سه شنبه ۱۲ مهر،۱۴۰۱-۲۰۲۲-۱۰-۰۴-SOS Iran- افسانه عوض پور، فعال سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی- به یاد دختر ایران، مهسا (ژینا) امینی و تمام زنان آزادۀ ایران که در این ۴۳ سال اختناق حکومت اسلامی هزینه داده و مبارزه کردهاند. زنان و مردان ایران روزهای سختی را پشت سر گذاشته اند و روزهای سختتری در پیش روی دارند. مردم ما برای حقوق اولیهٔ انسانی خود یعنی برابری، حق زندگی و آزادی بهپا خاستهاند و حکومت اسلامی در حال سرکوب و برنامهریزی برای از بین بردن هر چه امید و آرزوست. در این موقعیت حساس تاریخی میهنمان، آگاهی نسبت به مبارزات گذشته میتواند مؤثر باشد. بدون شناخت تاریخی از وقایع، ریشهیابی و پی بردن به بن مسائل خطر غرق شدن درعوامگرایی و دنبالهروی کورکورانه در مقابل هر صدای فریبنده و گمراهکنندهای وجود دارد. درعینحال دفاع ازحق و حقوق و شرف و انسانیت خود در مقابل نیروهای تا دندان مسلح بدون تجربههای گذشته میتواند هزینههای سنگین و ناگواری به همراه داشته باشد. در این راستا، بررسی تاریخ مبارزات مردم کشورهای مختلف میتواند برای تغییرات بنیادی و سرنگونی حکومتهای مستبد راهگشا باشد. در اینجا نگاهی به مبارزهٔ مردم آمریکا برای استقلال از انگلیس میاندازیم.سالهاست که به ما گفتهاند استقلال آمریکا با جنگ بهدست آمده و تبلیغات در جامعه و حتی آموزش در مدارس از این حکایت دارد که انقلاب آمریکا با مبارزهٔ مسلحانه و جنگ به رهبری جورج واشینگتن علیه بریتانیا پیروز شد ولی مطالعه و بررسی تاریخی و یادداشتهای پدران بنیانگذار آمریکا نمایانگر آن است که حقیقت چیز دیگری است و فیلمهای هالیودی تمام داستان نیست. مبارزات مدنی تأثیرگذار سالها قبل از جنگ شکل گرفته بود و مردم با مبارزات مدنی کنترل حکومت را از چنگ دولت بریتانیا در آورده بودند و بعد جنگ را آغاز کردند.(۱)
آمریکاییها استقلال و آزادی و دمکراسی خود را مدیون جنبشی هستند که ما امروز آن را نافرمانی مدنی مینامیم.
از سال ۱۷۶۳ تا ۱۷۷۵ آمریکاییها نافرمانی مدنی گستردهای علیه قوانین امپراتوری بریتانیا قبل از جنگ آغاز کرده بودند. راه و روشهایی که آمریکاییها استفاده کردند شامل تحریم کالاهای انگلیسی، سر پیچی از قوانین، نپذیرفتن قاضیهای انگلیسی، تخریب دارایی متعلق به پادشاهی و نیز جنبش چای بوستون * بود.(۲)
جان آدامز، دومین رئیسجمهوری آمریکا، در سال ۱۸۱۵ میگوید: انقلاب در قلب و فکر مردم بود و قبل از درگیرهای خشونتآمیز، این اتحاد تأثیر زیادی در میان مردمی که در آمریکا زندگی می کردند داشت. در واقع اتحاد، استقلال و آزادی آمریکا ریشه در یک دهه مبارزات خشونتپرهیز دارد مخصوصاً در سه کارزار
علیه قانون تمبر *
علیه قانون تعرفه و عوارض تاونزند *
و علیه مصوبههای تحملناپذیر *
به اضافۀ این کارزارها، مردم کارهای تجارتیشان را بر خلاف قانونهای انگلیس پیش می بردند و سعی داشتند مشکلاتشان را بدون رجوع به قضات انگلیسی حل و فصل کنند. مردم با کنار گذاشتن حکومت محلی اعتراضاتشان را مستقیماً به انگلیس میفرستادند درعینحال مشغول ساختن کمیتههای محلی و شهرستانی و استانی بودند. همین کمیتهها بودند که به مردم آگاهی میرساندند و حمایت گستردهای را برای نافرمانی مدنی ایجاد میکردند و تبدیل به نیروی مبارزه، مقاومت و پایداری شدند. همین تشکیلات بود که حکومت آیندهٔ آمریکا را شکل داد. (۳)
در این نافرمانیهای مدنی، پدران آمریکا سعی کردند وابستگی به نیروهای بریتانیایی را از نظر اقتصادی، قضائی و سیاسی از میان ببرند. کنگرهٔ قارهای* نتیجهٔ این برنامهریزیها بود. بعد از نافرمانیهای مدنی موفقیتآمیز که با تلاشها، از خود گذشتگیها و مقاومتهای طاقتفرسا همراه بود، اعلامیه استقلال در دومین کنگره آمریکا موجب شد که ارتش آمریکا تشکیل شود تا مردم آمریکا استقلال کامل خود را از بریتانیا بهدست آورند. (۴)
جان آدامز در نامه به توماس جفرسون میگوید: «منظور شما از انقلاب چیست؟ جنگ مسلحانه است؟ جنگ مسلحانه هیچ قسمت از انقلاب نبود بلکه فقط اثر و پیامدهای آن بود.» در واقع مبارزات مدنی هدفمند ۱۵ سال قبل از جنگ مسلحانه آمریکا آغاز شده و مسیر پیروزی را هموار کرده بود.(۵)
بارتکوفسکی در کتاب کشف تاریخی خشونتپرهیزی مینویسد فیلمی مانند میهن پرست* که نشان میدهد آمریکاییها با خشونت به آزادی و استقلال رسیدند افسانهای بیش نیست و تاریخ نظامی آمریکا تاریخ انقلاب آمریکا نیست. (۶) بررسی تاریخی وقایع این گفتهٔ جان آدامز را تأیید می کند که انقلاب واقعی نافرمانی خشونتپرهیز مردم در مقابل قدرت بریتانیا قبل از جنگ بود. (۷)
حتی برخی به این اشاره میکنند که مبارزهٔ خشونتآمیز و جنگ باعث شد افراد بسیاری از جمله زنان و سالخوردگان و کودکان نتوانند در مبارزه شرکت کنند. نیمارک رز میگوید «در سالهای مبارزات خشونتپرهیز، زنان رهبرانی کلیدی بودند…و حتی گفته شده مردم در یک دهه نافرمانی مدنی استقلال خود را بدست آورده بودند و این انگلستان بود که برای پس گرفتن مستعمره ها جنگ را آغاز کرد» و اشاره میکند که در مبارزات خشونتپرهیز نه تنها اقتصاد مستقل و سیستم جدید حکومتی به مردم ارائه و در عمل تمرین شد بلکه هویت آمریکاییها را شکل داد و همین هویت جدید سیاسی آنها را از بریتانیا جدا کرد. (۸)
جین شارپ معتقد است که اگر برنامهریزی برای مبارزات خشونتپرهیز ادامه مییافت و جنگ نمیشد آمریکاییها هم زودتر به آزادی میرسیدند و هم خونریزی کمتری اتفاق میافتاد. (۹)
جالب اینجاست در بررسی تاریخ کشورمان در زمان انقلاب ۵۷ هم شاهد این هستیم که پیشدولت انقلاب بهوجود آمده بود و مأموریت خمینی به مهدی بازرگان در تاریخ ۲۶/۱۰/۵۷ که یک هیئت ۵نفرهٔ مورد اعتماد برای کنترل صنعت نفت تشکیل دهد نیز در همین راستاست.
بازرگان مینویسد «با صدور فرمان و انجام سریع و جدی و موفقیتآمیز آن دو منظور دیگر نیز تحقق یافت: اولاً آزمایش وحدت ملی در عمل و خصوصاً همکاری دستگاههای دولتی و ثانیاً زمینهسازی لازم و امیدواری به پیروزی انقلاب در اداره مملکت، به جای نظام حاکم… با عدم تمکین کارمندان و کارگران از دولت شاه و با اطاعت از متصدیان منتخب امام، عملاً حکومت و ادارهٔ مملکت در اختیار انقلاب و به فرمان ایشان در آمده.» (۱۰)
البته در انقلاب ۵۷ از فقدان جامعهٔ مدنی قوی و آگاه که پرسشگر باشد و از دستاندرکارها بخواهد قبل از سرنگونی برنامهٔ جایگزینی مشخص و شفافی را با مردم در میان بگذارند ضربه شدیدی خوردیم. ولی شرایط در آمریکا برعکس بود و جامعهٔ مدنی، هم برای سرنگونی و هم برای جایگزنی برنامهریزی میکرد و طی بیش از یک دهه مبارزات خشونتپرهیز، در شورای های محلی در مورد تصمیمات سیاسی بحث و گفتگو میشد. (۱۱)
آمریکاییها استقلال و آزادی و دمکراسی خود را نخست از کارزارهای خشونتپرهیز بهدست آوردند. مبارزات و کارزارهای برنامهریزیشده بدون داشتن رهبر آغاز شد و این مردم بودند که با نافرمانی مدنی خشونتپرهیز سالها قبل از آغاز جنگ پایههای یک جامعهٔ مدنی دمکرات را پایهریزی کردند یعنی این انقلاب با رهبری مردم و با مشارکت زن و مرد و پیر و جوان آغاز شد. در طول راه مبارزه، رهبرانی که میتوانستند از مردم دفاع کنند یکبهیک به صحنه آمدند. آمریکاییها تنها بهدنبال براندازی نظام بریتانیا نبودند بلکه برای جایگزنی حکومت و ادارهٔ کشور نیز در تلاش بودند. در این راه و طی بیش از یک دهه، صدها کمیته بهوجود آورده بودند و در این مسیر از منافع شخصی گذشتند و حتی مرگ و جوخهٔ دار را پذیرفتند. این انسان های از خود گذشته با افکار پیشرو، بذر جامعه مدنی را در آمریکا کاشتند، استوار کرده، و مطالبه نمودند. تلاشها، ازخودگذشتگیها، همکاریهای نخبگان و مردم آمریکا موجب شد که بتوانند کنترل اقتصادی و قضایی و سیاسی را قبل از جنگ با نافرمانی مدنی در دست خود بگیرند.
ادامه دارد