سه شنبه ۲۹ تیر، ۱۴۰۰-۰۶٫۲۰٫۲۰۲۱-SOS Iran- حنیف حیدرنژاد- نمایش انتخابات ۱۴۰۰ کشاکش بین اراده مردم و حکومت اسلامی بود. «نه» بزرگ و بسیار آشکار اکثریت بزرگ مردم ایران در روز ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ به جمهوری اسلامی نشان داد که جامعه ایران دیگر پذیرای پایمال شدن کرامت انسانی خود نبوده و دیگر توهین و تحقیر به خود را بیجواب نمیگذارد. نه بزرگ مردم نشان داد که: حکومت دیگر نمیتواند مردم را فریب داده و با ترفندهای مختلف به پای صندوقها بکشاند. این «نه» همچنین نشان داد که حکومت اسلامی حاکم بر ایران با همه وقاحت و تقلب و رقمسازیهای نجومی، حتا نمیتواند تا ۵۰% مشارکت را باورپذیر نشان داده و ناچار به نحوِ خفتباری به ۴۸٫۸ درصد مشارکت تن داد، آنهم در حالی که ناچار شد ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار رای را باطله اعلام کند. بی بی سی فارسی که به حمایت از اصلاحطلبان نظام معروف است در این مورد نوشت: «اگر بیش از۳ میلیون و ۷۰۰ هزار رای باطله را در نظر نگیریم، فقط ۴۲ درصد واجدان شرایط به یکی از نامزدها رای “غیرمخدوش” دادهاند.»جدا از رقمسازیهای بالا و تبلیغات دروغین رژیم، مردم هر کوچه و خیابان به خوبی شاهد بودند که حوزههای رایگیری تا کجا سوت و کور بود. انبوه عکس و ویدئوهای منتشر شده از سوی مردم از سراسر ایران بر روی شبکههای اجتماعی به جهانیان نشان داد که اکثریت بزرگ مردم ایران، برنده تحریم انتخابات بودند. ناتالی امیری خبرنگار ایرانی- آلمانی در تفسیر خبری کوتاه خود که در شب «انتخابات» از تلویزیون کانال یک آلمان پخش شد گفت: «اکثریت مردم در ایران تصمیم گرفتند که دیگر از طریق شرکت در انتخابات، بیش از این به این سیستم مذهبی تحقیرکنندهی انسان اعتبار ندهند. جامعه ایران سرخورده، ناامید و خسته است و امروز روشی مسالمتجویانه را انتخاب کرد تا نارضایتی خود را نشان دهد: تحریم انتخابات ریاست جمهوری
نه به خامنهای و نظاماش
خامنهای که قبل از شروع نمایش «انتخابات» خوب میدانست موج تحریم انتخابات تا کجا گسترده و همگانی شده، در سخنرانی دو روز قبل از «انتخابات» گفت: «اگر این انتخابات به آن صورت مطلوبِ جمهوری اسلامی انجام نگیرد؛ یعنی عدم حضور مردم در انتخابات طبعاً فاصلهگیری مردم از نظام جمهوری اسلامی است… مردم انشاءالله حضور پیدا خواهند کرد و آبرو خواهند داد به نظام جمهوری اسلامی.»
نه بزرگ مردم ایران به «انتخابات» درواقع «نه» به علی خامنهای و نظام بیآبروی او است.
نه به اسلام سیاسی
آخوند علم الهدی، امام جمعه مشهد چند هفته قبل از شروع نمایش “انتخابات” گفته بود: «کسی در انتخابات شرکت نکند، مسلمان نیست.»
یک آخوند دیگر به نام علیرضا پناهنیان از چهرههای اصوالگرا نیز گفته بود: «اگر ملت ایران از حضور در رأیگیریها و در امتحان انتخابات، سربلند بیرون بیاید، کافی است برای اینکه حضرت ظهور کنند!»
اظهار نظرهای سخیف و خرافاتی از این دست در روزها و هفتههای قبل از برگزاری «انتخابات» از سوی چهرههای مختلف سیاسی- مذهبی کم نبود. جامعه ایران شاید زمانی به شدت مذهبی بود. بر پایه همین ویژگی نیز اسلام سیاسی توانست در چهار دهه گذشته با تحریکِ شور و احساسات مذهبی مردم، آنها را در جهت اهداف قدرتطلبانه و ایدئولوژیک خود به بازی بگیرد. تحریم «انتخابات» ۱۴۰۰، نه تنها «نه» به خامنهای و نظاماش، بلکه نشانه بیداری مردم ایران و یک «نه» بزرگ به اسلام سیاسی و آری به جدایی دین از حکومت هم میباشد.
ضرورت تشکیل یک شورای رهبری
حکومت اسلامی حاکم بر ایران در چهار دهه گذشته تلاش کرد تا مردم ایران را به یکدیگر بیاعتماد کرده، امید به تغییر نظام را در آنها بخشکاند و در بین گرایشهای مختلف سیاسی تفرق و تشتت ایجاد کند. تحریمِ موفق و گسترده «انتخابات» به مردمی که قدرت خود را فراموش کرده بودند یادآور شد که “همبستگی”، رمز پیروزی است. در فصلِ جدیدِ مبارزه برای پایان دادن به حکومت اسلامی در ایران، باید تحریم «انتخابات» ۱۴۰۰ را یک گام مهم برای همبستگی ملی دید. گامهای بعدی باید به سوی همبستگی بیشتر برای ائتلاف و سازماندهی و تشکیل یک رهبری دستجمعی و تقویت رابطه خارج با داخل کشور و ارائه یک آلترناتیو باشد. حکومت و حکومتگران در ایران بیش از هر زمان دیگری به انزوای خود پی برده و از تنفر مردم نسبت به خود باخبرند. همین واقعیت، رژیم را در سرکوب اعتراضات بعدی مصممتر و وحشیتر خواهد کرد. برای آنکه در اعتراضات بعدی، کمترین خون بر زمین ریخته شده و کمترین تخریب و ویرانی ایجاد شود، ایجاد یک شورای رهبری سیاسی توسط شخصیتها و نیروهای سیاسیِ پایبند به منافع ملی ایران و پایبند به دمکراسی و حقوق بشر، برای هدایتِ گذار از جمهوری اسلامی، بیش از هر زمان دیگر ضروری است.
این چهرهها و نیروها باید جدا از صلاحیت شخصی در پایبندی به اصول و ارزشهای دمکراتیک و جدا از باور و پایبندی به جدایی دین از حکومت، جدا از باور و پایبندی به اصل حاکمیت مردم بر پایه عدم تمرکز، باور به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی، باید از اعتماد نسبی مردمیبرخوردار بوده و در پاسخگویی به مردم، شفاف و مسئولیتپذیر باشند. شخصیتها و نیروهایی که بخواهند در چنین ائتلافی شرکت داشته باشند نباید در پرونده خود نقش عاملیت و آمریت در کشتار مردم، اعدام و شکنجه و تخریب اموال و منابع ملی داشته و اگر توضیحی در مورد گذشته آنها لازم باشد، باید آن را شفاف بیان کرده و به نقد بکشند.
به باور من رضا پهلوی به همراه چهرههای سیاسی دیگری از جمله حسن شریعتمداری در پیوند و حمایت از فعالین سیاسی داخل کشور، افرادی همچون محمد نوریزاد، نسرین ستوده و نرگس محمدی، صلاحیت پذیرش چنین مسئولیتی را دارند. پذیرش چنین مسئولیتی برای نجات ایران، فراتر از یک خواست فردی، اینک یک وظیفه ملی به شمار میآید.
عکس و پردازش: کیهان لندن.»