شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۲ – «کوروش یغمایی»، پدرخوانده موزیک راک ایران، به تازگی در تارنما و صفحه شخصیاش در شبکه اجتماعی «نامهای پیرامون موزیک پاپ» منتشر کرده که در آن به این پرسشها که در این سالها بر او چه رفته و چرا آلبوم «ملک جمشید» به رغم گرفتن مجوز، هنوز پخش نشده و اینکه به رغم همه مسائل چرا در ایران مانده، پاسخ داده است که «گزیده» آن را به گزارش روزنامه قانون در ادامه میخوانید.
من همواره بر پایه رکگویی در هر زمینه و به ویژه واقعیات موزیک و پیرامون آن دشمنان بسیاری داشته و دارم که به همه آنان احترام میگذارم و باورم بر این است که با نوشتار زیر شاهد واکنشهای تازه بسیاری هم خواهم بود. از این بابت هیچ گونه هراسی ندارم؛ چون هدف همه ما پیشرفت و سربلندی فرهنگ این سرزمین است. باید این را بگویم که سالهای زیادی را چشم به راه این بودم که شخص دیگری این حرفها و آگاهیها را با مردم در میان بگذارد؛ اما در نهایت ناگزیر شدم خودم آنها را با شما در میان بگذارم و از این کار بسیار هم خوشحالم، هر چند که با دشمنان تازهای هم روبهرو خواهم شد. به آگاهی شما دوستان و یاران مهربان می رسانم که به طور کلی من از آغاز انقلاب تاکنون که نزدیک به ۳۵ سال از آن میگذرد به مدت ۲۵ سال ممنوعالکار بودهام و هم اکنون نیز ممنوع الکار هستم.
تمامی کارهای من بعد از انقلاب، منهای راز دل، که در استودیو انجام شد با ابزار خانگی و غیر حرفهای و ابتدایی تولید شده است. در مجازات ممنوع الکاری (منهای چند استثنا آنهم در میزان بسیار محدود) قید زمان وجود ندارد و در عمل، مانند این است که با اتومبیلی متهم بدون جرم را به میان کویری ببری و در آنجا به کویر بسپاریاش و به آبادی برگردی تا در آن برهوت، آن بیچاره در تنهایی مطلق ذره ذره بخار شود. بر همین پایه بود که بسیاری از این هنرمندان [به علت] وارونه شدن ناگهانی جایگاهشان، چون در فاصله بسیار کوتاهی همه آنها از یک چهره دوستداشتنی در جامعه به یک چهره پلید و… تبدیل شدند، به بیماریهای افسردگی شدید بر پایه آواری از ناامیدی و تزلزل شخصیتی در تنهایی مطلق با مرگهای زودهنگام از دنیا رفتند.
رهاکردن هنرمندانی شناخته شده در جامعه بدون داشتن هیچگونه بهرهمندی از مزایای شهروندی و… سزاوار نبود. انگیزه ممنوع الکاریهای خودم را هنوز نمیدانم. برای حکم اول (آغاز فترت) که ۱۷ سال به طول انجامید و من ممنوع الچهره و حتی ممنوع الخروج هم بودم که با پخش آلبوم سیب نقرهای و آغاز دوباره موزیک پاپ در ایران این ممنوعیت برطرف شد؛ اما برای بار دوم فترت که اکنون ۹ سال از آن میگذرد، هنوز پاسخی پیدا نکردهام. حکمی صادر شده است، پنهانی،؛ چون اگر قانونی بود باید به صراحت و روشنی اعلام میشد که بر پایه شواهد موجود، نه شاکی وجود داشت و نه مجرمی و نه جرمی اتفاق افتاده بود؛ همچنین نه دادگاهی (محکمهای) و نه مراتب دادرسی مانند وکیل و قاضی و هیات منصفه و نه رای صادر شدهای؛ اما شگفت اینکه حکم، در پشت درهای بسته، داده و اجرا میشود؛ آنهم حکمی بدون قید زمان (بالاخره در همه دنیا هر حکمی زمانی مشخص دارد) و نتیجه اینکه بر پایه این حکم آلبوم «ملک جمشید» من که مجوز تمام مراحل ممیزی شعر و موزیک و … را گرفته بود به ناگاه جلوی پخش آن گرفته شد.
تا کی؟ کسی پاسخگو نیست و خدا میداند. صرف نظر از زحمات چند ساله و سرمایهگذاری تولید و به ویژه نادیده گرفتن تاثیر این آلبوم در موزیک پاپ ایران، درست مانند این است که شخصی را به مدت ۹ سال پا در هوا نگه دارند؛ بدون کوچکترین فکری در زمینه ادامه زندگی و شیوه درآمدزایی و هم چنین مسئولیتهایی که خانواده و جامعه بر دوش او گذاردهاند. البته من با تمرینهای سخت و دشوار و نفسگیری که در زمان آن ۱۷ سال در کولهبار زندگی خود داشتم توانستم از پس آن برآیم.
باور کردنی نیست، اما باور کنید که در تمام این مدت، رادیو، بدون توجه به قانون و حقوق مولف و مصنف، کارهای مرا با تکه تکه کردن و ادیتهای ناشیانه، هرگونه که خود دلش میخواست پخش میکرد؛ صد البته بدون آوردن نام من. برای نمونه همان صداهای کرال بانوان تصویب شده در وزارت ارشاد را هم حذف میکرد. خوشبختانه در همین هنگام بود که از سوی پژوهشگران جهانی و همینطور مهمترین رسانهها و نشریات تخصصی دنیا بر پایه آلبومهای جهانی، «زنجیر خود را خودت بباف» و به ویژه آلبوم خودم «برگشت از لبه پرتگاه» در جایگاه موسیقیدان جهانی و نابغه موزیک شرق و پدرخوانده موزیک راک ایران به جهان معرفی شدم و همین انگیزهای شد که از سوی فستیوالهای بزرگ جهانی رد بوول (Redbull) و… به ویژه بزرگترین فستیوال موزیک در جهان (Trans Musicales) در فرانسه که برجستهترین موسیقیدانان جهان آرزوی افتخار ورود به آن را دارند گزینش و دعوت شوم که نشانههای آن در سایتم میباشد.
با اینکه این جهش مهم در موزیک برای اولین بار انگیزه ورود موزیک راک ایران به حیطه و گستره موزیک جهان شد و افتخاری بر افتخارات ایران (در زمینه موزیک) اضافه کرد، شگفتا که در ایران با سکوتی بزرگ و معنیدار بر گزار شد.
این هم برای من باورنکردنی بود که از یکسو از طرف ممیزان شناخته شده در موزیک جهان برگزیده و دعوت شوم؛ اما از سوی دیگر در کشور خودم ممنوع الکار باشم. این تلخترین و غمانگیزترین حسی است که انسان خودش را در سرزمین و کشور خودش که از جان بیشتر دوستش دارد غریب و تنها ببیند.
به هر حال باید بگویم که این فترت ۹ ساله اخیر بیشتر به سود شما و موزیک کشور شد؛ چون با تکیه بر این جمله پندآموز که یک پرنده دستآموز خانگی هم باید پرواز کند تا پرواز را فراموش نکند، تمام وقتم را برای کار در زمینه موزیک گذاشتم و بر همین پایه کارهای تازهای را انجام دادهام.
در آخر لازم میدانم به پرسش بسیاری از شما یاران مهربانم در این زمینه که چرا با اینهمه نابسامانیها و بیمهریها و جلوگیری از پخش کارها و همچنین نوآوریها و ایدههای تازهتان و … از ایران نرفتهاید و اگر میرفتید امروزه در جهان شهره و چنین و چنان بودید، باید بگویم حرف شما درست است؛ اما بدیهیست که ساختار شخصیتی افراد و شرایط زندگی آنان متفاوت میباشد. به باور من، رفتن از میهن همواره دو نشان بد دارد یکی اینکه برای همیشه پسوند فراری به آن شخص سنجاق میشود و مهمتر آنکه با فرار از واقعیتها و دشواریها، میهن را در برابر خطرها تنها میگذاریم و اگر بر فرض میزان عمل به این روش به بالاترین حد خود، یعنی همه برسد دیگر کسی در میهن باقی نمیماند. به ویژه که هم اکنون این تعداد به میزان جمعیت یک کشور هم رسیده است و باور دارم که میدانید که من به ایران و ایرانی عشق میورزم. با پوزش از این که زیاد از اندازه داد سخن دادم و نوشتم. میدانم که شما هم اصلا حوصله ندارید؛ اما دانستن آنها پس از گذشت ۳۵ سال فقط لازم بود و نه کافی.
منبع: قانون