سهشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۴-۲۰۱۵-۰۶-۱۶-IranSOS- «هر آدم نیمهعاقلی هم میداند مشکلات بنیادین این سرزمین نه کنسرت است، نه رفتن خانمها به ورزشگاهها، نه توقیف چند نشریه که به زحمت تیراژ همه آنها به ۱۰ هزار نسخه میرسد و نه دستگیری فلان خبرنگار». به گزارش ایسنا، سیدعبدالجواد موسوی در بخش وبلاگهای خبرآنلاین، با این مقدمه افزوده است: «البته همه این مسائل در سرزمینی که همه چیزش بر قرار و قاعده و سامان باشد مسائل مهمی به شمار میآید اما در کشوری که آمار طلاق و اعتیاد و … رو به فزونی گذاشته، فقر و فساد بیداد می کند،
گرانی و بیکاری کمر طبقه مستضعف را خرد کرده و طبق آمارهای رسمی بیش از ۱۰ میلیون حاشیهنشین دارد و فعلا تحریمها شده است یکی از مسائل اساسی آن و کشوری که اصل و اساسش بر اساس نفت اداره میشده این روزها به زحمت دارد فروشش را از یک میلیون بشکه بالاتر میبرد مسائلی از این دست هرچه قدر هم مهم باشند جزو مسائل بنیادین به شمار نمیآیند. این را هر آدم منصفی می فهمد و بر سر آن چند و چون نمیکند. حتی آن جوانی که همه زندگی اش را بر سر موسیقی گذاشته و کنسرت دادن یا ندادن میتواند سرنوشت و آینده او را رقم بزند خوب می داند کنسرت مسئله حیاتی کشور نیست. با این حال چرا مخالفان دولت این قدر بر سر مسائلِ غیرحیاتی داد و هوار راه انداختهاند و برای همین چیزهای بسیار به زعم خودشان پیش پا افتاده تا جایی که توان دارند مانعتراشی میکنند؟
درک و فهم این نکته چندان دشوار نیست. آنها از یک طرف میخواهند به دیگران بقبولانند که دولت با آن همه شعارهایی که درباره تدبیر و امید سرمیداد کاری به جز اندیشیدن به همین مسائل به ظاهر پیش پاافتاده ندارد. آن ها میخواهند به همگان القا کنند که دولت نه تنها هیچ توجهی به مشکلات عامه مردم ندارد بلکه همه وقت خود را مصروف مشتی آدم مرفه از خدا بی خبر میکند و بام تا شام به فکر مطربان و خانمهای بیحجاب و چند روزنامهنگار سکولار است.
البته این یک طرف ماجراست، آنها پس از این که دولت را یک دولت بیتعهد و بیاعتنا به دردهای مردم معرفی کردند با کارشکنی و مانع ایجاد کردن در مقابل همین مسائل به زعم خودشان پیش پاافتاده میخواهند به افکار عمومی این نکته را بباورانند که دولت در مقابل همین چیزهایی که دغدغه اوست هم ناتوان است؛ نه میتواند کنسرتهای قانونی و دارای مجوزش را برگزار کند، نه میتواند خانمهای محدود و علاقه مند را به ورزشگاه بفرستد، نه میتواند از فشار بر مطبوعات بکاهد، نه میتواند فیلمهایی را که مراتب قانونی را برای اکران طی کردهاند از توقیف درآورد و نه جرأت و جسارت ایستادن درمقابل مشتی نیروی به اصطلاح خودسر را دارد.
نتیجه پیشاپیش مشخص است، وعدهای که مخالفان دولت به دوستان و آشنایشان میدهند: این دولت اولین دولت چهارساله در تاریخ جمهوری اسلامی است. به همین راحتی. وقتی مطالباتِ از دولت را افزایش دهید و در مقابل بتوانید وقت دولت را با چیزهای به ظاهر جزئی و بیاهمیت بگیرید خود به خود دولت در یک جنگ فرسایشی وارد خواهد شد و مردم از شعارها و عملکردهایش ناامید. بدون شک دولتیان نیز دست طرف مقابل را خواندهاند اما چه میتوانند کرد؟ نه میتوانند در مقابل هجمههایی که بر سر چنین مسائلی در میگیرد خاموش بنشینند و نه میتوانند میدان را به تمامی به حریف واگذار کنند تا هر چه میخواهد بر سر هنرمندان و ورزش دوستان و روزنامهنگاران بیاورند. مخالفان دولت پیشتر این شیوه را در دولتهای دیگر آزمودهاند منتهی با این تفاوت که این بار، هم حرفهایتر شدهاند و هم دارای قدرت بیشتری. ابزار بیشتری نیز برای پیشبرد اهداف خود در اختیار دارند. در مقابل، دولت نیز به نسبت روزگاران پیشین هواخواهان کمتری دارد. هواخواهانی که چندان آرمانگرا نیستند و نمیخواهند برای پیروزی دولت هزینه چندانی بپردازند. وضعیت غریبی است و برون شد از آن نیاز به تدبیر و خرد بسیار. امیدوارم چنین کسانی در دولت تدبیر و امید یافت شوند و اگر نه ظهور یک معجزه هزاره سوم دیگر چندان دور از انتظار نخواهد بود. چنین مباد!»