم «اروپا محوری» را برافراشته است. تبلیغ، حمایت و گسترش ادیان و خرافات مذهبی با هدف تمکین تودهها به وضع موجود و تحمل بیعدالتیهای اجتماعی، دامن زدن به جنون مصرف و سوق دادن انسانها به فضای کاذب مجازی، محور کار فرهنگی و تبلیغاتی رسانههای بورژوازی شدهاست. امپریالیستها با ایجاد، بسیج و مسلح کردن نیروهای ارتجاعی اسلام سیاسی امثال طالبان، القاعده، داعش و غیره به نزاعهای قومی و مذهبی دامن میزنند تا با بیثبات کردن منطقه، جنبشهای رهائیبخش را سرکوب کرده و با تقویت مزدوران بومی خود منافع استعماری خود را تامین کنند.
– ماهیت و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در نظام امپریالیستی!
تبیین طبقاتی جامعه ایران، ارزیابی از ماهیت دولت جمهوری اسلامی و از آنجا تعیین جایگاه طبقه کارگر در جدال طبقاتی کار و سرمایه، بدون در نظر داشتن وابستگی اُرگانیک سرمایهداری ایران به نظام امپریالیستی یعنی انتقال و تاثیر مستقیم و بلافاصله تضاد و بحرانهای آن بر طبقات زیر ستم و استثمار، بخصوص طبقه کارگر نمیتواند راهگشای انقلاب دمکراتیک و ضد امپریالیستی جامعه تحت سلطه ایران باشد. در سطح اقتصادی جمهوری اسلامی که کارگزار این رابطه نومستعمراتی است، بهطور مضاعف بار این بحرانها را بر دوش زحمتکشان میگذارد. روحانی و شرکا همانند تمامی سردمداران گذشته رژیم اسلامی به زعامت ولایت فقیهشان خامنهای، به پیروی از برنامههای نئولیبرالیسم امپریالیستی و فرمانهای نهادهای مالی آن – بانک جهانی و صندوق بینالملل پول، جهت خصوصیسازی اقتصاد و آزاد کردن قیمتها و کاهش دستمزدها، دست سرمایهداران داخلی و خارجی را برای غارت منابع طبیعی و ثمره کار کارگران و دزدیهای میلیاردی باز گذاشته و کارگران را از هرگونه امکان ایجاد تشکل صنفی و سیاسی واقعی محروم کردهاست. طرح <کارورزی> رژیم بدون هیچگونه چتر حمایتی، دقیقا در این راستا عمل میکند؛ یعنی روانه کردن نیروی کار جوان و ارزان به بازار و چپاول سود بیشتر. <قانون حمایتی کار> نه از کارگر بلکه از کارفرما دفاع میکند و دستمزد هم نه برای رفع نیازهای اولیه بلکه بر مبنای سودآوری نیروی کارتعیین میشود. طبق آمار خانهکارگر رژیم «از صددرصد جمعیت کارگری کشور ۴۵% قرارداد موقت ، ۳۰ درصد قرار داد رسمی و ۲۵% کارگران فصلی فاقد قرارداد هستند». دولت با پشتیبانی از سرمایهداران و کارفرمایان به آنها اجازه میدهد هیچگونه مسؤولیتی در قبال امنیت شغلی، بیمه بیکاری و سوانح کاری کارگران نداشته باشند. بحرانهای اقتصادی مراکز تولیدی را در برگرفته و موجب اخراج و بیکاری تودهای، تورم چهل درصدی، گرانی روزافزون و عدم پرداخت چندین ماهه حقوق کارگران شدهاست. بعنوان نمونه از بحران صندوقهای بازنشستگی به عنوان یکی از ابرچالشهای کشور در کنار بحران آب و محیط زیست و بیکاری تودهای نام برده میشود. فاصله بین فقر و ثروت روزبروز بیشتر میشود و توده عظیمی از محرومین جامعه را به بزهکاریهای اجتماعی از جمله پدیده مذموم کودکان خیابانی کار، مهاجرت و آوارگی، روسپیگری و اعتیاد، و دیگر آسیبهای اجتماعی میکشاند. در ایران شرایط زندگی زنان بخصوص زنان کارگر همراه با استثمار مطلق کارگران در مجموع، روزبروز وخیمتر میشود. جمهوری اسلامی جهت تحکیم حاکمیت سیاسی خود، پدر سالاری را که قدمتی طولانی به عمر تقسیم جامعه به طبقات را داراست، توسط قوانین زن ستیز و ارتجاعی اسلامی بازسازی و در تمامی نهادهای خصوصی و اجتماعی، بکار گرفته است. کار خانگی، تربیت کودکان، سرپرستی سالمندان و بیماران، بیشتر از مردها آنها را فرسوده و در معرض خطر فقر و فلاکت قرار دادهاست. تجارب تا کنون نشان دادهاند، رهائی و برابری واقعی زنان نه از راه <فمینیزم اسلامی> و چشمداشت به بالا، بلکه از طریق پیشبرد فعال مبارزه طبقاتی و دگرگونی انقلابی جامعه امکانپذیر است.
– وضعیت طبقه کارگر و بدیل انقلابی!
در برابر تعرض همه جانبه امپریالیسم و ارتجاع داخلی به زندگی تودهها و نفی کامل حقوق دمکراتیک و سیاسی زحمتکشان و نیز ستم ملی و فرهنگی علیه ملیتهای ساکن ایران و اقلیتهای مذهبی، طبقه کارگر و دیگر تودههای تحت ستم ساکت ننشسته و به طرق مختلف اعتراض و مقاومت خود را بیان میکنند. کارگران مبارز با وجود ممنوعیت برگزاری مستقل جشن اول ماه مه در ایران، این روز را بطور مخفی و یا علنی جشن میگیرند که همواره با ضرب و شتم نیروهای سرکوب رژیم روبرو شده، دستگیر و زندانی میشوند. تداوم اعتصابات و اعتراضات کارگری در حوزههای تولیدی شهر و روستا در چندین سال اخیر مانند کارگران هِپکو، آذر آب، کارگران هفت تپه و معدن طلای آقدره و کشاورزان خوزستانی… و نیز جوانان و دانشجویان و بالاخره شورشهای خیابانی دیماه ۹۶ همگی حاکی از تشدید بحرانهای سیاسی و اقتصادی نظام و بیانگر این واقعیت است که تضادهای پایهای جامعه به عرصه سیاسی و اجتماعی جاری شده و مردم را به حرکت درآورده است که خود نشانهء بیداری و پا نهادن طبقات فرودست به عرصه چالشهای نسبی مستقل با حاکمیت است. شرایط متحول کنونی هر چه بیشتر رویکردی استراتژیک به مسأله انقلاب و اتخاذ تاکتیکهای لازم را جهت حل مسأله قدرت سیاسی طلب میکند. طبیعی است که طبقات مختلف اجتماعی هریک براساس منافع خود راه حلی اِرایه میدهند. طبقه بورژوازی وابسته ایران: سرمایه داران، زمینداران بزرگ و خرده بورژوازی وابسته و مدافعین حاشیهای آن مانند، ملی–مذهبیها و همنوایان دیگر رژیم، جریانات ارتجاعی اکثریتی و تودهای و نیز رسوبات باقیمانده از رژیم سرنگون شده شاهنشاهی، تمامی امکانات داخلی و خارجی خود را بکار گرفته و میگیرند تا نظام سرمایهداری را حفظ کرده و جنبش انقلابی– کارگری را در صورت تداوم درون نزاعهای حاکمیت، که خود تجلی تضادهای درونی گروهبندیهای امپریالیستی است محصور کرده، از محتوای انقلابی تهی سازند و یا با کمک امپریالیستها بدیلهای ضد انقلابی دیگری را همانند جمهوری اسلامی در چند دهه گذشته به جنبش مردمی-کارگری تحمیل کنند. ولی نیروهای کمونیستی و پیشروان کارگری از موضع و منافع طبقه کارگر و توده های تحت ستم حرکت کرده و با روی آوردن به قهر تودهای هدفمند برخاسته از جنبشهای در حال رشد، با اتکا به نیروهایی که قادرند انقلاب را به پیش برده و پیروزمند سازند حرکت میکنند. آنها اشکالی عالی از مبارزه به لحاظ توان و جهتگیری انقلابی و خصوصیات تهاجمیشان که انقلاب ایران، بطور نمونه «جنبش نوین کمونیستی ایران» در سیاهکل و سپس تاثیر آن در قیام پرشکوه بهمن مطرح ساخت را بررسی نموده و در انطباق با شرایط کنونی بکار می گیرند. طبقه کارگر در ایران به لحاظ رشد کمی و کیفی تنها نیرویی است که میتواند در صورت داشتن رهبری و تشکل سیاسی کمونیستی به آگاهی سوسیالیستی دست یافته و در اتحاد با دیگر توده های تحت ستم، خردهبورژوازی شهر و روستا در جدالهای آتی طبقاتی مُهر خود را به تحولات جاری بزند. کمونیستهای انقلابی، فعالین طبقه کارگر و انسانهای مبارز و آزادیخواه برای تحقق این بدیل انقلابی کوشش و از آن پشتیبانی میکنند. از طرف دیگر باید به این مسأله آگاه بود که طبقه کارگر ایران در جریان استقرار و گسترش سلطه قهرآمیز امپریالیسم شکل گرفته و هدف عاجل آن نه صرفاً برچیدن <استبداد ولایت فقیه> بلکه درهم شکستن سلطه امپریالیسم در هر شکلی و نابودی کامل ابزار سرکوب آن و برقراری حاکمیت انقلابی–دمکراتیک به رهبری طبقه کارگر و نیل به سوسیالیزم است.
وین – اول ماه مه ۲۰۱۸
«یکی از فعالین چپ در وین – اتریش»
زنده باد همبستگی کارگران جهان!
کارگران و خلقهای تحت ستم متحد شوید!
نابود باد رژیم جمهوری اسلامی!
مرگ بر امپریالیسم و هرگونه ارتجاع!
زنده باد آزادی!
زنده باد سوسیالیسم!
آزادی بدون قیدوشرط تمامی زندانیان سیاسی!
با هرگونه راسیسم، عظمت طلبی ملی و ساختارهای پدرسالاری مبارزه کنیم!
محل تجمع و میز کتاب: رینگ مقابل Denkmal der Republikساعت ۹ صبح
email:linksaktivist@gmx.at- پست الکترونیکIran-Rat, Amerlinghaus, Stiftgasse 8, A-1070 Wienآدرس تماس: