جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۹۲ – IranSOS – روزنامه کیهان با انتشار یادداشتی به قلم محمد صادق فقفوری، از تدوین قانون «جرم سیاسی» در مفهوم غربی آن انتقاد کرد. به گزارش ایسنا، در این یادداشت با عنوان «قانون جرم سیاسی یا قانونی کردن فتنه؟!»، آمده است: «به دلیل فضای اختناقی حاکم بر اروپا در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی و همچنین شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی کشورهای اروپایی در آن برهه، مفهوم جرم سیاسی (Crime politique) توسط حقوقدانان غربی، به منظور جداسازی پروسه محاکمه مجرمین سیاسی از سایر مجرمین و همچنین در نظر داشتن مجازاتی متفاوت برای بزهکاران سیاسی، ابداع گردید. ایجاد چنین مفهومی، بدون هیچگونه سابقه حقوقی حتی در خود نظامهای حقوقی غربی، واکنشها و مقاومتهای فراوانی را در پی داشت، اما در نهایت و با اصرار و مداومت حقوقدانان غربی بر تفکیک جرم سیاسی از سایر جرایم، این مفهوم وارد سیستم حقوقی غرب و از آنجا به سایر نظامهای حقوقی دنیا تحمیل گردید.
اصل اساسی در مفهوم خلقشده جرم سیاسی بر این قرار است که از آنجایی که مجرم سیاسی برخلاف سایر مجرمین، از ارتکاب جرم سیاسی منفعت شخصی نمیبرد و با اقدامات مجرمانه خویش در پی اصلاح امور حکومتی به نفع عموم شهروندان است، لذا مستحق شیوه رسیدگیای در خور شأن یک «مجرم شریف» و اعمال مجازاتی بسیار خفیفتر در مقایسه با مجرم غیر سیاسیای است که اقدام مشابهی را انجام داده لیکن تنها تفاوت وی این است که انگیزهاش (motivation) از فعل مجرمانهاش (element materiel)، محقق ساختن یک جرم سیاسی نبوده، لذا مجرم عادی تلقی میشود. به بیان دیگر و مطابق آنچه که حقوقدانان قرن نوزدهمی غربی گفتهاند، توجه به انگیزه مجرم، آیین دادرسی ویژه و شرافتمندانه و در نهایت تحمیل مجازات بسیار کمتر از حد معمول و در برخی موارد حذف مجازات، شاخصههای جرم سیاسی است که این جرم را از سایر جرایم جدا میسازد.
اخیراً گویا دولت محترم در صدد برآمده است که لایحه جرم سیاسی را – با همین رویکرد تخفیفی – تدوین و برای تصویب به مجلس شورای اسلامی ارائه نماید که در این رابطه نکاتی در خور توجه است؛ ادامه مطلب را بخوانید.
۱- اصل یکصد و شصت و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان کرده است: «رسیدگی به جرایم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیئت منصفه در محاکم دادگستری صورت میگیرد. نحوه انتخاب، شرایط، اختیارات هیئت منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون بر اساس موازین اسلامی معین میکند».
اولین موضوعی که در این اصل باید به آن توجه کرد این است که مطابق فقه اسلام، قاضی در قضاوت خود دارای استقلال کامل است؛ استقلال قاضی به حدی است که حتی در صورت استفاده کردن قاضی از نظر کارشناسان و خبرگان در موضوعی که به قضاوت آن مشغول است، وی خواهد توانست با تکیه بر علم حاصلشده برای خود، رأیی بر خلاف نظر اعلامشده کارشناسان صادر نماید. تأیید این موضوع با نگاهی گذرا به صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ نیز مشخص میشود (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به توضیحات مفصل آیتالله سید محمد خامنهای در جلسه شصت و یکم بررسی نهایی قانون اساسی، ذیل اصل یکصد و شصت و هشتم). لذا پر مبرهن است که حضور هیئت منصفه، با هر ترکیب و با هر شرایطی، در جلسات رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی، صرفاً به عنوان یک رکن مشورتی و نه تصمیمگیر برای قاضی، عمل خواهد نمود؛ هیئت منصفه در قوانین موضوعه فعلی جمهوری اسلامی نیز تقریباً به همین نحو شناسایی شده است. همچنین نباید از نظر دور داشت که مطابق تصریح اصل ۱۶۸، حضور هیئت منصفه در جلسات رسیدگی به جرایم سیاسی و نیز علنی بودن این جلسات، منوط به تعریف جرم سیاسی است و حال که در قوانین فعلی ما جرم سیاسی تعریف نشده است، محلی برای الزام حضور داشتن هیئت منصفه در جلسه رسیدگی به جرم سیاسی وجود ندارد و میتوان با ملاحظه نظم عمومی، طبق بخش اخیر اصل ۱۶۵ قانون اساسی، دادگاه را غیر علنی هم برگزار نمود.
نکته قابل توجه دیگر در اصل ۱۶۸ قانون اساسی این است که تعریف جرم سیاسی را به قانون عادی حوالت داده است، آن هم «براساس موازین اسلامی». همانگونه که در صدر این یادداشت اشاره شد، مفهوم مصطلح جرم سیاسی برخاسته از شرایط خاص سیاسی و اجتماعی غرب در قرن نوزدهم میلادی است و پشتوانه نظری – عملی دیگری را نمیتوان برای آن متصور بود. اگر بخواهیم مفهوم مرسوم جرم سیاسی را در فقه اسلامی پیگیری نماییم نهایتاً به عناوینی چون محاربه، بغی و فساد فیالارض نیز خواهیم رسید. در نتیجه، اگر قرار به تدوین جرم سیاسی باشد، با توجه به تأکیدی که اصل ۱۶۸ به موازین اسلامی نموده است، بایستی جرم سیاسی را به نحوی تعریف نمود که در بر دارنده مفاهیم محاربه، بغی و فساد فیالارض هم باشد، نه مفهومی که در غرب قرن نوزدهم شکل گرفته است. با توجه به در نظر نداشتن همین توضیح است که شورای محترم نگهبان، طرح جرم سیاسی را که مجلس ششم تصویب کرده بود، مغایر شرع تشخیص داده و رد نمود. نکته سوم که در این اصل نهفته است این است که جرم سیاسی در صورت تعریف، میتواند در هر یک از محاکم دادگستری، از جمله محاکم نظامی و یا دادگاه انقلاب مورد بررسی قرار گیرد و نیازی به برپایی محکمه خاص و ویژه برای رسیدگی به مجرم سیاسی نیست؛ این برداشت از اطلاق «محاکم دادگستری» مذکور در اصل ۱۶۸ فهمیده میشود.
۲- گذشته از اینکه آنچه در غرب از مفهوم «جرم سیاسی» اراده میشود با آنچه در مبانی شرع مقدس آمده متفاوت است، باید به این نکته نیز توجه داشت حتی غربیها که خود ابداعکننده این واژه در اوایل قرن نوزدهم بودهاند، اکنون از به کار بردن این عنوان در مفهوم پیشین خود دست شسته و در قوانین فعلی کشورهای اروپایی و آمریکایی سختترین مجازاتها نظیر اعدام برای کسانی است که به هر نحوی به کشور خود خیانت کردهاند و پیشتر آنان را تحت عنوان مجرمین سیاسی میشناخته و با شرافتمندانه خطاب کردن انگیزهشان، مجازاتشان را تخفیف میدادهاند و یا اصلا آنها را مجازات نمیکردهاند. از طرف دیگر، اخیرا حقوقدانان غربی خود به این نکته پی بردهاند که پیشفرض جرمانگاری «جرم سیاسی» در مفهوم قرن نوزدهمی آن، نبود مردمسالاری است و لذا در جوامع مردمسالار کنونی، نیازی به تدوین جرم سیاسی به شکل گذشته آن نیست. به بیان دیگر، از آنجا که هدف نهایی مجرم سیاسی، تغییر شرایط حاکم و کسب قدرت سیاسی است، در جامعهای که از طریق ساختارهای مردمسالارانه، جابجایی قدرت سیاسی ممکن شده و هر فعال سیاسیای که وفادار به چارچوبههای نظام سیاسی باشد، میتواند در یک فرآیند مردمسالارانه، به قدرت سیاسی برسد، اساساً نوبت به تحقق جرم سیاسی با انگیزه به اصطلاح شرافتمندانه نمیرسد که در ادامه نیاز به تدوین جرم سیاسی و در نظر داشتن آیین دادرسی ویژه و مجازات ناچیز برای مجرمین سیاسی باشد. لذا پرواضح است که تدوین جرم سیاسی در مفهوم غربیاش، به معنای پذیرش غیرمردمسالار بودن جامعه است که بیشک باید از تدوین آن در نظام مردمسالار جمهوری اسلامی پرهیز کرد.
۳- اقدامات صورتگرفته پس از انتخابات پرشور ۸۸، با توجه به دو بند پیشین، نمیتواند جرم سیاسی در مفهوم مرسوم غربیاش بوده و آیین دادرسی ویژه و مجازات خفیفتری را شامل شود. حرکت خزندهای که اکنون برای تدوین جرم سیاسی شکل گرفته است و گویا اصرار هم میورزد تا آن را به سرانجام برساند، قبلا یک بار در مجلس ششم اجرا و با درایت شورای محترم نگهبان به شکست انجامیده است. جدا از اینکه پافشاری گردانندگان غیردولتی این پروژه، نشان از تعصبشان نسبت به افکار دست چندمی و چارچوبههای حقوقی قرن نوزدهمی و البته فرو ریخته غربی دارد و فارغ از چند و چون «جرم سیاسی» و تعیین مفهوم و مصادیق آن بر طبق موازین اسلامی که در دو بند اول این مطلب به آن اشارهای شد و البته گفتنی در اینباره بیشتر است، آنچه که مسلم مینماید و لزوم دقت بیش از پیش مجلس محترم را در مقابل این جریان هدفدار میطلبد، این است که فتنه ۸۸، به لحاظ حقوقی اقدامی علیه امنیت ملی بود که سران و اصحاب آن بایستی ذیل «قانون مجازات اسلامی» محاکمه و با عناوین فقهیای از قبیل «محاربه» و «بغی» مجازات گردند.»