یکشنبه ۰۸ اردیبهشت٬ ۱۳۹۸-۲۰۱۹-۰۴-۲۸-IranSOS- ارزیابی وضعیت جهان امروز نشان میدهد که تضادهای درونی امپریالیستها برای تقسیم مجدد جهان نسبت به دوتضاد بزرگ دیگرامپریالیستی – تضاد بین کار مزدی و سرمایه و تضاد بین خلقهای تحت ستم و امپریالیسم – برجستهتر شده وتحولات دنیای امپریالیستی را رقم میزند.
اول ماه مه ۲۰۱۹ و قیام مردمی سال ۱۳۵۷ را گرامی بداریم!
امسال اول ماه مه روز اعتراض جهانی کارگری علیه نظام سرمایه داری، مترادف با چهلمین سال قیام مردمی ۲۱-۲۲ بهمن سال ۵۷ و سرنگونی رژیم مزدور شاه، در ایران است! پرچم سرخ اول ماه مه را برافراشته نگهداریم و برهمبستگیمان با مبارزات خلقهای دربند و کارگران جهان همچنان پایفشاریم . اول ماه مه قلب تپنده جنبش کارگری است که “داغ لعنت خوردگان دنیای فقر وبندگی” را برای برانداختن جهان جور وستم و ساختن جهانی نوین، یعنی سوسیالیسم فرا میخواند. این جنبش بذرهای اولیه را برای قیام علیه وضع موجود در نبرد طبقاتی کار و سرمایه پاشید که در افت و خیزهایش در کمون پاریس وسپس انقلاب اکتبر روسیه، چین و… به نهالی پربار تبدیل شد و سوسیالیسم را برای چهار دهه (۱۹۵۶-۱۹۱۷) در روسیه وسپس چین برپا کرد و زمینه رشد، اعتلا و پیروزی انقلابات دمکراتیک و ضد امپریالیستی وشکست فاشیسم هیتلری را میسر گردانید. ولی این دستآوردهای انقلابی با نفوذ رویزیونیسم درون حزب و احیای سرمایهداری هم در شوروی و هم درچین پایمال شد. این دگرگونی ضربه سختی به جنبش کارگری جهانی وارد کرد که طبقه کارگر و تودههای زحمتکش اثرات مخرب آنرا تا به امروز حس میکنند. تجسم این رویزیونیسم در ایران حزب توده بود که تا به امروز برپیکرجنبش کارگری انگلوار لانه کردهاست. این حزب فاقد کوچکترین عنصر دمکراتیک بوده و درتمامی چرخشهای حساس تاریخی پرچم خیانت به ستمکشان جامعه، تسلیم و همکاری با حاکمین وقت ازجمله جمهوری اسلامی را همراه با فدائیان “اکثریت” و زاییدههایش برافراخته داشته است. ولی باید آگاه بود که تعرض بورژوازی جهانی و خیانت رویزیونیسم و اپورتونیسم به جنبش کارگری چه در گذشته و چه امروز ریشه درحیات جنبش کارگری داشته که مجبور بودهاست برای رفع ستم واستثمار نه تنها از خود بلکه برای رهائی جامعه هرگامی را نبردکنان به جلو بردارد. نبردی که تا محو کامل نظام سرمایهداری امپریالیستی و رویزیونیسم نوین وهرگونه اپورتونیسم و برقراری سوسیالیسم وتکامل آن به جامعهای کمونیستی ادامه خواهد داشت.
ارزیابی وضعیت جهان امروز نشان میدهد که تضادهای درونی امپریالیستها برای تقسیم مجدد جهان نسبت به دوتضاد بزرگ دیگرامپریالیستی – تضاد بین کار مزدی و سرمایه و تضاد بین خلقهای تحت ستم و امپریالیسم – برجستهتر شده وتحولات دنیای امپریالیستی را رقم میزند. در حوزه اقتصادی و نظامی تضاد بین ایالات متحده آمریکا بمثابه بزرگترین امپریالیست با چین، اتحادیه اروپا و روسیه و درحوزه نظامی بعنوان مثال در اروپای شرقی(اکرائین) وخاورمیانه (سوریه، عراق، ایران و …) و همچنین در آمریکای لاتین – ونزوئلا – شدت یافته است. دمکراسیهای بورژوازی هرچه بیشتر از محتوای تهی شده، فاشیسم ترامپ در آمریکا و احزاب فاشیستی دراروپا سربلند کردهاند وفاشیزه شدن این جوامع بسرعت جلو میرود، بطوریکه در فرانسه، مهد دمکراسی بورژوازی، زیر فشار و پیوستگی جنبش جلیقه زردها عملا حکومت نظامی برقرار شده است. در بعضی کشورها و مناطق، رقابت بین قدرتهای امپریالیستی چنان شدت یافته که خطر جنک مستقیم جهانی جدیدی، جامعه بشری را تهدید میکند.
ولی آنچه که خصلت نمای جدال تاریخی کار وسرمایه بمثابه تضاد اصلی نظام درشرایط امروز است، سر برآوردن اردوی کار از زخمهای عمیق کاری دشمن ورشد وپویائی آن و نمایان شدن هرچه بیشتر انگلی و میرندگی نظام سرمایهداری – امپریالیستی است که برای بقای خویش به تشدید استثمار، سرکوب وجنگ متوسل میشود، بطوریکه زندگی میلیونها انسان زحمتکش را در گرداب فقر ونیستی فرو برده است. سربلند کردن پدیدههای شومی مانند راسیسم، دشمنی با خارجیان،اسلام و یهودی ستیزی و دامن زدن به نزاعهای ملی ومذهبی و پراکندن تخم نفاق ونفرت دربین زحمتکشان ملیتهای مختلف، از یکطرف وحمایت و اتکاء به احزاب نئوفاشیسم وبنیادگرایان اسلامی ازطرف دیگر، ازجمله ابزاری است که دولتهای امپریالیستی بکار میگیرند تا حتیالامکان خود را از بن بست موجود نجات داده و منافع استثماری وغارتگرانه خود را حفظ وحداکثر سود سرمایه را تامین کنند.
تلاقی اول ماه مه و سالگرد چهلمین سال قیام مردمی سال ۵۷ این فرصت را بدست میدهد تا وضعیت امروز ایران و دورنمای آن و نیز جنبشهای اخیر را بطورعام و جنبشهای کارگری را بطور خاص که جدا از تحولات بینالمللی نیستند مورد تامل قرار داده و به خطراتی که آنها را تهدید میکنند، اشاره کنیم.
جامعه ایران را بحران همهجانبهی اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک فراگرفته و در گرداب سیستم سرمایهداری – امپریالیستی دست و پا میزند. طبقه حاکم که راه نجاتی در برون رفت از این وضعیت را نمیبیند با تمام قوا میکوشد بار این بحران را بر دوش کارگران و زحمتکشان سر ریز کند. رژیم جمهوری اسلامی برای برپا نگداشتن این نظام سرکوب و استثمار، از یکطرف درجه استثمار را تشدید میکند و از طرف دیگر به ترور و برقراری اختناق متوسل میشود: تعقیب، به بند کشیدن، شکنجه تا نابودی فیزیکی فعالین جنبشهای اجتماعی به عملکرد روزانه رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شدهاست. با وجود این تدابیر سرکوبگرانه، مقاومت و مبارزه فرودستان شهر و روستا بصورت عصیانهای اجتماعی و مبارزات کارگری افزایش یافته که بیان مشخص تضاد آشتی ناپذیر بین تودههای خلق وطبقه سرمایهداری وابسته به امپریالیسم است. موج جنبشهای نوین اجتماعی که از دسامبر ۲۰۱۷ آغاز شدهاست و هر بار به بهانهای در گوشه دیگری از کشور سر بلند میکند، نشانه تشدید این تضاد و شتاب این جنبشهاست. تمامی این تحرکات نشان میدهد که تودهها دیگر اطاعت برده وار را درمقابل حاکمین برنمیتابند و خواهان دگرگونیاند. این عصیانهای و بخصوص اعتصابات کارگری وسیع بمثابه عنصری جدید در چند سال اخیر- تنها در دو سال گذشته هر ماه پانزده اعتصاب – سرآغاز اعتلای خودبخودی جنبشهای اجتماعی و شکلگیری نطفههای آگاهی و بیداری تودههای خلق و بیش از همه پرولتاریاست. تجلی این مبارزات را بعینه میتوان در اعتصابات کارگری، اشغال کارخانهها و مراجع دولتی و تظاهرات خیابانی و غیره … دید. این جنبشها اگرچه هنوز خودبخودی بوده و به ویژه خصلت اقتصادی داشته و فاقد رهبری و دورنمای انقلابیاند، خواستههای خود را که برخاسته از شرایط مادی فقر وفلاکت آنهاست در شعارهای «نان، کار، سرپناه و آزادی» دراعتراض به رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی فریاد میزنند. آنها سنبلهای نظام، مانند خامنهای و روحانی را مورد حمله قرار میدهند و در برابر ارگانهای سرکوبگر رژیم مقاومت کرده و در خیلی موارد بصورت قهرآمیز در خیابانها با آنها درگیر میشوند.
جنبشهای کنونی گستردهتر وعمیقتر از خیزشهای ده سال پیش، هنگام بروز جنبش ارتجاعی <سبز> – 2009 است که از درون نزاعهای درونی حاکمیت به خیابانها سرریز شده بود. موج جدید اعتصابات کارگری هرچند که عمدتا خصلت صنفی داشته و مبارزه سیاسی در شکل کلاسیک آن نبوده و از انسجام لازم برخوردار نیستند، ولی نطفههای اولیه مبارزه سیاسی – طبقاتی را درون خود پرورش میدهند و بیان تشدید تضاد آشتی ناپذیر کار و سرمایه اند. در شرایط حاضر کارگران هنوز به تضاد آشتیناپذیری که که بین منافع آنان وتمامی رژیم سیاسی واجتماعی معاصر موجود است، آگاهی نداشته و نمیتوانند هم داشته باشند، بعبارت دیگر آنها فاقد آگاهی سوسیالیستیاند. این جنبشها حکومت فعلی را نفی میکنند ولی در واقعیت امر فاقد بدیلی با دورنمای ضد سرمایهداری و ضد امپریالیستیاند. گذشته از این در فضای سیاسی موجود، که ذهنیت تودهها زیر نفوذ شدید تبلیغات عوامفریبانه رسانههای امپریالیستی است و درتصورات و سراب نئو لیبرالی اسیر است. بخصوص اینکه بخشی از بورژوازی کمپرادور میکوشد توسط رسانهها و بلندگوهای تبلیغاتی حامیان خود، امپریالیسم آمریکا را بمثابه دشمن اصلی خلقهای جهان و از آنجا نظام سرمایهداری وابسته را که عامل ادبار وضعیت کنونی است از زیر ضرب خارج کند. آنها میکوشند مبارزات مردم را به آثار و علایم روبنائی مانند مذهب- در حالیکه تئوکراتیسم در ایران همواره با نظام حاکم آمیخته بودهاست- دعواهای درونی حاکمیت و جنجالهای سیاسی روزانه، اختلاس و دزدیها ودیگر ناهنجاریهای اجتماعی که همه آنها زاییده نظام سرمایه داری و غیر قابل انکارند – محدود کرده و مبارزات بحق جاری تودههای در بند را علیه این یا آن فرد درون حاکمیت و یا با تحمیل شعارهای انحرافی ۱ به جنبش خلاصه کرده و به کانالهای دلخواه هدایت کنند، خطراتی که جنبش را شدیدا تهدید میکنند. مثال بارز این نیروها، سلطنتطلبان، مجاهدین و دمکراتهای نئولیبرال و رویزیونیستهای مدافعین نظام امپریالیستیاند. آنها میکوشند در راستای سیاستهای نواستعماری، تعویض قدرت سیاسی را که همواره در دستور کار امپریالیستها در شرایط بحرانی در کشورهای تحت سلطه قرار دارد برای اربابانشان تسهیل نموده وبا کمی تغییرات روبنائی استحاله و یا <تعویض رژیم> را از درون ویا توسط مداخله نظامی از بیرون، تحقق بخشند، تا مناسبات سرمایهداری وابسته را ازهجوم تودهها برای تغییری انقلابی حفظ کنند. سازماندهی اطاقهای فکری امپریالیستها وصیهونیستها و نشست گروه اقدام در لهستان که به ابتکار آمریکا و کارگزاران ایرانیش برگزار شد ازجمله این تحرکات ضد انقلابی است که باید تماما افشا شوند.
چنین <تعویض رژیمی> در واقع تکرار تراژدی تحمیل خمینی به جنبش مردم در سال ۱۳۵۷ ولی اینبار بشکل کمدی خواهد بود.
برای جلوگیری از فاجعهای جدید، فعالین آگاه کارگری و نیروهای انقلابی موظفند با تکیه بر برنامهای مارکسیستی – لنینیستی، آگاهی سوسیالیستی را به میان تودهها برده و دورنمای انقلابی را در برابر آنها قرار دهند. آنها میبایست در راس جنبشهای جاری تمامی ستمدیگان قرار گرفته و با افشای سیاسی همهجانبه حاکمیت، انقلاب را بجلو برانند. برای رسیدن به این هدف ، باید برخلاف احزاب <سرنگونطلب> که در خدمت این ویا آن بخش از بورژوازی وابسته ایران فعالند با تفکیک صف دوستان و دشمنان خلق به مبارزه طبقاتی دامن زده و حزب واقعی انقلاب را با توجه به قهر ضد انقلابی امپریالیسم که نگهدارنده رژیم حاکم است بر اساس سازماندهی سیاسی – نظامی انقلاب تحقق بخشیده و امر رهائی کامل سیاسی، اقتصادی زحمتکشان را که امر پرولتاریای جهانی است، تحقق بخشند.
پی نویس:۱ – در خاتمه با حرکت از موضع کمونیسم انقلابی لازم میدانیم موضع خود را نسبت به تمایلات ارتجاعی دراین شورشها بخصوص در تظاهرات پشتیبانی در خارج ـ از جمله شهر وین اعلام نمائیم. به اعتقاد ما تبلیغ شعارهای محافل سلطنت طلب که خواستار برقراری مجدد دیکتاتوری شاهنشاهیاند و “احضار روح رضا شاه” را به کمک میطلبند، بیان توطئههای امپریالیستی بخصوص آمریکا و در تباین کامل با منافع تودها بوده و توجیه سرکوب، استثمار و جنایات حاکمیت پنجاه ساله این خاندان مزدور و ایادی آن علیه مردم ایران است. ما همچنین مرزبندی خود را با شعارهای عظمتطلبانه ونژاد پرستانهای مانند، “ما ایرانی هستیم عرب پرست نیستیم” ” نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران” ویا “سوریه را رها کن فکری به حال ما کن” و غیره… که هدف آن پراکندن سموم نفرت ملی، خارجی ستیزی و توهین به دیگر ملیتها وخلقهای در بند از جمله خلق فلسطین است را اعلام و چنین رویکردی را شدیداً محکوم میکنیم .
زنده باد همبستگی کارگران جهان! کارگران و خلقهای تحت ستم متحد شوید!
نابود باد رژیم جمهوری اسلامی! مرگ بر امپریالیسم و ارتجاع!
پیش بسوی مبارزه برای حقوق کارگران و تودههای خلق!
نابود باد سرکوب نواستعماری! زنده باد دمکراسی خلق و سوسیالیسم!
با هرگونه راسیسم، عظمتطلبی ملی و ساختارهای پدرسالاری مبارزه کنیم !
بایکوت اقتصادی تنها به نفع سرمایهداران و علیه زحمتکشان است!
آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی!
محل تجمع و میز کتاب:رینگ Denkmal der Republikساعت ۹ صبح
Kontaktadresse: Iran-Rat, Amerlinghaus, Stiftgasse 8, A-1070 Wien email:linksaktivist@gmx.at <یکی از فعالین چپ در وین – اتریش>