دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۲ – IranSOS – لحظهای سکوت. انگار که تصمیم گرفته باشد صریحتر حرف بزند. سیگار را روی لبش گذاشت، روشن کرد، دود سیگار را بیرون داد و با نگاهی از سر اطمینان گفت: «ضبط را خاموش کن تا بگویم حقیقت چیست.» مرد پنجاه و چند سالهای با موهایی به رنگ خاکستر سیگار با کتوشلوار مرتب، شالگردنش را گردن انداخته و آماده رفتن بود. منشیاش را مرخص کرده و تنها منتظر ما نشسته بود، در دفتر کاری که از نور آفتاب محروم بود و هوای اتاق با نور سفید لامپها و رنگ آبی دیوارها ابری به نظر میرسید. همانند پدری که نگران دخترش باشد، آقای وکیل نگران «ثریا» بود.
Continue reading “برای بابک زنجانی همه چیز از خرداد سال ۸۸ شروع شد”